آخرین خبرها

دهم بهمن؛ سالگرد پایان حصر ظالمانه آیت الله منتظری

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه


شبكه جنبش راه سبز (جرس): ده بهمن هر سال یاد آور روز بزرگی است. روزی که سرانجام حصر ظالمانه آیت الله منتظری به پایان رسید. حصری که در پی سخنرانی معروف به سیزده رجب او در سال 1376 نزدیک به هزار و نهصد روز به طول انجامید تا سرانجام اکنون مشخص شود که آن آزادمرد سفر کرده تا چه حد در آن سخنرانی دوراندیشی داشته است.امسال هفت سال از آزادی آیت الله العظمی منتظری از حصری ناجوانمردانه می گذرد و آن بزرگ امروز آزاد از هر حبسی در کنار معبود آرام جان یافته است. همزمان با چهملین روز عروجش مشروح سخنان روشنگرانانه ایشان در ذیل می آید.

آیت الله منتظری دوازده سال قبل گفت: "در وقت انتخابات یک افرادی قیم می ‎شوند و آقا بالاسر و یک گروه های خلق الساعه و آنی درست می‎کنند و به طور چماقی می‎ خواهند پیش ببرند، برای این که یک عده می ‎خواهند از ناآگاهی مردم و از اینکه مردم در صحنه نیستند سوء استفاده کنند; و این یک گرفتاری است".

دوازده سال پیش با انتقاد از وضعیت حاکمیت و انحرافی که از مسیر اصلی انقلاب حاصل شده بود، گفت: "حالا دیگر در دنیا با چماق نمی شود کار کرد; حکومت چماقی دیگر در دنیا پیش نمی رود. مردم روشن شده ‌اند".

اکنون با عبور از روزهای پس از انتخابات پر مساله دهم و آنچه رخ داد به راحتی می توان در مورد فحوای سخنان دوازده سال قبل او به قضاوت نشست.

متن کامل سخنرانی آیت الله منتظری در 23 آبان 76 که منجر به حصر خانگی ایشان شد در پی می آید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

امروز روز ولادت با سعادت مولی امیرالمومنین (ع) است . افتخار ما شیعیان این است که از دوستان امیرالمومنین (ع) هستیم . این را من بارها عرض کرده ام که بعضیها خیال می‎کنند لفظ ” شیعه ” که به ما گفته می‎شود لفظ مستحدثی است ; در صورتی که این نام را پیغمبر اکرم (ص) بر شیعیان علی (ع) اطلاق فرموده اند. حال من حدیثش را از کتب اهل سنت می‎خوانم . “درالمنثور سیوطی ” تفسیری است که ” جلال الدین سیوطی ” نوشته، در جلد ششم چاپ سابق در تفسیر سوره بینه چند روایت نقل می‎کند; می‎گوید: “اخرج ابن عساکر عن جابربن عبدالله “; “ابن عساکر” که از علمای اهل سنت است، صاحب تاریخ دمشق، از “جابربن عبدالله ” با سند نقل می‎کند: “قال کنا عند النبی (ص)” می‎گوید ما نزد پیغمبر اکرم (ص) بودیم ; “فاقبل علی (ع)” امیرالمومنین (ع) وارد مجلس شد “فقال (ص)” پیغمبر فرمود:”والذی نفسی بیده ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه ” این شخصی که علی بن ابیطالب (ع) باشد و شیعیانش، اینها هستند که روز قیامت رستگارند; تعبیر “شیعه ” کرده اند. بعد می‎گوید: “و نزلت ” این آیه نازل شد: (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه) یعنی آنهایی که ایمان آوردند و کارهای صالح کردند، آنها بهترین مخلوقاتند; “فکان اصحاب النبی (ص) اذا اقبل علی (ع) قالوا: جاء خیر البریه ” از آن وقت وقتی که امیرالمومنین (ع) وارد مجلس می‎شد اصحاب پیغمبر (ص) می‎گفتند: خیر البریه یعنی ” بهترین خلق ” وارد شد.

همچنین (در حدیث دیگر) : “و اخرج ابن عدی و ابن عساکر عن ابی سعید (که ابی سعید الخدری است) مرفوعا (خبرش را مرفوعا نقل کرده است) علی خیر البریه ” علی (ع) بهترین مخلوقات است . اینها همه را از “سیوطی ” نقل می‎کنم که از علمای اهل سنت است .

همچنین (در حدیث دیگر) ابن عدی از ابن عباس نقل کرده : قال لما نزلت : (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه) قال رسول الله (ص) لعلی (ع): “هم انت و شیعتک یوم القیامه راضین مرضیین “: وقتی که این آیه نازل شد پیغمبر(ص) به علی (ع) فرمود: آنان تو و شیعیان تو هستید; در روز قیامت خدا از دست شما راضی است، شما هم از دست خدا راضی هستید. این خیلی مقام است ; پیغمبر (ص) این اسم را گذاشته است .

همچنین (در حدیث دیگر) : “و اخرج ابن مردویه عن علی (ع) قال : قال لی رسول الله (ص)”; “ابن مردویه ” که از محدثین اهل سنت است از امیرالمومنین (ع) نقل می‎کند که پیغمبر (ص) به من فرمود: الم تسمع قول الله : (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه) علی (ع) می‎فرماید: پیغمبر (ص) به من فرمود: این آیه را نشنیدی ؟ “انت و شیعتک ” این آیه مصداقش تو و شیعیان تو هستید. “و موعدی و موعدکم الحوض ” پیغمبر (ص) می‎فرماید: وعده گاه من و شما حوض کوثر است ; “اذا جئت الامم للحساب ” وقتی که من می‎آیم سراغ امتها برای حساب، پیغمبر (ص) در حساب امتها دخالت دارد، “تدعون غرا محجلین ” شیعیان علی (ع) افراد بارز و مشخص هستند، البته این یک اصطلاح است ; عربها به اسب پیشانی سفید می‎گویند “اغر” که جمعش “غر” می‎شود، و به اسبی که دست و پایش هم سفید باشد می‎گویند “محجل ” یعنی اسبهای بارز برجسته ; می‎خواهد بفرماید در میان همه امتها شیعیان در روز قیامت یک درخشندگی دارند. اینها چند روایت از طرق اهل سنت است که راجع به امیرالمومنین (ع) وارد شده و پیغمبر (ص) پیروان علی (ع) را تعبیر به “شیعه ” کرده اند. پس این اسم اسمی نیست که بعدا گذاشته باشند. البته دشمنان برای اینکه با شیعه مخالف بودند می‎گفتند: “رافضی ” هستند; یعنی رفض کردند، ترک کردند سیره و سنت پیغمبر(ص) را، در صورتی که ما عقیده مان این است که سنت پیغمبر (ص) را ما اخذ کرده ایم، ولی این اخبار را دیگر نتوانسته اند کاری بکنند. خود علمای سنت این را نقل کردند که پیغمبر(ص) پیروان علی (ع) را تعبیر به “شیعه ” کرده اند. بسیار خوب ! روز ولادت امیرالمومنین (ع) را به شما برادران و خواهران شیعه و به همه شیعیان و به همه مسلمانهایی که علاقه مند به اسلام و دین هستند تبریک می‎گویم ; و اینکه اسم شیعه را پیغمبر اکرم (ص) بر شما اطلاق کرده، این را هم به شما تبریک می‎گویم .

اما می‎دانید که به اسم تنها نمی شود قناعت کرد; خوب ما شیعه علی بن ابیطالب (ع) هستیم، “شیعه ” یعنی پیرو; اگر من بگویم شیعه علی (ع) هستم، علی (ع) اهل دفاع از اسلام بود، اهل دفاع از حق بود، تمام عمرش را صرف اسلام کرد; در زمان پیغمبر(ص) در همه جنگها، مبارزه های علی (ع)، فداکاری های علی (ع) برای حق و حقیقت و دین ; و بعد هم در زمان حکومتش چقدر علی (ع) برای دین خدا زحمت کشید; علی (ع) دلسوز فقرا بود، علی (ع) اهل سخاوت بود، علی (ع) وقتی که مثلا زنی را دید که بچه های یتیم دارد به قدری ناراحت شد که خودش در زمان خلافت و حکومتش رفت در خانه آن زن و یتیم نوازی کرد; به فقرا و ضعفا و درماندگان رسیدگی می‎کرد; امیرالمومنین (ع) در نامه 45 نهج البلاغه که به ” عثمان بن حنیف ” می‎نویسد، می‎فرماید: “الاو ان لکل ماموم اماما یقتدی به و یستضئ بنور علمه ” هر ماموم یک امامی دارد که به او اقتدا می‎کند. بعد در ادامه می‎فرماید “… الاوانکم لا تقدرون علی ذلک ” شما قدرت ندارید که مثل علی عمل کنید; “و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد” و لکن کمک کنید علی را، اهل ورع باشید، اهل محکم کاری باشید، سراغ حرام نروید، سراغ شبهه ناک نروید.

حالا من آن نامه را نمی خواهم بخوانم ; آن نامه بسیار خوبی است و به عثمان بن حنیف نوشته اند، که ( عثمان بن حنیف) استاندار علی (ع) بوده است در بصره ; یک جوانی یک مجلس عروسی یا مهمانی داشته، سران و اعیان شهر را دعوت کرده، عثمان بن حنیف را هم دعوت کرده و در آن غذاهای رنگارنگ و سفره چرب و نرمی بوده است، به امیرالمومنین (ع) خبر می‎رسد. حالا ببینید آن وقت نه تلگراف بوده، نه تلفن و نه فاکس و نه تلکس، مع ذلک حضرت می‎فرماید: “به من خبر رسیده …” حتی یک مجلس مهمانی استاندار خبرش به علی (ع) می‎رسد و گزارش می‎شود; و چون مجلسی بوده است که اعیان و اشراف شرکت کرده اند و خلاصه ریخت و پاش در آن بوده و فقرا از آن محروم بوده اند، امیرالمومنین (ع) او را توبیخ می‎کند که تو نباید در یک چنین مجلسی شرکت می‎کردی ! مجلسی که “غنیهم مدعو و عائلهم مجفو” فقرا از آن محروم و ثروتمندان به آن دعوت شده اند، حتی یک مجلس شامی که استاندار رفته خبرش به علی (ع) می‎رسد با وسایل کم آن روز; و امیرالمومنین (ع) بی تفاوت نمی گذرد; خوب این استاندار است یک شب خوشش باشد ! نه، می‎گوید یک چنین مجلسی شان تو نیست، تا آخر نامه .

یکی از چیزهایی که امیرالمومنین (ع) در کلمات و خطب خود در نهج البلاغه زیاد روی آن عنایت دارد مساله ” امر به معروف و نهی از منکر ” است .‌‌‌

شاید بعضی از آقایان دیده باشند، یک عده از اساتید دانشگاه از من راجع به احزاب سئوال کرده اند; سئوال کتبی . اول اینجا آمدند گفتم سوالتان را بنویسید; سوالشان را نوشتند و من جواب دادم، جواب آن آقایان را راجع به تشکیل احزاب سیاسی از راه امر به معروف و نهی از منکر وارد شدم . در آن نامه اول من آیه شریفه قرآن را ذکر کردم که خداوند تبارک و تعالی در سوره توبه می‎فرماید: (والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)، در این سوره آیه دیگری هم راجع به منافقین است که در آنجا تعبیر می‎کند: (والمنافقون والمنافقات بعضهم من بعض)، یعنی : منافقین و منافقات بعضیهایشان از بعضند; تعبیر به “اولیاء” نمی کند، در حالی که آنها هم دوست هم هستند; اما “ولی ” به معنای دوست نیست.

منافقون و منافقات بعضیهاشان از بعضند یعنی سرشان در یک آخور است . اما راجع به مومنین و مومنات می‎فرماید: (والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض)، “ولی ” در لسان قرآن و حدیث به معنای “صاحب اختیار” است ; “ولایت ” یعنی صاحب اختیاری ; منتها ولایت مراتب دارد; (الله ولی الذین آمنوا) خدا ولایت دارد، اما ولایتش مطلقه است . درباره پیغمبر (ص) هم خدا می‎فرماید: (النبی اولی بالمومنین من انفسهم); امام (ع) هم ولایت دارد; ولی فقیه هم اگر واجد شرایط باشد ولایت دارد. در این آیه خدا یک ولایت عمومی را می‎گوید; آقایان اهل ادب توجه دارند، الف و لام موصوله که بر سر اسم فاعل و اسم مفعول درآید مفید عموم و استغراق است . خدا می‎فرماید: همه مردان مومن و همه زنهای مومن -فقط منحصر به مردها نیست – (بعضهم اولیاء بعض) بعضیهایشان نسبت به بعضی دیگر ولایت دارند. این را اول خدا مقدمه چینی می‎کند; چرا؟ برای اینکه اگر از اول امر به معروف و نهی از منکر را بیان می‎کرد ممکن بود کسی به ذهنش بیاید من که امر به معروف و نهی از منکر می‎کنم دخالت در کار دیگران می‎کنم، طرف هم می‎گوید به توچه ؟! جهنم می‎روم خودم می‎روم به توچه ؟! برای اینکه نگوید به توچه، خدا از قبل جوابش را داده . می‎گوید خدایی که ولی همه مردم است این مومن را ولی قرار داده ; پس راجع به امر به معروف و نهی از منکر، همه مردان و زنان مومن نسبت به همه مومنین و مومنات ولایت دارند; همه، از آن بالا تا پایین ; نسبت به هر کس کج برود، ظلم بکند، خلاف شرع انجام بدهد; اینجا منحصر به یک عده خاصی نیست ; پس قبل از دستور امر به معروف و نهی از منکر به عنوان مقدمه ولایت عمومی را ذکر می‎کند که همه مردم ولایت دارند; کسی نمی تواند بگوید به توچه ؟! هیچ کس نمی تواند از امر به معروف و نهی از منکر جلوگیری کند. همه مردم مسئولند و هیچ کس نمی تواند بی تفاوت باشد. خوب گاهی امر به معروف و نهی از منکر موارد جزئی دارد; یک وقت هم معروف و منکر یک چیزی است که شخص نمی تواند وظیفه را به تنهایی انجام دهد; احتیاج به تجمع، تشکل و تشکیلات دارد. روزگار فرق می‎کند، در هر زمان بایستی معروف در جامعه بسط پیدا کند و جلوی منکرات گرفته شود. حالا یک فردی یک کار جزئی انجام می‎دهد که خلاف است، این را من می‎توانم نهی از منکر کنم ; اما مثلا یک منکری است در جامعه که این نهی را شخص نمی تواند انجام دهد، باید مردم متشکل شوند. حالا شما از لفظ “حزب ” نترسید، قرآن هم می‎گوید: (الاان حزب الله هم المفلحون). من در این نامه ام تذکر دادم که این دو آیه چقدر با هم تناسب دارند، یک جا می‎گوید: (ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون): از میان شما امتی باید باشند که امر به معروف و نهی از منکر کنند و اینها رستگارند. یک جا هم می‎گوید: (الاان حزب الله هم المفلحون): همانا حزب الله رستگارند.

حزب الله اینهایی نیستند که یک عده تحریکشان می‎کنند، یک شعار عوضی هم به آنها می‎دهند، می‎روند یک شعاری می‎دهند، جو را به هم می‎زنند، یک هیاهو راه می‎اندازند، بعد هم غیب می‎شوند; این که حزب الله نیست . ” حزب الله ” آن است که روی مبنا متشکل بشوند، مجتمع باشند، یکی باشند و جامعه را زیر نظر بگیرند. تا جامعه به طرف خیر برود; معروف را در جامعه بسط بدهند، جلوی منکر را بگیرند. و این وظیفه است ; این را خدا در سوره تو به و سوره های دیگر واجب کرده است .

علی (ع) وقتی که می‎خواهند از دنیا بروند در نامه 47 نهج البلاغه – که وصیتنامه امیرالمومنین هست – می‎فرمایند: حسن (ع) و حسین (ع) را و هر کسی را که نامه من به او برسد وصیت می‎کنم به “تقوی الله و نظم امرکم …” تا به اینجا می‎رسد: “لاتترکوا الامر بالمعروف والنهی عن المنکر”: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید; خوب اگر ترک کنیم چه می‎شود؟ “فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم “، اگر ترک کنیم چه می‎شود ؟ اثر طبیعیش این است : ملت مسلمان، شیعه علاقه مند که متشتت شد، متفرق شد، هر کس رفت سراغ کار خودش و نسبت به اموری که در جامعه می‎گذرد بی تفاوت شد، طبعا نتیجه اش این می‎شود که از این صحنه خالی بدان سوء استفاده می‎کنند; پستها، مقامها، تشکیلات، امتیازات به دست بدان می‎افتد; آن وقت شما بنشین هر چه می‎خواهی دعا کن، دعا مستجاب نمی شود; برای اینکه راهش دست خودت است . چرا بی تفاوت ماندی نسبت به آنچه در جامعه می‎گذرد؟ تمام مردم مسئولند; به فرمایش پیغمبر اکرم (ص): “کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته “.

بنابر این بایستی این وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل شود. وقتی که مردم متجمع شدند، متشکل شدند، تشکیلات درست شد، آدمهای هماهنگ، آدمهای علاقه مند; حالا اسم این تجمع را می‎گذارند “حزب “; از لفظ حزب هم ناراحت نشوید; قرآن می‎گوید: (الاان حزب الله هم المفلحون)، (الاان حزب الله هم الغالبون).

آن وقت قهرا یک حزبی که متشکل از مردم علاقه مند و هماهنگ باشد اینها کاری که می‎توانند بکنند اولا کادرسازی کنند; یعنی افرادی را در حزب بسازند; در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی، در نیازهای کشور، یک آدمهای متخصص را تربیت کنند که یک روزگاری اگر سفیر کم هست، اگر کاردار کم هست، اگر وزیر کم هست، اگر استاندار کم هست، آدم حسابی ندارند، اینها را بسازند; احزاب سیاسی که در دنیا هست دنیا را این طور اداره می‎کنند.

حالا دیگر در دنیا با چماق نمی شود کار کرد; حکومت چماقی دیگر در دنیا پیش نمی رود. مردم روشن شده‌اند، بیدار شده‌اند، هر کسی اهل مطالعه است، اهل کتاب خواندن است، بیدار است . در دنیا این گونه حکومت می‎کنند; حکومت دست ملت است ; ما هم که گفته ایم ” جمهوری اسلامی “. جمهور باید خودشان کشور را اداره کنند; مردم و جمهور بایستی متشکل بشوند، نیروهای خوب را بسازند و برنامه های خوب داشته باشند. این انتخابات که در کشور انجام می‎شود، یک روز انتخابات ریاست جمهوری است، یک روز انتخابات مجلس است، یک روز انتخابات خبرگان، شما آقایان دیده اید در وقت انتخابات یک افرادی قیم می‎شوند و آقا بالاسر و یک گروههای خلق الساعه و آنی درست می‎کنند و به طور چماقی می‎خواهند پیش ببرند، برای این که یک عده می‎خواهند از ناآگاهی مردم و از اینکه مردم در صحنه نیستند سوء استفاده کنند; و این یک گرفتاری است . باید مردم خودشان مجهز باشند، تشکیلات داشته باشند، نیرو و کادر ساخته باشند. یک حزب قوی حزبی است که اگر در انتخابات پیروز شد هم وزیر خوب داشته باشد، هم وکیل خوب داشته باشد، هم استاندار خوب داشته باشد; در همه قسمتها دارای نیروهای خوب باشد.

در دنیای امروز که بشر پیشرفته است و به مسائل اقتصادی و سیاسی توجه دارد و به مسائل دینی هم الحمدلله روی آورده است، این مردم باید تشکیلات داشته باشند; تشکیلات که داشته باشند قهرا باید روزنامه داشته باشند، رادیو و تلویزیون در اختیارشان باشد; روزنامه ها، جرائد، رادیو و تلویزیون اینها که فقط مال دولت نیست ; دولت را مردم روی کار می‎آورند; مردم نباید دستشان به رادیو و تلویزیون برسد؟ رادیو و تلویزیون فقط در اختیار چهار نفر که آن بالا می‎نشینند و یک دستوری می‎دهند باشد؟ مردم اگر حرفی داشته باشند باید حرفشان را رادیو و تلویزیون پخش کنند; روزنامه ها باید افکار و نظریات مردم را منتشر کنند. در دنیا این گونه است و اگر ما کوتاه بیاییم پس گردنی می‎خوریم و عقب می‎مانیم . آن طور که دوسه نفر بنشینند برای کشور تصمیم بگیرند این در دنیای فعلی پیش نمی رود; “جمهوری ” یعنی ” حکومت مردم “.

البته این راهم ذکر کنم : در عین حالی که مردم،باید حزب داشته باشند، تشکیلات داشته باشند، در وقت انتخابات بیدار باشند، با شعور و با بینش خودشان مستقلا افرادی را انتخاب کنند. با این همه در قانون اساسی ما یک ” ولایت فقیه ” ذکر شده است ; اما معنایش این نیست که ولی فقیه یعنی همه کاره ; آن وقت دیگر “جمهوری ” معنایی نخواهد داشت . ولی فقیه هم با آن شرایطی که در قانون اساسی دارد وظایفی در قانون اساسی برایش مشخص شده ; عمده وظیفه اش -که مهمتر است – اینکه نظارت کند بر جریان جامعه، مشی جامعه یک وقت از موازین اسلام و حق منحرف نشود; “فقیه ” به این مناسبت است . در حکومت کمونیستی شوروی وقتی که می‎خواستند حکومت را بر اساس مارکسیزم و کمو نیزم اداره کنند می‎آمدند ایدئولوگ حزب را راس کار می‎گذاشتند که او بتواند برنامه های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور را بر اساس همان مرام کمونیسم تنظیم کند; خوب این یک چیز طبیعی است . حالا ما از باب اینکه می‎خواهیم بر اساس اسلام و شرع کشورمان اداره بشود با اینکه جمهوری است، همه مردم باید شرکت کنند، حزب باید باشد، تشکیلات باید باشد، با این همه در راس کشور باید فقیه جامع الشرایط باشد و نظارت کند.

البته مردم هستند که دولت را روی کار می‎آورند. “دولت ” یعنی رئیس حکومت، رئیس جمهور، نماینده ها را واقعا باید مردم بیاورند روی کار; هیچ کس حق ندارد دخالت کند; اگر بنشینند خاصه خرجی (رفاقت بازی) کنند یک افرادی -ولو شورای نگهبان – ظلم کرده اند به حقوق مردم .

کسی را که صالح باشد حق ندارند کنار بگذارند; از نظر دینی صالح باشد، در عین حال مسائل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را بلد باشد; متملق هم نباشد، مستقل باشد; مثل مرحوم مدرس باشد که به تنهایی در مقابل تمام حکومت رضاخان می‎ایستاد; نماینده مجلس باید یک چنین شخصی باشد; نه آدم متملق خودفروخته که

احیانا هزار دروغ و تملق بگوید برای اینکه بخواهد وکیل مردم باشد!

علاوه بر اینکه خود مردم باید دولت را بیاورند روی کار، رئیس جمهور را بیاورند روی کار، مع ذلک در راس باید یک کسی باشد که به اسلام و دستورات شرع از همه آگاه تر است ; این از باب این است که ما مذهبی هستیم، دینی هستیم . حال اگر در زمان پیغمبر(ص) بود، پیغمبر (ص) راس کار قرار می‎گرفت ; اگر در زمان علی (ع) بود، علی (ع) در راس کار بود. همین علی (ع) خودش می‎گوید امر به معروف و نهی از منکر بکنید، مردم وارد شوند در کارها; اما در راسش علی (ع) است . حالا اگر علی (ع) و امام معصوم (ع) حاضر نباشد، ولی فقیه در راس است . یعنی ” مجتهد عادل اعلم ناس “; این اعلمیت در روایات هست ; این شخص بیاید راس کار. راس کار به این معنا که علاوه بر وظایف و حقوق مقرره در قانون اساسی، نظارت داشته باشد بر کار دولت ; نه اینکه دارای یک تشکیلات جدای از مردم باشد; نمی دانم کدام یک از شما مشرف شده اید نجف، خانه امیرالمومنین (ع) در کوفه پشت مسجد کوفه نزدیک دارالاماره است ; من داخل آن خانه رفته ام ; حدود صد تا صد و پنجاه متر است، دوسه تا اطاق کوچک داشته، آن وقت علی (ع) حکومت مطلقه داشته، از همین خانه یک کشوری را که شاید ده برابر ایران شما بوده اداره می‎کرده .

حضرت با اینکه حاکم بودند می‎آمدند در بازار کوفه و صدا می‎کردند: “یا معشر التجار الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر” یک روز در این بازار، یک روز در آن بازار; در روایت داریم -من در کتاب ولایت فقیه این روایت را نوشته ام – نقل شده در این بازار کوفه یک عده ایرانیها هم بودند، یک ایرانی در آنجا بود تا دید علی (ع) می‎آید، گفت : “جاء المرد شکمبه !”، علی (ع) یک مقداری شکمش بزرگ بود، امیرالمومنین (ع) فهمید، یک خنده ای کرد; نگفت بگیریدش و… حضرت فرمودند: بالایش علم است و پایینش هم غذا! یعنی امیرالمومنین یک شوخی با او کردند، اینجور می‎روند در میان مردم ; مردم هم می‎رفتند حاجاتشان را به ایشان می‎گفتند. ولایت فقیه آن طور نیست که یک تشکیلات سلطنتی و مسافرتهای تشریفاتی میلیاردی و اینجور چیزها داشته باشد; اینها با ولایت فقیه سازگار نیست .

آقایان تا چیزی می‎شود به ما می‎گویند “ضد ولایت فقیه ” ضد ولایت فقیه ! خدا پدرت را بیامرزد، اصلا ولایت فقیه را ما گفتیم، ما علم کردیم، ما کتاب درباره اش نوشتیم، حالا ما شدیم ضد ولایت فقیه ؟! یک عده بچه که اصلا وقتی که ما بودیم و این کارها را می‎کردیم اصلا نطفه شان هم منعقد نشده بود، حالا راه می‎افتند: ضد ولایت فقیه ! خجالت بکشید; این چه کارهایی است ؟! !

ولایت فقیه مثل ولایت امیرالمومنین (ع) باید نظارت بر کشور داشته باشد، نظارت بر احزاب داشته باشد، نظارت بر دولت داشته باشد; اما نه اینکه در همه جا دخالت کند، در جمهوری اسلامی دولت باید مستقل باشد; یعنی دولتی که بتواند کار بکند. من یکی از اشکالاتم به آقای رئیس جمهور آقای خاتمی واقعا این است، من پیغام هم دادم نمی دانم به ایشان گفته اند یا نه، البته ایشان با من ارتباطی ندارند، اما من اول که انتخاب شدند برایشان پیام دادم، بعد هم به ایشان پیام (شفاهی) دادم که این طور که پیش می‎روید نمی توانید کار کنید; یک نفر رئیس دولت اگر وزرایش، استاندارهایش، با او هماهنگ نباشند یک قدم نمی تواند بردارد; من پیغام دادم که من اگر جای شما بودم می‎رفتم پیش رهبر می‎گفتم : شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولی 22 میلیون مردم به من رای دادند، به من هم که رای دادند این 22 میلیون همه می‎دانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان و همه شخص دیگری را تایید می‎کردند; 22 میلیون آمدند به ایشان رای دادند; معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم . رای این 22 میلیون معنایش این است که ما آن را که شما می‎گویید قبول نداریم، ایشان قاعده اش این بود می‎رفت پیش مقام رهبری می‎گفت شما احترامت محفوظ، 22 میلیون به من رای دادند، از من انتظارات دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من، در استاندارهای من دخالت بکنید، افرادی را به من تحمیل کنید من نمی توانم کار بکنم ; بنابر این من ضمن تشکر از مردم استعفا می‎دهم، به مردم می‎گویم : ایها الناس می‎خواهند در کار من دخالت کنند. قاعده این بود که به این صورت عمل نماید.

مردم از وزرا هم انتظارات دیگری داشتند. من برای آقای دری هم که وزیر اطلاعات شد، پیغام دادم که مشکل وزارت اطلاعات فقط وزیرش نبود، اصلا بافت وزارت اطلاعات خراب است . در عین حالی که در اطلاعات آدمهای خوب، آدمهای علاقه مند و متدین نیز وجود دارد. ما خودمان طرفدار تشکیل اطلاعاتیم ; شما مبانی فقهی من را مطالعه کنید، در جلد چهارم یک فصلش به طور مفصل راجع به “اطلاعات ” است -به طور جداگانه هم چاپ شده است ; آقای سراج (وقتی که رئیس کمیته بود) آن را چاپ کرد- اما اطلاعات باید روی اساس باشد نه این کارهایی که می‎کنند. به ایشان پیغام دادم که اطلاعات بافتش خراب است . اگر بناست همان معاونها و همان کادر باشند و جنابعالی فقط ماشین امضا باشی و در اطاق وزارتخانه بنشینی هر چه معاونها و مدیر کلها آوردند زرتی امضا کنی بدان کلاهت پس معرکه است . آنچه مردم از تو می‎خواهند این است که اصلا بافت آنجا را عوض کنی، اطلاعاتی که هماهنگ با مردم باشد; نه یک آدمهای ناجور، آدمهایی که می‎خواهند پرونده برای افراد درست کنند. من اطلاع دارم بعضی آدمهای عوضی آنجا هستند; البته آدم خوب هم در آنجا هست .

آقای رئیس جمهور به عقیده من قاعده اش این بود یک قدری محکمتر می‎آمد. مقام رهبری هم بایستی که همان رهبریش را می‎کرد. معنای رهبری این است که نظارت کند که در کشور کارهای خلاف شرع انجام نشود. اگر یک وقت رئیس جمهوری، وزیری خواست کار خلاف بکند، از مقررات شرع منحرف شود او جلویش را بگیرد; نه اینکه یک تشکیلات و یک گارد سلطنتی درست کند از پادشاهان دنیا زیادتر; و کسی هم دسترسی نداشته باشد و در وزارتخانه دخالت کنند، در استاندار دخالت کنند، در همه جا دخالت کنند; خود ایشان، اینهایی که اطراف ایشان هستند، این غلط است . این طور کشور پیش نمی رود; کشوری که چند ارگان حکمفرما داشته باشد، دولت جدا، مجمع تشخیص مصلحت جدا و دفتر رهبری جدا، هر کدام بخواهند اعمال قدرت کنند، اینجور کشور اداره نمی شود; و حکومت مطلقه به این صورت که تکلیف کشور را دوسه نفر معین کنند و مردم هیچ کاره باشند این در دنیای امروز مواجه با شکست می‎شود.

گاهی از اوقات هم می‎گویند این حرفهایی که می‎زنید تضعیف نظام است ; آقای هاشمی شنیدم گفته : می‎ترسیم ایران هم افغانستان شود; خوب اشتباه کرده، “نظام ” که شخص نیست، نظام یعنی نظام اسلامی ; والله همین مردم اگر ببینند نظام اسلامی -یعنی اسلام – بخواهد زیر پا برود قیام می‎کنند.

این مردم روی علاقه به اسلام آمدند قیام کردند; زورگویی های مامورین و مسئولین است که مردم را از آخوند زده می‎کند! اینجور مرتب ولایت فقیه گفتن، این بیشتر زدگی دارد. ما آنچه از آقای دری در این مدت که وزیر شده دیدیم هرجا رسیده -در خطبه جمعه شهر ری و هرجای دیگر- مرتب می‎گوید ولایت مطلقه، ولایت مطلقه ! باباجان یک چیز را اگر خیلی تعریف کردی، این بد تعریف کردن است . اصلا مردم می‎گویند ولایت فقیه چیست ؟ اما اگر به او بفهمانی که دولت را مردم انتخاب می‎کنند، حکومت حکومت مردم باید باشد، مردم خودشان کشور را اداره کنند.

” ولی فقیه ” هم به شرط اینکه اعلم باشد، مجتهد اعلم مدیر مدبر باید نظارت کند که بر خلاف شرع و قانون کاری انجام نشود.

آن وقتی که بازنگری قانون اساسی بود -مشروح مذاکراتش چاپ شده – در مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی آقای امینی این روایاتی را که دلالت می‎کند کسی را که انتخاب می‎کنیم، باید اعلم باشد خوانده است ; آنجا آقای خامنه ای یک صحبتی کرده اند; من عین عبارت را یادداشت کردم برای برادران بخوانم . در جلد اول مذاکرات بازنگری قانون اساسی صفحه 194 وقتی آقای امینی روایات را می‎خوانند آقای خامنه ای می‎گویند -این عبارتی است که در بازنگری چاپ شده – : “منتها آن دوسه روایتی که آقای امینی اشاره کردند که در ذهن ما هم این روایات همواره بود واقعا باید این روایات علاج شود. این جوابی که جناب آقای یزدی فرمودند که اعلمیت یعنی اعلمیت به اداره امر، نه این انصافا خلاف ظاهر است ; علاوه بر اینکه افقهیت، و فیهم من هو افقه منه، و فیهم من هو اعلم منه ; این را حالا آقایان علما و فضلا فکر کنند و یا برایش علاجی بکنند.”

خوب جناب آقای خامنه ای علاجی ندارد، دوسه روایت نیست بلکه بر حسب ضبط من دوازده روایت است، صحیحه هم در آنها هست ; در روایت آمده : “هر ملتی که کسی را بیاورد روی کار در صورتی که اعلم از او در مردم وجود دارد، این مردم کارشان به سراشیب و سقوط می‎رود; مگر اینکه برگردند به آنچه ترک کردند”. در آن موقع من روایات را جمع آوری کردم و نوشتم لیکن بعضی از آقایان مانع از ارسال آنها شدند، ولی حالا بجاست آقایان آنها را ببینند. این روایات دوازده روایت است ; روایتهای خیلی محکم و متقن . نوشتم : “حضرات آیات و حجج اسلام و آقایان محترم اعضای شورای بازنگری قانون اساسی دامت برکاتهم (و در همان نامه روایاتش را ذکر کرده ام یکی از روایات این است): “انهم قد سمعوا رسول الله (ص) یقول عودا و بدء ا (یعنی پیغمبر همیشه می‎فرمود) : ماولت امه رجلا قط امرها و فیهم من هو اعلم منه الالم یزل امرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا”.

بنابر این رهبر باید اعلم باشد; شخص اعلم به کتاب خدا باید نظارت داشته باشد که مردم کج نروند. اما کشور را دولت باید اداره کند و منتخب مردم باشد; جمهوری است ; قانون اساسی ما این را می‎گوید. جمهوری است، مردمی است، مردم هم باید احزاب تشکیل بدهند، خودشان حکومت تشکیل بدهند و ولی فقیه -اگر واجد شرایط باشد- باید نظارت بکند، البته اختیاراتی هم دارد که در قانون اساسی ذکر شده است .

و این را هم به شما بگویم اینکه می‎گویند “خط قرمز” ! این خط قرمز که مرتب می‎گویند، خط قرمز خدا و پیغمبر(ص) و امام معصوم (ع) است، غیر از اینها خط قرمز نیست . کسی به خلیفه دوم گفت اگر کج بروی من با این شمشیر راستت می‎کنم . تازه مردم به پیغمبر(ص) هم می‎آمدند نظرشان را می‎گفتند.

این را هم به شما بگویم اینکه چهارتا روزنامه راوادارند به یکی حمله کنند، یک عده بچه در قم راه بیندازند، اینها دیگر فصلش گذشته است . فرضا ائمه جمعه را هم تحریک کنند یک چیزی بگویند، همه می‎دانند که امام جمعه ها بعضا حقوق بگیرند; اگر چهارتا بچه را راه بیندازند همه فهمیده اند اینها دیگر برد ندارد. اگر روزنامه ها را وادارند بنویسند روزنامه ها این همه چیز نوشتند، آبروی خودشان را می‎برند. اینها دیگر برد ندارد باید روش را عوض کرد، باید حق را شنید و عمل کرد.

اینجا باید به آقای خامنه ای گفت اینکه می‎گویید این دوسه روایت را باید علاج کرد اولا دوسه تا روایت نیست بلکه من تا دوازده روایت را اینجا جمع کرده ام، ثانیا باید عمل کرد، (اینکه می‎گویید) باید فکری کرد فکرش این است که به آنها عمل کنید.

حالا صرف نظر از مساله رهبری، مرجعیت را چرا دیگر؟ شما که در شان و حد مرجعیت نیستید. من قبلا به ایشان تذکر دادم، در شرف فوت مرحوم آیت الله اراکی بود، من به وسیله آیت الله مومن راجع به چند چیز برای ایشان پیام دادم . این صورت متن پیام است ; به دست ایشان هم رسیده است، بند هفتم آن را من می‎خوانم ; به ایشان پیام دادم : ” مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده ; بجاست این استقلال به دست شما شکسته نشود و حوزه های علمیه جیره خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است ; و هرچند ایادی شما تلاش کنند جنابعالی اثباتا موقعیت علمی مرحوم امام (ره) را پیدا نمی کنید; نگذارید قداست و معنویت حوزه ها با کارهای دیپلماسی ارگانها مخلوط شود. -تیپ فلان چه حقی دارد بیاید در قم یک عده بچه راه بیندازد و حوزه را به هم بزند؟!- به مصلحت اسلام و حوزه ها و جنابعالی است که دفتر شما رسما اعلام کند: چون ایشان کارشان زیاد است و وظیفه اداره کشور را به دوش دارند از جواب دادن مسائل شرعی معذورند و از حال به بعد جواب مسائل شرعی داده نمی شود و رسما مراجعات علمی و دینی و حتی وجوه شرعیه جزئیه را کمافی السابق به حوزه ها ارجاع دهید”، این پیام تاریخش ‏73/8/12 است وقتی که تازه آقای اراکی را برده بودند بیمارستان ; و خود آیت الله مومن به من گفت یکی از این آقایان که می‎رود در دفتر ایشان در قم می‎نشیند و مسائل را مطابق نظر آقای خامنه ای جواب می‎دهد به ایشان گفتم که ایشان که رساله ندارد، شما چگونه فتاوا را بر طبق نظر ایشان جواب می‎دهید؟ گفت ما روی تحریر امام جواب می‎دهیم ! گفتم مردم آخر مساله ایشان را می‎خواهند، گفت : می‎گویند ایشان فتوایش مثل فتوای امام است، ما روی تحریر امام جواب می‎دهیم !

خوب این معنایش مبتذل کردن مرجعیت شیعه نیست ؟ اینکه آمدند در شب بعد از فوت آیت الله اراکی، عده ای بچه راه انداختند در خیابان جلوی جامعه مدرسین، مثل همین الان که راه می‎اندازند; بعد هم سه چهارنفر از تهران آمدند و اصلا (کسانی که ایشان را می‎گفتند) هفت هشت نفر بیشتر نبودند و به زور هفت نفر را به عنوان مرجع گفتند که ایشان را هم جزو کنند، در صورتی که ایشان در حد فتوا و مرجعیت نیست . بنابر این مرجعیت شیعه را مبتذل کردند، بچه گانه کردند، با یک عده بچه اطلاعاتی که راه انداختند! اینها مصیبتهایی است که ما در این کشور می‎بینیم .

خدایا به حق محمد و آل محمد(ص) استقلال این کشور امام زمان (عج) را حفظ فرما. (آمین حضار)

گرفتاریها برطرف بفرما.

مریضها شفای عاجل عنایت بفرما.

به حق محمد و آل محمد(ص) تعجیل در فرج امام زمان (عج) بفرما.

نام ما را در طومار طرفداران امیرالمومنین (ع) ثبت و ضبط بفرما.

از همه شما معذرت می‎خواهم .

والسلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

ویدئو کامل سخنرانی‌ ایشان در ۱۳ رجب را در لینک زیر مشاهده کنید

http://www.rahesabz.net/story/6210/


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

1 نظرات ::

سلام
بیشتر از سی‌ سال پیش خونهای ملت ما درخت استقلال ، ازادی ، جمهوری اسلامی را میوه دا ر کرد ولی‌ متاسفانه رهبران ما غصهٔ پول چینی‌ ها و معاملات با اینها را میخورند و یا اینکه غصهٔ. این فلسطینیها و یا بدتر از همه حزب الهی ها را میخورند . هرکس ریش داره با یک اسلحه ادعای اسلامی بودن میکنه . من هزار با ر برای جمهوری اسلامی حقیقی‌ جان میدهم ولی‌ حاضر نیستم یک قطره خون برای این اسلام خراب کنها بدهم . امیدوارم این رهبران ما در روز سال گرد انقلاب فریاد االله و اکبر های مردم را دلیل بر اغتشاشگری تعبیر نکنند همین الله و اکبر های مردم بود که رهبران ما را بر کار گزا شت . بنده سی‌ سال پیش در مدرسهٔ طلاب قم درس خواندم و دو سال و نیم زندان شاه بودم . الله و اکبر

طراحی شده توسط ندای ایران زمین