آخرین خبرها

نیروهای مخالف اتحاد عمل چه کسانی هستند ؟

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

نزدیک به یک ماه است که ایرانیان در شهر های مختلف خارج از کشور با تظاهرات، تحصن و دیگر فعالیت ها حمایت خود را از مبارزات مدنی و قهرمانانه مردم ایران نشان داده اند. هنوز این موج سر خوابیدن ندارد. جنایتکاران دروغگوی حاکم بر ایران هر روز با شکنجه و کشتن جوانان و مردم سوژه غمگین و تازه دیگری برای ادامه اعتراضات در داخل و نیز خارج کشور بدست میدهند.
دینامیسم ترک خوردگی های جدی و بدون برگشت در ارگان ها و کادر های جمهوری اسلامی از یکطرف و نفرت انباشت شده عموم مردم از این دشمن اشغالگر خونخوار از طرف دیگر حکایت از اعتلای بیشتر و عمیق تر شدن مبارزات مردم دارد. هر اوجگیری ایرانیان خارج از کشور را به نوبه خود به اعتراضات خواهد کشید. همه این روند ها بر روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند و یکدیگر را تشدید میکنند.
یک جلوه برجسته این اعتراضات ، در کنار " نه به جمهوری اسلامی " تازه شدن و جان گرفتن گفتمان اتحاد و اتحاد عمل است. همه ما در همه اعتراضات و سخنرانی ها بار ها و بار ها با گفتار ها یی که بر لزوم و ضرورت اتحاد تاکید میکنند آشنا هستیم. شعار ایرانی- اتحاد و یا اتحاد- مبارزه - پیروزی بار ها در تظاهرات ها با فریاد تکرار شده است . عموم مردم نیز با انواع و اقسام مثال ها و داستان های تاریخی این آگاهی را که برای رسیدن به هدف باید اتحاد داشت ، نشان میدهند.

از طرف دیگر در همه این سال های سیاه با گفتمان دیگری روبرو بوده ایم که بر علیه این اتحاد ها تلاش کرده است و هنوز از پا ننشسته و بر علیه اتحاد عمل نیرو ها فعالیت می کند. خلاصه این گفتمان اینست که چون خمینی در سال 57 با شعار " همه با هم " معروف حرکت یا انقلاب مردم را دزدید و به مسلخ برد پس هر حرکت "همه با هم" در مقابل جمهوری اسلامی به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
پشت این مخالفت با اتحاد عمل کلان نیرو های مختلفی و با انگیزه های متفاوتی قرار گرفته اند. چهار نیروی عمده را در مخالفت با اتحاد عمل شناسایی میتوان کرد.
اولین و سرسخت ترین نیرو خود جمهوری اسلامی است که بدلایل طبیعی مخالف متحد شدن مخالفانش است . زمانی که اینان از تجمع آگاهانه سه نفر می ترسند و کشور در یک حکومت نظامی دائمی بسر میبرد طبیعی است که از اتحاد مخالفان لرزه مرگ به خود بگیرند. و طبیعی است که با تمام حیله ها و نفوذی ها و پرت کردن تیله های انحرافی ما را در گیر بحث های پراکندگی کنند. جمهوری اسلامی فقط با چاقو، قمه و گلوله ما را نمی ترساند بلکه با شناخت از ضعف های مخالفین آنان را به جان یکدیگر انداخته و می اندازد تا خود همدیگر را پاره کنند . " تفرقه بیانداز و حکومت کن " مودول و شیوه شناخته شده ای در همه ساختار های دیکتاتوری و تسلط استبدادی است .

دومین نیرو ، نیروی موسوم به توده ای - اکثریتی است . برای اینکه دچار بی انصافی نشویم باید تاکید کرد که بسیاری از اعضا و هواداران سابق ازسیاست های تا کنونی این دو سازمان کناره و فاصله گرفته اند و امروزه نگاهی دمکراتیک و اتحاد طلبانه را دنبال می کنند. اما هنوز هسته های اصلی این دو سازمان و کسانی که خط همکاری با جمهوری اسلامی را تا حد خیانت به مبارزات مردم پیش بردند در سال های پس از کشتار 67 خط هماهنگی و نوعی ائتلاف غیر رسمی اما آشکار را با جناح هایی از جمهوری اسلامی پیش می برند. اینان معتقدند که بدین طریق میتوان جمهوری اسلامی را گام به گام و با اصلاحات تدریجی تغییر داد و مخالف سرنگونی و یا کنار زدن کل نظام جمهوری اسلامی هستند. اینان همیشه بدنبال جناح هایی از جمهوری اسلامی هستند تا خود را با آن بنا به سیاست روز متحد کنند. روزی با ضد امپریالیست های جمهوری اسلامی و خط امامی ها و 20 سال گذشته بااصلاح طلبان درون نظام. از جنبه تئوریک تحلیل های اینان همواره بر یک ذهنیت اشتباه استوار یوده و نشان از عدم شناختشان از ساختار جمهوری اسلامی و امیال شوم آن دارد. وابستگی ایدئولوژیک و نیز عملی اینان با منافع عالیه شوروی در گذشته وسیاست خارجی روسیه امروز در مقابله با آمریکا همواره تاثیر قاطعی بر خط مشی سیاسی اینان داشته است. واقعیت مبارزات مردم و سمت و سوی منافع مردم از یکطرف و حضور همواره خشن پدیده ای بنام جمهوری اسلامی بار ها و بار ها عقب ماندگی ، غیر واقعی بودن و مضر بودن این نوع تحلیل ها را به اثبات رسانده است.
مخالفت با اتحاد عمل کلان از سیاست بیحاصل اصلاح طلبی اینان نتیجه میشود. چرا که گفتمان اتحاد در جهت کنار زدن کل جمهوری اسلامی است و اینان خواهانش نیستند و حتی در برابرش مقاومت می کنند .

بدون شک در یک اتحاد عمل بزرگ همه نیروه های دمکراتیک از جمله طیف لیبرال ها و سوسیال - لیبرال های طرفدار آقای رضا پهلوی جای دارند. در سال های گذشته که بحث اتحاد عمل کلان شدت گرفته بود ، گروه بندی توده - اکثریتی که نمی تواند دلبستگیش را از جناح هایی از جمهوری اسلامی و راه حل های لاک پشتی بکند ، بنام جمهوریخواهی تلاش بی وقفه ای برای لوث کردن نظریه طرفداران اتحاد حول دمکراسی سازمان داد . این تلاش اساسا نه به شکل یک گفتگو و نقد شرافتمندانه نظری بلکه به شکل اتهامات ، بر چسب ها و تخریب شخصیت مدافعان اتحاد حول دمکراسی پیش رفت .
جالب است که اینان با همه توان و دامن زدن به فضا های هیستریک مانع از شکل گیری اتحاد حول دمکراسی میشدند و همزمان و با همان شدت بر طبل اتحاد و دنباله روی از اصلاح طلبان حکومتی میکوبیدند. از یکطرف اتحاد عمل با طیف رضا پهلوی را که به حقوق بشر و دمکراسی سکولار باور دارند به بهانه دیکتاتوری در زمان شاه می کوبیدند و از طرف دیگر مردم را به اتحاد عمل با جناح هایی از جمهوری اسلامی دعوت میکردند که در ساختن و پرداختن یکی از مخوف ترین حکومت های ضد مردمی و سوپر ارتجاعی شریک بوده اند و نه هنوز به حقوق بشر و نه دمکراسی سکولار باور دارند.
جنبه دیگر فاجعه اینجاست که اینان در عمل طیف های دیگر جمهوری خواه را با پیشینه های کمونیستی که در نظر با کل جمهوری اسلامی مخالف هستند یا پاسیو کردند و بدنبال سیاست های اصلاح طلبان حکومتی کشاندند. اساسا ایجاد سازمان های جمهوری خواه در عکس العمل به و ضدیت با " اتحاد عمل همه نیرو ها حول دمکراسی " شکل گرفت.

داستان تراژیک سال های گذشته و ضرباتی که از جمله اینان زدند و مانع از شکل گیری یک جبهه متشکل از اپوزسیون دمکرات شدند ، بر کسی پوشیده نیست. بویژه امروز که مردم به شکل میلیونی بلند شده اند ، فقدان چنین جبهه و آلترناتیو حکومتی را بشدت حس میکنیم.

نیروی سوم بخشی از کمونیسم سنتی هستند که پس از ده ها انشعاب و تکه شدن حول دگم های ایدئولوژیک ، در قالب گروه های کوچکتر در ارکستر مخالفت با " همه با هم " فعال بوده و هستند. باز برای اینکه از راه انصاف دور نشویم باید گفت که نیروی بسیاری از سازمان های کمونیستی سنتی در سال های گذشته جدا شدند و با نقد دیکتاتوری پرولتاریا و اشکال مختلف استالینیسم و پذیرش دمکراسی به عنوان ساختار پایه ای تقسیم قدرت از سیاست ها و دستگاه ایدئولوژیک و قفل شده سازمان های سنتی چپ فاصله گرفتند. بسیاری از اینان جزء فعالین و پیشگامان گفتمان اتحاد عمل حول حقوق بشر و دمکراسی و بر علیه جمهوری اسلامی بوده و هستند.
یک زاویه ویژه مخالفت گروه های کمونیسم سنتی با اتحاد عمل از جنبه طیقاتی است. طبق استدلال اینان کارگران و بورژوا ها تحت هیچ شرایطی نباید متحد شوند. این اتحاد عمل به استقلال طبقاتی طبقه کارگر ضربه میزند و او را در عمل به دنباله روی از بورژوازی میکشاند و بازنده در نهایت کارگران خواهند بود. از نگاه یک سوسیالیست آزادیخواه ، دمکرات و نیز جمهوریخواه این استدلالی بی پایه ، اشتباه ، غیر تاریخی و خطرناک است. در شرایطی که بخش انگلی و هارسرمایه داری ایران در اتحاد تنگاتنگ و خانوادگی با دستگاه روحانیت شیعه در یک سیستم اسلامی فاشیستی به مکیدن خون حقوق بگیران وغارت کشور و سرکوب عنان گسیخته و هر روزه مردم ایران مشغولند و کشور را به فلاکت کشانده اند ، بخشی از بورژوازی ایران نیز مخالف شرایط موجود است. از یک زاویه اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی این بخش از بورژوازی در قالب سرمایه داران صنعتی و تکنولوژیک ، تکنوکرات ها و نیز طبقه متوسط دانش آموخته خواهان جامعه ای مدرن ، فانونمند ، با ثبات و ارتباط گسترده با دنیای پیشرفته است. صنایع ایران در وضعیت فلاکت باری هستند و قدرت رقابت آنان در بازارهای جهانی هیچ است. سیستم مافیایی و خانخانی - اسلامی سد اصلی رشد اقتصاد ایران شده است. از طرف دیگر بی حقوقی مزدبگیران و فقر گسترده در ایران کشف جدیدی نیست و بر وجدان عمومی جامعه فشار میآورد. اتحاد عمل حول حقوق بشرو دمکراسی نظیر آنچه که در کشورهای پیشرفته جهان می بینیم نسخه شفا بخشی است که هم حقوق بگیران و هم بخش مدرن بورژوازی و طبقه متوسط میتوانند در آن چهارچوب منافع خود را دنبال کنند.
تجربه فاشیسم و استالینیسم نشان داد که از دل دیکتاتوری سرمایه داری و از دل دیکتاتوری کارگری جهنم ساخته میشود.
این تجربه بخش مهمی از خودآگاهی هم بورژوازی لیبرال و هم حقوق بگیران سوسیالیست جهان پیشرفته امروز است. این تجربه به اضافه تجربه 30 سال تجاوزگری و خونریزی وحشیان اسلامی حاکم بر ایران ، بند بند حقوق شهروندی و بشر را جزء جدایی ناپذیری از هویت سیاسی و برنامه ای تقریبا همه مخالفین کرده است.
چرا اتحاد عمل حول دمکراسی با لیبرال ها به ضر کارگران است؟ کارگران ادعایی گروه های کمونیسم سنتی چه چیزی را از دست میدهند؟ مگر اکنون حق و حقوقی دارند که با این اتحاد عمل از دست بدهند؟
ادامه وضع موجود به ضرر مردم ایران بویژه کارگران و دیگر حقوق بگیران و کلیه مردمی است که هم اکنون زیر خط فقر با همه عوارض غم انگیز و فاجعه بار اجتماعی - فرهنگی دست و پا میزنند.
تغییر وضع موجود حول حقوق بشر دنیایی از امکانات برای حقوق بگیران فراهم می کند تا در سازمان های صنفی - طبقاتی خود متشکل شوند. در موقعیت بهتر در چانه زنی با کارفرمایان قرار بگیرند. از بیمه های مختلف برخوردار شوند. در تصمیمگیری های مهم اقتصادی کشور و ساختن آگاهانه کشور ویران شده ایران دخالتگر شوند. برای خود و کل جامعه رفاه اقتصادی و فرهنگی بسازند و ایران را در مسیر آزادی و آبادی ببرند.
بهترین شکل اتحاد عمل اینست که نیروهای سوسیالیست آزادیخواه در ابتدا خود را در یک حزب بزرگ اجتماعی سازمان بدهند و سپس با احزاب لیبرال - چه جمهوریخواه و چه مشروطه خواه - وارد اتحاد عمل بر علیه فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران شوند. چرا که یک جامعه پیشرفته دمکراتیک بر پایه وجود احزاب بزرگ سوسیالیست و لیبرال و نهادهای مدنی متفاوت شکل گرفته میشود و گل و بلبل ها را می سازد. ولی واقعیت اینست که کمونیسم سنتی ایرانی حتی هیچ قدم جدی برای ایجاد یک حزب بزرگ و اجتماعی سوسیالیستی نه تنها بر نداشته و نمی دارد و هیچ نیروی جدید بخود جلب نکرده است بلکه خود ریزش های زیاد داشته و باقیمانده اش خود به ده ها گروه کوچک اما با اسامی گنده تبدیل شده است و هر سال انشعابات جدیدی از خود بیرون میدهد.
در مورد چرایی این وضع اسفبار می توان بحث های زیادی کرد و شده است. علت محوری این وضع را میتوان در نگاه دگماتیک و مذهبگونه به حقیقت ، قدرت ، دستگاه بسته ایدئولوژیک و در نتیجه هژمونی طلبی زورکی و ضدیت با دمکراسی بعنوان چیزی بورژوایی ، خلاصه کرد.
به این ترتیب طیق خط مشی تا کنونی این گروه ها : اتحاد بی اتحاد.
خلاصه اینکه سرنگونی طلبان ما در طیف کمونیسم سنتی در عمل سال های سال است که هیچ برنامه ای برای کنار زدن جمهوری اسلامی ندارند و با مخالفتشان با اتحاد عمل کلان و نیز همراهیشان با طیف توده ای - اکثریتی در مخالفت بویژه با اتحاد عمل با طیف لیبرال های طرفدار رضا پهلوی به بقای رژیم کمک کرده و می کنند.

نیروی چهارم سازمان مجاهدین خلق است که با آلترناتیو خواندن خود در قالب شورای ملی مقاومت از هر گونه حرکتی برای یک اتحاد عمل گسترده خودداری کرده است. از این سازمان هم ریزش های بسیاری در نقد شیوه های سازمانی و دستگاه نظریشان صورت گرفته است . منطق سازمان مجاهدین در مخالفت با "همه با هم " از این ذهنیت بی اساس می آید که خود را تنها آلترناتیو میداند و همه را در واقع دعوت به همکاری و حمایت از خود میکند و رفتار های سیاسی خود را بر این اساس تنظیم میکند. چنین پیشنهادی مقبولیتی در بخش های وسیع و سکولار اپوزسیون بویژه با توجه به اسلامی بودن دستگاه ایدئولوژیک این سازمان نداشته است.

علاوه بر این نیرو ها گروه بندی ها و افراد دیگری نیز بوده اند که با ترکیبی از استدلالات شبیه آنچه در بالا طرح شد ، در مخالفت با " اتحاد عمل حول دمکراسی سکولار" در سال های گذشته فعال بوده اند.

وجه مشترک تمام این نیرو ها علیرغم زاویه های مختلف و انگیزه های متفاوت در مخالفت با اتحاد عمل کلان بین گرایشات دمکراتیک در بین اپوزسیون ، مخالفت با اتحاد عمل با طیف طرفدار رضا پهلوی بوده است. میتوان براحتی برای هزارمین بار اثبات کرد که هیچ منطقی ناظر بر حقوق بشر ، دمکراسی سکولار و کنار زدن جمهوری اسلامی این مخالفت را نمی تواند توجیه کند. تصادفی نیست که این مجموعه نیرو ها همواره از یک گفتگو و مناظره پیرامون این بحث فرار کرده اند و با اتهام و برچسب های - متاسفانه - رایج در فرهنگ سیاسی ما بخیال خود مسئله را حل کرده اند.
بر آیند این رفتار های سیاسی ، در سال های گذشته این است که در شرایط اوجگیری همه جانبه مبارزات مردم ایران ما امروز فاقد یک آلترناتیو با مشروعیت همگانی هستیم.


نیروی پنجم در تراژدی اپوزسیون بهم ریخته ایران خود نیرو های طرفدار آقای رضا پهلوی یا طیف موسوم به مشروطه خواه هستند. مشکل از جانب اینان نه مخالفت نظری با اتحاد عمل که خود همواره بر اتحاد پای کوبیده اند و جزء پیشروان این گفتمان بوده اند. مشکل اینست که اینان خود با دسته بندی های مختلف تا حد خصومت و برچسب زنی های رایج مثل دیگر گروه بندی های سیاسی ، در مسموم کردن فضای سیاسی سهم داشتند و قادر نشدند آنچه را که میگویند در مرحله عمل به اجرا در آورند. باز برای اینکه از راه انصاف دور نشویم باید گفت که نیرو های بسیاری در این طیف تلاش های وسیعی برای گفتگو و اتحاد صورت دادند که همواره در دنیای دیوار ها، سوء تفاهم ها و اشتباهات به نتیجه دلخواه نرسید.

شاید خیزش عمومی و رستاخیز مردم ایران در ماه اخیر یخ ها را آب کند و کمک کند که شرایط را دریابیم و فرصت سوزی دیگر نکنیم. همه نیرو های مخالف را برسمیت بشناسیم و همه با هم وارد دیالوگ های سالم ، شفاف و سرنوشت ساز بشویم.
برای تشکیل شورای دمکراتیک رهبری از گرایشات مختلف سیاسی و بدون حذف هیچ نیروی دمکراتیکی - برای به پیروزی رساندن این مبارزات و طی کردن دوران گذار تا اولین مجلس انتخابی دمکراتیک - تلاش کنیم و متحد شویم. اوضاع خطرناک است . مردم دیگر نباید شکست بخورند و باید به سرعت پیروز شد. ایران برای همه ایرانیان
رضا آبان ((13 ژولای 2009 سوئد))

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات ::

طراحی شده توسط ندای ایران زمین