آخرین خبرها

شرکت معروف نفت و گاز جهان: آمریکا فشار آورد ؛ مجبوریم از ایران برویم

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

زمانی که شرکت خارجی رسما از توقف همکاری نفت و گازی با ایران خبر می دهد، شرکت دیگری را به عنوان واسطه با طرف ایرانی معرفی می کند تا بدین ترتیب هم به نوعی در بازار ایران حضور داشته باشند و هم برای شرکت در مناقصه ها و مزایده های بعدی زمینه و سابقه داشته باشند
عصر ایران- سخنگوی یکی از بزرگترین شرکت های نفت و گازی جهان از تعلیق سرمایه گذاری و انجام لرزه نگاری برای کشف میادین نفت و گاز در ایران خبر داد.
به گزارش عصر ایران به نقل از نشریه وال استریت ژورنال، ماریا دوترود سخنگوی شرکت نفت و گازی اویل استات هیدرو نروژ گفت: در شرایط فعلی، سرمایه گذاری در ایران را متوقف کرده ایم و حتی پروژه خود در خرم آباد را نیز به حالت تعلیق در آورده ایم.
وی در تشریح دلیل ترک فعالیت لرزه نگاری به منظور تحقیقات اکشافی و نفت و گاز در خرم آباد گفت: قرارداد ما با طرف ایرانی پیش از سال 2009 میلادی منعقد شده بود ولی به دلیل وجود تحریم های اخیر علیه ایران، نمی توانیم اقدام به استخراج نفت و گاز از این میادین کنیم.
دوترود در ادامه تاکید کرد: فعالیت ما از سال گذشته تا کنون در ایران کاهش داشته است و اکنون به خاطر فشارهای اعمال شده از سوی آمریکا، مجبور به ترک بازار ایران شده ایم.
در همین زمینه، یک منبع مطلع به خبرنگار عصر ایران گفت: شرکت های نفتی غربی که اقدام به توقف فعالیت خود در ایران می کنند، صرفا به صورت نمادین و برای در امان ماندن از تحریم های آمریکا، مجبور به اعلام رسمی توقف فعالیت در کشورمان می شوند.
وی افزود: زمانی که شرکت خارجی رسما از توقف همکاری نفت و گازی با ایران خبر می دهد، شرکت دیگری را به عنوان واسطه با طرف ایرانی معرفی می کند تا بدین ترتیب هم به نوعی در بازار ایران حضور داشته باشند و هم برای شرکت در مناقصه ها و مزایده های بعدی زمینه و سابقه داشته باشند.
این منبع آگاه تاکید کرد: شرکت هایی نظیر توتال که پیش از این با تبعیت از تهدید های تحریمی آمریکا، بازار ایران را ترک کرده بودند، بعد از مدتی کوتاه درخواست انجام مذاکره دادند و بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که آنها برای حفظ وجهه و شاکله تحریم های واشنگتن مجبور هستند تن به خواسته مقامات آمریکایی بدهند اما در واقع، منافع آنها از بازار ایران به حدی قابل ملاحظه است که نمی توانند به طور کل، قید آنرا بزنند.
بنا به گفته این منبع مطلع، با وجود شرکت های واسطه در زمان تحریم ها میزان سود شرکت های اصلی مانند اویل استات از جریان معاملات به حداقل می رسد ولی در عوض، بخت آنها برای بازگشت عیان به بازاز نفت و گاز ایران همچنان باقی خواهد بود.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

احمدی نژاد: ایران مستقل ترین کشور جهان است

انجام ماموریت اول از دل ماموریت دوم می گذرد. تعالی کمال در گرو مجاهدت انسان برای اصلاح و پیشبرد جامعه و برپایی ارزش های الهی در جامعه است. محال است کسی در انزوای خصوصی خویش و بدون اصول در جامعه و اصلاح امور آن به کمال دسترسی پیدا کند.
مهر: رئیس جمهور با تاکید بر اینکه امروز جمهوری اسلامی ایران یکی از مستقل ترین کشورهای جهان است گفت: روش درست دفع تهدید، ایثارگری است.
دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان در کنگره بزرگداشت 23 هزار شهید استانهای خراسان ضمن تبریک میلاد با سعادت امام رضا (ع)، اظهار داشت: شما فریاد بلند دعوت به عدالت، یکتاپرستی و آرمانهای الهی هستید.
وی با بیان اینکه با مجاهدت و تربیت، بهترین ها را در دامان خود پرورش داده اید و با ایثارتان سرنوشت بشریت را به سمت نقطه موعود و فردای روشن حاکمیت الهی رقم زده اید، گفت: خدا دو ماموریت بزرگ بر عهده انسان گذاشته است.
رئیس جمهور با اشاره به ماموریت اول عنوان کرد: انسان باید با تلاش و مجاهدت خود، خود را بالا بکشد و به اوج نقطه های کمال انسانی دسترسی پیدا کند. خدا انسان را مامور کرده تا با تلاش و مجاهدت تجلی اسماء الهی باشد.
احمدی نژاد تلاش برای برپایی حیات طیبه الهی و حاکمیت خداوند متعال را در سراسر زمین دومین ماموریت انسان دانست و گفت: انجام ماموریت اول از دل ماموریت دوم می گذرد. تعالی کمال در گرو مجاهدت انسان برای اصلاح و پیشبرد جامعه و برپایی ارزش های الهی در جامعه است. محال است کسی در انزوای خصوصی خویش و بدون اصول در جامعه و اصلاح امور آن به کمال دسترسی پیدا کند.
وی تصریح کرد: راه رسیدن به اوج از دل اصلاح جامعه و مجاهدت برای این هدف می گذرد.
رئیس جمهور با بیان اینکه خلق و تبلیغ هر ارزشی و حاکم کردن آن در جامعه بشر و هر قدمی به سمت قله های کمال نیازمند یک عنصر کلیدی است، گفت: اگر آن عنصر حاضر باشد همه تلاش ها مثمر ثمر است. کمال، جامعه الهی و حیات طیبه اتفاق خواهد افتاد و اگر تلاش های انسان خالی از آن عنصر باشد محال است که گامی به سوی کمال برداشته شود.
احمدی نژاد ادامه داد: به نظرم آن عنصر کلیدی که خدای متعال رمز کمال، اثرگذاری و ماندگاری قرار داده عبارت است از ایثارگری و آمادگی برای فداکاری در راه ارزش های الهی.
وی با اشاره به اینکه در طول تاریخ آنچه از زیبایی ها و کمالات عبور کرده و ماندگار شده حاصل ایثارگری است، گفت: محال است بدون ایثار و آمادگی برای فداکاری انسان به نقطه ای از کمال دسترسی پیدا کند، آنچه که از عزت، کرامت و کرامت انسانی و ارزش های الهی در طول تاریخ جاری شده است و امروز در اختیار بشر قرار گرفته است حاصل ایثارگری و فداکاری است.
رئیس جمهور انجام رسالت انبیاء را بدون وجود ایثارگری، غیر ممکن دانست و افزود: اگر امروز اسلام در اختیار ماست حاصل ایثارگری پیامبر عظیم الاشان اسلام (ص) و در نقطه اوج آن ایثار سید الشهدا (ع) و یاران باوفایش است.
احمدی نژاد با تاکید براینکه امروز مستقل ترین کشور جهان جمهوری اسلامی ایران است، گفت: جز ایثار و فداکاری جمهوری اسلامی ایران امروز مستقل ترین کشور دنیا نبود. اگر امروز عزیزترین ملت، ملت ایران است و اگر امروز ارزش های الهی در جامعه ما جاری است و فضای جامعه ما فضای انقلابی و عزتمند است جز با ایثار و فداکاری امکانپذیر نبود.
وی راه رسیدن و نیل به هر زیبایی و خوبی را مستلزم ایثارگری دانست و گفت: امروز روحیه ایثاگری در ملت ما در اوج است و خانواده بزرگ ایثارگران پرچمدار ایثارگری در جامعه بشری هستند.
رئیس جمهور در ادامه سخنانش با اشاره به برخی از بیانات امام راحل تصریح کرد: امام راحل ما در عبارات کوتاه و زیبایی مفهوم ایثارگری را بیان فرموده اند، امروز اگر عزت داریم مرهون ایثاگری است. امام (ره) فرمودند: ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.
رئیس شورای عالی امنیت ملی با اشاره به وضع ملت ایران و وضع بدخواهان و دشمنان ملت ایران، خاطر نشان کرد: آنها شعارشان این بود که می خواهیم ریشه ملت ایران را بکنیم حاضر نبودند اسم جمهوری اسلامی را بیاورند اما شما ایستادید و آنها از موضع خود پایین آمدند. گفتند اجازه ندهید ملت ایران پیشرفت کند و علم و صنعت و فناوری داشته باشد، همه توان خود را بسیج کردند تا این امر را محقق کنند اما امروز ببینید در چه شرایطی هستیم، همانها امروز مسابقه گذاشتند برای تعریف و تمجید از توانمندهای ملت ایران.
وی افزود: دولت هایی که می گفتند شما از اساس نباید فناوری هسته ای داشته باشید، امروز می گویند بیایید با هم همکاری هسته ای داشته باشیم. اینها جز با ایثارگری و آمادگی برای فداکاری و جز ایثار ملت ایران و رهبری میسر نمی شد. این راه، راه روشن فرداست.
احمدی نژاد با اشاره به اینکه ایثارگری میراث ارزشمند پیامبر عظیم الشان است، گفت: آنها پیشگامان ایثارگری هستند همه ارزش های اسلامی به واسطه وجود مقدس آنان در عالم جاری است.
رئیس قوه مجریه، هر کسی که به خط امام و ولایت نزدیک تر باشد ایثارگرتر و در نتیجه متعالی تر دانست و گفت: تنها راه حفظ روحیه ایثارگری پیوستن به خط نورانی ولایت است.
وی با بیان اینکه وظیفه ای که امام رضا (ع) در سفر به ایران و مجاهدت عظیمی که بر جای گذاشت، ایثارگری است، گفت: اولین شهید این راه خود امام رضا (ع) است و این خط را باید حفظ کنیم. همه هویت و آینده ما در گرو این خط نورانی است
احمدی نژاد با اشاره به طراحی های دشمن در برابر ملت ایران گفت: اتفاقا نقطه تمرکز طراحی های دشمن جدا کردن ملت از این خط نورانی و خالی کردن فضای جامعه از روحیه ایثارگری و شهادت است. البته شما هم در طول 30 سال نشان دادید که دشمن پیوسته در حال اشتباه است.
رئیس قوه مجریه خطاب به دشمنان جمهوری اسلامی ایران، اظهار داشت: چشم هایتان را باز کنید و ببینید اکثر اینها خانواده های شهدا هستند که سنگین ترین رنج های عاطفی را تحمل کردند. بدانید این ملت، این مردم هرگز و هرگز از راهی که شهیدان و امام شهیدان برای ما گشودند دست نخواهند کشید.
وی بهترین راه را برای دشمنان جمهوری اسلامی ایران دوستی، احترام و همکاری صادقانه با ملت ایران دانست وعنوان کرد: اگر دستهایی صادقانه و رو راست به سمت ملت ایران دراز شود پاسخ ملت ایران پاسخ سازنده، کریمانه و مثبت خواهد بود. اما بدانید دست هایی که با نفاق دراز شود با خشم انقلابی و پاسخ پشیمان کننده ملت ایران مواجه خواهد شد البته به فضل الهی امروز دستهای بدخواهان از دامن ملت ایران کوتاه شده است آنها نمی خواستند ملت ایران بزرگ و عزیز شود اما امروز ملت ایران بزرگ و عزیز است.
احمدی نژاد در ادامه به توصیه برخی از افراد در داخل کشور اشاره کرد و گفت: برخی ها در داخل توصیه می کردند که برای داشتن امنیت پایدار قوانین نظام سلطه را بپذیرید تا به امنیت دست پیدا کنید اما این روش غلطی بود که شهدای ما بارها بر غلط بودن آن تاکید کردند.
رئیس جمهور با تاکید بر اینکه روش درست دفع تهدید ایثارگری است، گفت: نشان دادن روحیه آمادگی برای فداکاری باعث دفع تهدید دشمنان خواهد شد با این روحیه امروز شما پیروز و دشمنان شما خجل هستند.
وی در پایان گفت: جوانان بدانند اگر به دنبال پیشرفت، امنیت و رفاه عزتمند هستیم راه آن از مسیر شهیدان و ایثارگران و حفظ و ارتقاء روحیه ایثاگری است و توسل به خط امامت و ولایت می گذرد.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

نشانه های پریشانی در اردوی دولتیان

اول بگویم که من آقای مهدی کلهر را از سال ها قبل می شناسم سال ها بود که گمش کرده بودم. او را شخصی هنرمند و اهل درد می شناسم. سه هفته قبل از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار هم که آن مصاحبه را انجام داد زمینه های انتشار مصاحبه تلویزیونی اش را فراهم آوردم چون نظرم بود که همه کس حق دارد بی لکنت نظر خود را بگوید. در آن زمان راستش را بگویم مخالف آقای احمدی نژاد نبودم. در او حسن ها می دیدم که در دیگر نامزدهای انتخابات هشتاد و چهار نبود. فقط یک اشکال داشتم و آن هم حمایت آقای خاتمی از کاندیدای دیگری بود، و من آقای خاتمی را قبول دارم . همین برایم تناقضی ایجاد کرد که سرانجام قوت احترام به خاتمی بیش تر بود به دکتر معین رای دادم.در انتخابات اخیر به میرحسین موسوی رای دادم چرا که کوتاه مدتی بعد از آغاز به کار دولت نهم با آقای احمدی نژاد مخالف شدم اما مهدی کلهر هنرمندست و از افتادنش به این دام متاسف بودم . اینک و بعد از انتخابات اخیر، آقای احمدی نژاد و همراهانش به دلیل آن که همه اختیارشان در دست تندروها افتاد به نقطه بدی در تاریخ کشیده شده اند و من برای خیلی ها در این قافله احترام قائلم. مثلا برای آقای فتاح وزیر سابق نیرو که نشان داد یک تکنوکرات است، برای طهماسب مظاهری، راست بگویم تا چند هفته قبل از انتخابات برای جناب دکتر داودی هم احترامی قائل بودم اما وقتی ایشان هم برای ماندن به وادی تبلغات و سخنان بی پایه و تندروانه که فقط پسند رییس جمهور و دو مشاورش بود در افتاد، بیش از حد تصور متاسف شدم. این دامی بود که صفی اصفیا در دوران دیکتاتوری، دکتر حسن حبیبی در همین معاصر ما، دکتر عارف در همین سال ها بدان در نیفتادند و گمان داشتم که به این ترتیب معاونت اول جائی مخصوص مردان محکم زمانه شد.باری در ماجرای فیلم و پناهندگی نرگس کلهر، زمانی که خبر را اول بار از حنا مخلمباف شنیدم نگران آقای کلهر شدم. گرچه که در این دو سه سال حرف ها زده و کارها کرده که کسانی نظر از وی برگردانده اند. حالا شده هم عرض و اندازه حمید مولانا. اما در مصاحبه دیروز آقای کلهر نکته ای به نظرم رسید که گمان دارم باید بدون قضاوت در اختیار شما بگذارم . آن نکته تاثیر حرکت شما جوانان است. نگاه کنید که اردوی دشمن را چطور به هزل گوئی واداشته اید. چطور انسجام فکری شان را گرفته اید. تا به حال دنبال نشانه در گفتار احمدی نژاد می گشتم اما اینک پیداست که انهدام سقوط همه را کلاقه کرده . از همین روست که از همه جوانان اهل تاریخ و رسانه تقاضا کرده ام هر جا سختی می گوید آقای احمدی نژاد جمع کنند و ارشیو کنند . برای آینده بهترین نشانه است برای نشان دادن سیر انهدام.از این طریق متوجه می شوید که چطور پوپولیست ها که قرار بود عاشق مردم باشند ته وجودشان بیرون می زند و نشان می دهند که مخالف هر نوع آشتی شده اند و اصلا از ارامش و اشتی رویگردان. احمدی نژاد همین دیروز گفته "برخی وادادگی و تسلیم را مصلحت اندیشی می دانند.[ قریب به مضمون] یعنی شده است مقلد واقعی جنتی. یعنی شده خود روانبخش. و در تاریخ ایران بدنام ترین و سبک ترین روسای دولت در این نقطه نبودند این را به تاکید می گویم. حتی دو نخست وزیر دوران ناصری که از غلامبچه های دریار انتخاب شدند چنین نبودند.و اینک یک نمونه دیکر در مصاحبه دیروز آقای کلهر با خبرگزاری دولت. دقیق شوید. دانشجویان رشته های رسانه و علوم سیاسی به خصوص نگاه به تامل کنند. صغرای هیچ سطرش با کبرای آن نمی خواند. به کلی مغشوش است. به نظر می رسد مصاحبه گر و مصاحبه شونده، دبیر سرویس و مسئولی که امضا کرده تا منتشر شود همه در اردوی پریشانان جا دارند. وگرنه چطور ممکن است که شخصی در عین سلامت و عقل چنین بگوید و بنویسد.متن خبر ایرنامشاور رسانه‌اي رئيس جمهور گفت: برخی افراد که حدود یک و نیم سال با همسر بنده در ارتباط بودند، در اعزام دخترم به خارج از کشور دست داشته‌اند.مشاور رسانه‌اي رئيس جمهور گفت: برخی افراد که حدود یک و نیم سال با همسر بنده در ارتباط مهدي كلهردر خصوص پناهنگي دخترش به آلمان گفت: آقای جوانفکر گفته بودند که یک جناح سیاسی داخلی در ماجرای پناهندگی دختر من نقش داشته است که من این حرف را قبول ندارم و جناح حاکمیتی هم در این قضیه نقش داشته‌اند. وی ادامه داد: دخترم گفته است که این موضوع ربطی به موج سبز ندارد و فیلمی هم علیه شکنجه ساخته است که کار خوبی کرده است، من هم با شکنجه مخالف هستم، جمهوری اسلامی هم با شکنجه مخالف است. كلهر افزود: اینکه آقای جوانفکر گفته بود این پروژه به خاطر پست فعلی من طراحی و اجرا شده است را نیز قبول ندارم، چون من قبلا پست‌های مهم‌تر از ریاست جمهوری نداشته‌ام. وي خاطر نشان كرد: البته اعتقاد دارم که دست بیگانگان در قضیه درخواست پناهندگی دختر من دخالت دارد و این امر در راستای اجرای پروژه "مدآ" صورت گرفته است ولی نفوذی‌های دشمن در دو جناح سیاسی حضور دارند. مشاور رئیس جمهور با اشاره به اینکه در این پروژه، وقتی دشمن نتواند از راه‌های نظامی و اقتصادی وارد شود، برای مقابله با رقبا، از منفذ گسل‌های فرهنگی استفاده می‌کند، گفت: غربی‌ها علیه همه شخصیت‌های نظام و برای تخریب آنها این فضاسازی‌ها را انجام می‌دهند، کما اینکه علیه مهندس موسوی هم این کار را کردند. وی در پاسخ به اینکه آیا استفاده احمدی‌نژاد در انتخابات از مسئله فرزندان هاشمی که برای حذف هاشمی صورت می‌گرفت را هم می‌توان در راستای پروژه مدآ دانست، گفت: بنده این پروژه را دست ساز آمریکا می‌دانم. معتقد هستم که باید اختلافات سیاسی را کنار گذاشت و کسانی که از این ابزارها استفاده می‌کنند، بازی خورده دشمن در پروژه مدآ هستند. کلهر با اشاره به نقش مهد علیاها، مادر ناصرالدین شاه در تاریخ سیاسی ایران، گفت: در تاریخ ایران از مهدعلیاها ضربات بسیاری خورده‌ایم و باید مواظب این‌ها باشیم و مهدعلیاها مانند سرپل دشمن عمل می‌کنم. وی تصريح كرد: ما در مسئله خانواده بسیار حساس هستیم ولی غربی‌ها فرزندانشان را مانند حیوانات تربیت می‌کنند، تا یک سنی مواظبش هستند، بعد رهایش می‌کنند که روی پای خودش بیاستد، البته یک محاسنی هم دارد، ولی در نظام خانوادگی ما چنین نیست و دلبستگی‌های قوی خانوادگی ما سبب می شود که دشمن از این نقاط برای ضربه زدن استفاده می‌کنند. كلهر درباره اینکه چرا خودش در مناظره با مرعشی تلویحا،توصیه‌هایی به هاشمی رفسنجانی برای مراقبت از فرزندانش داشت، گفت: من منظورم فرزندان و خانواده هاشمی نبود بلکه منظورم فرزندان سیاسی وی که در صحنه کشور حضور دارند مانند احمدی‌نژاد و قالیباف، بود. مشاور رئیس جمهور گفت: دختر من می ترسد که اگر بازگردد با برخوردهای خاصی روبرو شد و من به عنوان پدر همه وظایف خودم را در قبال وی انجام ندادم و در این راستا مشکل خاصی احساس نمی‌کنم. وی درباره اینکه چرا پناهندگی دخترش را در راستای پروژه نرم دانسته است، گفت: قطعا چنین چیزی هست و این پروژه توسط بیگانگان طراحی شده استوی همچنین از پروژه آژاکس 2 توسط آمریکایی‌ها در انتخابات ریاست جمهوری برای سرنگونی احمدی نژاد خبر داد و گفت: آنها قصد داشتند مانند پروژه آژاکس که علیه مصدق اجرا کنند، با صرف هزینه‌ای معادل 75 میلیون دلار، احمدی‌نژاد را نیز به همان سرنوشت دچار کنند که موفق نشدند. کلهر تاكيد كرد: پروژه آژاکس توسط یکی از شخصیت های عضو کمیته بحران شورای امنیت آمریکا اعلام شده است و او هم نام آژاکس 2 را انتخاب کرده است. وی در پاسخ به اینکه چه کسی جزئیات این پروژه را اعلام کرده است، گفت: اسم این فرد یادم نیست، البته اسامی این ها، رسانه ای نیست.

منبع: مسعود بهنود

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

حسین تو را باید کشت


نامه آقای حسن درخشان، مرد محترم، پدر حسین [بگو هودر] که سرانجام تاب نیاورد و سکوت یک ساله شکست به اندازه کافی تلخ بود و برانگیزاننده، چه رسد که خبر دستگیری فله ای جوانانی هم رسید که شب جمعه برای دعای کمیل به خانه دوست زندانیشان رفته بودند تا بلکه درد تنهائی و دوری از شهاب را در مناجات نیمه شبی بریزند. باورشان بود دعای کمیل و صدای محمد رضا وقت تلاوت آیات کتاب خدا، دمی روح بخششان خواهد بود. اما ون سبز رنگ دم در بود.چنین بود که به دلم افتاد نامه ای بنویسم و از اعاظم قوم بپرسم گناه این جوانان چیست که در این زمان و در این سرزمین زاده شده اند. بپرسم آیا محمدرضا شاگرد اول شاگرد اول ها، هادی که با همه جوانی بزرگ و کارچرخان کارتونیست ها شده، هنگامه با آن همه عقل و رعایت، آسیه با آن همه شور و انسانی، فرشته با آن علاقه و پی گیریش به حرفه، و حسین که در بیست و چند سالگی شده بود پدر وبلاگ نویسی ایران، لایقشان زندان است. و باید از مام وطن همان بشنوند که بازجو روز پایان محبس می گوید: یا مثل بچه آدم شو یا برو، برو همان طور که میلیون ها رفتند.این نامه را ننوشتم و آن سئوال ها را نگاه داشتم. نپرسیدم به این جوانان چه داده ایم که از آنان اطاعت محض طلب می کنیم، آیا تقسیم پول نفت بدون هیچ مدیریت و هنرمندی ، با هزار غفلت و اسراف و بدکاری، این همه منت گذاری دارد. آیا این منت چندان است که باید جوانان روزی هزار بار هفت هزار سالگان را دستبوس آیند تا مغزهایش از کاسه سر به در آورده نشود. سهل است از آنان می خواهیم همه الگوهای رفتاری شان را دور بریزیند، و بی هیچ سئوالی، همه آن شوند که ما می خواهیم .می خواستم در آن نامه بپرسم چه گلی زده اید به سرهاشان که از آن ها می خواهید جوانی بگذارند و همچون شما هفت هزار سالگان راه بروند و همچون شما زندگی را در مرگ ببیند، فرزند بر سر جدل قدرت بکشند و بگویند بر سر عقیده کشته ایم. چرا باید همه اطاعت باشند و ریا. هر کار در پنهان کنند اما در ظاهر زاهد باشند و پرهیزگار، ورنه بروند و بخت خود را در جاهای دیگر دنبال کنند. آیا وقتی جهان پر شد از سینا و فرناز و فرشته و گلنوش و همه محسن ها [ از مخملباف تا نامجو، از سازگارا تا کدیور] آن گاه سر آرام بر بستر خواهید نهاد. گمان ندارم. چون آن که در سر دارید نه با کوره های داغ تربلینکا و آشویتس به دست آمد نه در زمهریر سیبری. پس آرامشی در کار نیست، هم اکنون در فهرست نام آوران جهان فراوان حسین هست و فاطمه، نازک و بهاره، شادی و دیگران [با گذرنامه هائی که هر کدامش به خون جگر رنگ به رنگ شده] اما ای عجب هنوز دل سنگتان آرام نمی گیرد.ننوشتم آن نامه را و به خود گفتم چه فایدت از این نوشتن. نکند کار حسین درخشان و بچه های زندانی را هم بدتر کند. پس چنین بود که نامه ای نوشتم به هودر. می دانم به او نمی رسد، سیصد روزست که چشم او به در مانده و کسی در نمی گشاید اما فرض می کنم که نامه را نوشته در بطری نهاده ام و رها کرده به سینه دریاها. چنین بود که بالای صفحه نوشتم: حسین باید کشته شوی. نوشتم:از این جمع بی قراران، اول از همه تو کشف کردی و تو به ما رساندی که دنیا، مجازی شده است، شفاف شده، ریائی نیست. و شیرجه زدی در این دنیا. هیچ فکر نکردی ما که مانده ایم در ریاهایمان، ما که رنگ هایمان را می پوشانیم، ما که آموخته ایم چون به خلوت رفت باید آن کار دیگر کرد، تابت نمی آوریم. هیچ فکر نکردی دارت می زنیم. وقتی عریان می شوی، هر چه در کله پوچت هست را به دنیای مجازی می سپاری. آن وقت هم پلیس مرزی نیویورک و هم هر مامور دیگری پشت خط نگهت می دارند. و تو چه لقمه آسان هضمی شده ای، همه چیزت آشکارست، خطا ها که کرده ای، یاوه ها که گفته ای، بدها که نوشته ای. و در یک لحظه جهان پر می شود از قدیسان که گویا هرگز تقصیری نکرده اند، همه پاکدامنان که انگار هزار ساله به جهان پا گذاشته اند.حالا گیر کرده ای، گریبات در دست آن هاست که تو را خوب تر از خودت می شناسند، همه زیر و بالایت را می داند. تو در روشنائی گذارده و خود در تاریکی اند. و تو هیچشان نمی شناسی. گناه تو و گناه بخشایش نشدنی تو این است که "معمول" نشدی، همه جا خواستی جور دیگری باشی. هر کار که دیگران در پنهان می کنند تو آشکارا کردی. خصوصی ترین و خاص ترین لحظاتت را هم ثبت کردی.بار آخر که دیدمت چند هفته پیش ازاین بود که بروی به خانه . گفتی دلم برای قلهک تنگ شده، همان موقع بود که آن قدر نوشته بودی آن قدر متلک گفته بودی، همه را آزرده بودی که دیگر شده بود طبیعتت و همه جا می پراکندی. سخنرانی و فیلم دانشگاه سوآز. میهمانانی رسیده از تهران. نگاه همه به تو جور دیگری بود و نگاه تو به همه هم سن و سالانت یک جور دیگر. انگار به منظورت رسیده بودی، گمان داشتی رخت چرک همه را به بند کشیده ای، بز از گله جدا شده ای. اما همان خنده شیطنت که بیش تر دندان هایت می خندید بر لبانت بود، همان خنده که وقتی به تیم کلاس بالاتری مدرسه گل زدی در چهره ات بود.اما گمان کردی زندگی همان زمین فوتبال است. گل خورده ها همه سروش حاج فرج اند که بعد پانزده سال به لبخندی به یادآوردند شیطنت هایت را. چقدر باید از عمرت می دادی تا بدانی که زندگی شوخی نمی کند با تو و از تو شوخی نمی پذیرد، تا لبخند از لبت نگیرد رهایت نمی کند.ترا گذاشتند مدرسه نیکان که با فرزندان بزرگان همکلاس شوی و با بزرگان آینده همدم و آشنا شوی، گذاشتند که طبع سرکشت را مهار کنی. آدمی شوی مناسب جامعه ای که ناظمش همیشه آقای کمالی نیست که، مجازاتش فقط "آقات را بگو فردا بیاد مدرسه" باشدن. پوستت را می کنند. با هر زندانی که به بند می افتد یک بار ترا می کشند که قصه بگو، قهرمان داستان های شب شو. همان ها را که می نوشتی در "سردبیر: خودم" حالا در دوربین بگو. بگو بگذار باورمان کنند. از تو می خواهند کمکشان کنی که باورپذیر شوند.حالا باید ریا کنی، نگو که از وقتی از تورنتو به در آمدم کولی آواره بودم و در پی آن که به پدر وبلاگ نویسی ایرانی، یکی در ازای هشت ساعت کار مواجبی بدهد که از کمک پدر بی نیاز شود در سی و چند سالگی. بگو من آدم بزرگ شده بودم، رییس جاسوسا بودم، نگو آمدم تهران برای این که دلم برای ملافه و تشک مامان تنگ شده بود بگو آمدم برای دستگاه های بزرگ جاسوسی گزارش تهیه کنم، بگو طرفداریم از آقای دکتر کلک بود. نگو که کولی یک لا قبائی بودی در سر هوس کشف جهانت بود، آن جا کسی لاری سامرست موآم نمی شناسند، لبه تیغ نخوانده اند و نه خدا حافظ کاری گوپر رومن گاری را، از لنی حرف نزن. بگو اصلاح طلب ها یادم داده بودند که ادای اصولگرایان را در آورم.دنیا که شادی نیست که بگوید "برو گمشو حسین با این مزخرفاتت، کی ترا استخدام می کنه". حالا باید آن قدر از این "مزخرفات" بگوئی تا قبولت کنند که دیگر خیال شفافیت از سرت بیرون شده، تو هم شده ای مثل دیگران، بلد شده ای ریا کنی، یک جور باشی و جور دیگری نشان بدهی.بهشان نگو که آن ساک دستی چرخدار را می کشیدی از این ور به آن ور عالم، نگو که نیمه شب ها تلفن کردی که می توانم بیایم آن جا. نگو شبیه قهرمان "منهتن به نمره" امیر نادری شده بودی، نگو که وقتی برای مراسم رسمی دعوتت کردند بلد نبودی کراوات گره بزنی، کت آتی را پوشیدی. از پنجره نگاهت کردم وقتی که رفتی، یکی دیگر شده بودی. اما کسی را هم گول نمی زدی با آن ساکی که قرقر روی زمین می غلتاندی و آی پاد در گوشت. بگو دو صفر هفت شده ام با همان امکانات و این آی پاد هم برای دریافت دستورات بود.یادت باشد. همه مامورهای دنیا یک شکل هستند و یک ماموریت دارند، مگر نبود مامور مرزی آمریکائی در نیویورک. گفت نه نمی شود، دیگه هیچ وقت نمی تونی پاتو تو ایالات متحده بگذاری. دندان هایت خندید یعنی شوخی می کنید آقا، من یک کانادائی هستم مگه میشود؟. اما شد. چون همان اول کار مامور مرزی نامت را سرچ کرده بود در گوگل، وبلاگت را خوانده بود. می دانست رفته بودی تورنتو چه کار، می دانست چقدر خوشحالی که یک سطر آدرس داری در نیویورک. آمریکائیه که مدام آدامس می جوید از وقتی از توی وبلاگت، ترا کشف کرده بود، لبخندی به لبش بود انگار آل کاپون را گرفته. نمی دانست با همان کارش با این کولی که تازه یک سطر آدرس پیدا کرده بود در نیویورک و می خواست چند ماهی در شهرآرزوهایش کلیدی داشته باشد چه کرد. نمی دانست دیگر تو ضد آمریکائی می شوی. و از آن جا راهی نیست تا علاقه مندی به دکتر احمدی نژاد، به دشمنی به اصلاح طلبان.راستی اگر گذارت به دباغخانه نیفتاده بود. چه حالی می کردی با این جنبش سبز. عین جنس دلخواه بود. هی لینک بده. هی علامت بزن. افشا کن که خط از آمریکا می گیرند، از دکترکین، جین شارپ علامت بده، هابرماس یادت نرود. اما به شرطی که خودت باور نکنی که اگر دلت تنگ شود برای بوی لحاف مامان، دکتر به دادت می رسد.ما هفت هزار سالگان بی تحملیم، داغ هزاران آرزو در دل داریم. با شما دشمنیم که جوانید و چنین است که در سهراب کشانیم، تحمل شادیتان را نداریم، هزاران مامور برتان گمارده ایم مبادا کلمه ای جز آن بگوئید که ما می دانیم مبادا جز آن چیزی در خاطرتان بگذرد که در ما گذشته .بی کله، کوله بر دوش، آواره، یاغی بکش که سزای تست. به جرم آن که جوانیت را دهان نبستی. به جرم آن که از همان بچگی خطا کردی و به تیم بچه های بزرگان، حضرات بلندپایگان گل زدی، بعد هم با چشمانی که کودکی و شیطنت از آن می بارید چشم در چشم بزرگ ترها ایستادی. نفهمیدی که در شهری زاده شده ای که ترا بی دست و پا می پسندند. باید در خط زندگی کنی. باید خطوط را رعایت کنی، باید به خط قرمزهائی که هفت هزار سالگان رسم کرده اند نزدیک نشوی، اگر شدی هیچ گمان نبر که کس به دادت برسد، هیچ طمع مدار که همسن و سالانت هم ترا به یاد آورند، این ها به تازیانه و یا آنان به گفتار، پیامت می دهند که جز ما میندیش.این جا دنیای مجازی نیست. این جا دنیای واقعی است زندان دارد، دیوارهایش نزدیک است، سفیدست. آدم هایش اما گاه به گمان و به حدس نقش می گیرند، بازجو می شوند، قاضی می شوند و حتی قاضی عسگر و دعای قبل از مرگ در گوشت می خوانند. مگر تو همین طور نبودی حسین، مگر به تازیانه نبستی دیگران را به گمان.اما حالا ریا کن، هر چه می خواهند و می خواهی بگو. بگو دیگر تغییر نمی کنم. بگو بی دست و پا می شوم، بی بال و پر. همین جائی می شوم، در همان قلهک خانه ای بگیر. کلیدی داشته باش، زنی "بستان"، شرکتی "بزن". از در که بیرون می روی یقه ات را ببند. دعای زیر لبی بخوان. بگو که از خانواده شهیدی، بگو همه عمر با هیات موتلفه مانوس بوده ای. بگو عمویت از هفتاد و دو تنی است که همراه آیت الله بهشتی بودند. اما نه کمی تامل کن. در این فاصله که نبودی آیت الله بهشتی هم از بهشت بیرون شده است، انگار او هم کمی سبز بوده است.

منبع: http://masoudbehnoud.com


» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بیانیه شماره ۱۴ میرحسین موسوی در آستانه سیزدهم آبان

کلمه:چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.
کلمه: مهندس میرحسین موسوی در آستانه ی یوم الله سیزدهم آبان بیانیه ای خطاب به ملت شریف ایران صادر کرد . به گزارش “کلمه” متن کامل این بیانیه به شرح زیر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»
دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.
درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.
آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌آمیز داشته باشیم.
حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.
این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.
آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.
راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟
دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.
چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.
تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.
بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.
البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.
سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.
میر حسین موسوی
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فراخوان انتقاد از رهبری؛ به یاد منتقدان دربند به آقای خامنه ای نامه بنویسیم

پیش نویس:
سخنان انتقادی محمود وحید نیا یکی از دانشجویان ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی در بیت رهبری، توسط فرزند یکی از دوستانم و همچنین دوست جوان دیگری که در همایش نخبگان ملی حضور داشتند تایید شد. این دو منبع برای من بسیار موثق و قابل اعتماد است . برای همین این فراخوان می تواند دفاعی باشد از دانشجوی شجاعی که در بیت رهبری انتقادات منطقی خود را با ادبیاتی پسندیده مطرح کرد. گزارش فرزند نازنین دوستم که از نخبه گان سبز این جمع بود را در انتهای متن بخوانید.
گفته می شود در دیدار همایش ملی نخبگان ایرانی با رهبری ایران، دانشجویی از جای برخاست و چشم در چشم آقای خامنه ای ایستاد و از او نهادهای تحت نظارت او همچون صدا و سیما و نیروی انتظامی، انتقادات صریح و بی پرده ای را مطرح کرد. این خبر تا چه اندازه صحت دارد را هنوز هیچ کس نمی داند اما آنچه را که بسیاری می دانند این است که این روزها انتقاد از رهبری ایران کم نیست و به همان اندازه لکنت زبان آنان که از فرجام بیان این انتقادات می ترسند نیز کم نیست.
بر این اساس از آنجایی که خود ایشان در همین جلسه معروف اعلام کرده است که از انتقاد به خود استقبال می کند و از آنجایی که ممکن است به زودی از دل صدا و سمیای تحت نظارت ایشان نیز قصه ای مشابه قصه سعیده پور آقایی یا اعتراف گیری های معروف تهیه شود، به نظر می رسد شایسته باشد وبلاگستان در کنار بازی تلخی که این روزها آغاز کرده است بازی منطقی و خردگرای دیگری را آغاز کند تا در آن همه کسانی که به رهبری ایران انتقاد و اعتراض دارند به آقای خامنه ای نامه بنویسند.
قاعده ما همان قاعده پیشین است : نامه می تواند تند و نشان دهنده تمامی فشارهای این سالها باشد اما عاری و تهی از فحش تا مجموعه این نامه ها یک جا و درکنار هم منتشر شود و نشانگر میزان متانت کلامی و توانمندی منتقدان منطقی آقای خامنه ای باشد.
چنانچه سمبل انتقاد و اعتراض به سیاست های کلی رهبری ایران را هم می توان احمد زید آبادی و یا عیسی سحرخیز برشمرد که زاویه نقد این دو روزنامه نگار منتقد از داخل ایران به رهبری به گونه ای متین و به دور از توهین و پرهیز از به کارگیری واژه های آلوده بوده است که البته همان هم تحمل نشد و این روزها این منتقدان منطقی با منطق حبس و زندان آقایان دست و پنجه نرم می کنند و حتی از زندان نیز خبر می رسد که احمد زید آبادی برای عذر خواهی از رهبری تحت فشار است.
لذا پیشنهاد می کنم برای خنثی شدن این بازی اعتراف گیری از روزنامه نگار منتقد و خنثی شدن سناریوی احتمالی دانشجوی منتقد آقای خامنه ای در نشست نخبگان، وبلاگستان می تواند در کمال زیبایی و متانت موج نامه نگاری به آقا را آغاز کند.
از یکی از فرزندان سران حاکمیت در نشستی شنیده ام آقای خامنه ای به شدت از نامه نگاری ناراحت می شوند و دلگیری عجیبی به سراغ شان می رود وقتی نامه هایی را خطاب به خودشان می خوانند. من نه برای دلگیری آقا بلکه برای آنکه دل خودمان سالها گرفته است، جسارت می کنم و همان نامه نخوانده شده ام تحت عنوان ” پایان یک آقا ” را اینجا می گذارم و از دوستانی که مایل اند به این بازی وبلاگی و موج نامه نگاری به آقای خامنه ای بپیوندند هم دعوت می کنم که به یاد زید آبادی و همه دانشجویانی که منتقدانه و مودبانه نقد کرده اند و هزینه داده اند، چند خطی به کسی که می گوید از انتقاد استقبال می کند، بنویسند. بی حوصله نباشیم و نگوییم بی فایده است که همه یاران با حوصله ما در بند اند این روزها و برای همین است که آقا از انتقاد استقبال کرده اند. به یاد منتقدان دربند به آقای خامنه ای نامه بنویسیم
*********** ************* *************
آقای خامنه ای!
جای روزنامه، دیوارهای شهر را بخوانید آقا!
اینجا دفتر روزنامه است. زمان : فرقی نمی کند چه انتهای شب باشد و چه لحظه های پایانی بستن صفحات روزنامه، آنگاه که خبر و نظری از بیت شما برسد ما پله ها را دوتا یکی می دویم، با سر می پریم و چون باد و برق خودمان را به بچه های فنی روزنامه می رسانیم و آنها نیز چشم اگر شده با چوب های باریک کبریت باز و بیدار نگاه دارند، کلمه به کلمه از بیانات گهربار آقا را به صفحه کلید ها التماس می کنند تا مبادا یک نیمچه گام از همکارانمان در نشریه بغلی عقب اقتیم و خبر و عکس شما خدای نکرده از قلم بیفتند.
این همه می پنداری برآمده از هوا و فتوای قلب مان بود ؟ یکبار هم که شده می خواهم با شما روراست باشم و صادقانه بنویسم: قلب کجا بود ما از ترس قلم نشدن پایمان و نشکستن قلم هایمان تا نوک قله هم در همان نیمه شب های آشنا و مکرر می دویدم، پله های حقیر ساختمان فقیر روزنامه که سهل است، حاضر بودیم هفت طبقه تا خود آسمان بدویم تا هرچه شما فرمودید، فردا به نام تیتر نخست روزنامه، یا گوشواره روزنامه، جایی آن بالای بالا که قادر به درخشش در تمام رونامه فروشی های شهر باشد، منتشر کنیم. از صبح سگ دو می زدیم، سوز و ساز و سور و ساط آفتاب و برف و باران، سفرهای دراز در مناطق زلزله زده و آوار شده، قطاهر های از ریل منحرف شده، صحنه های دأ آزار هواپیماهای سقوط کرده، همه یک طرف، مصاحبه های به سختی شکل گرفته و گزارش های جان از ما گرفته تا مهیا شده، همه و همه را به آنی مچاله می کردیم و از صدر به ذیل می بریدم آنگاه که افاضه فیض آقا از راه می رسید حتی اگر تنها دو خط بود روی سر ما و رسانه ما جا داشت.
اینها را از هیچ مکتب و مدرسه روزنامه نگاری نیاموخته بودیم. به یاد ندارم در هیچ یک از کلاس های درسم فریدون صدیقی، یونس شکرخواه، حسین قندی یا علی اکبر قاضی زاده ما را به چنین تیزی و فرزی دیده باشند که خبری را روی هوا چنان رندانه بقاپیم و برایش یک گزارش خبری و تحلیلی پر ملاط بنویسیم. فرقی نمی کرد چه فرموده باشید ما در هر صورت ایفای وظیفه می کردیم. مثلا بعد از اظهار نظر شما راجع به فلان پیشرفت تکنولوزی گرفته تا تاسف تان از فلان فعالیت سیاسی و فرهنگی، این ما بودیم که دوره می افتادیم میان نماینده های مجلس و محفل سیاسی با یک سوال روشن: ارزیابی شما از بیانات اخیر آقا چیست؟ و بعد خبر اعظم مان، بازتاب گسترده فرمایشات مقام معظم رهبری در محافل سیاسی بود. کسی از کار اگر در می رفت فردا کل کار را از ما می گرفتند پس چه عشقی بالاتر از عشق ما مجنونان به نویسندگی و روزنامه نگاری سراغ دارید که برای ماندن و نفس کشیدن و توقیف نشدن مجبور بودیم برای هر نفس شما صد قصه بسازیم برای هر شک شما هزار شعر بسراییم تا بدتان نیاید از این پایگاه های دشمن و ما را با خاک یکسان نکنید.
حضرت آقا!
یادم هست آن روز که ما را با واژه بی نظیرتان به لجن پراکنی متهم کردید ما حتی آن روز هم در ساختمان های کوچک روزنامه هایمان بال بال می زدیم تا لجن مورد نظری که از دهان مبارک شما تقدیم ما شد به جا و به موقع بنشیند روی پیشانی ما جا بگیرد در بالاترین نقطه روزنامه تا حسابی در خورمان باشد و خاطر و خیال شما نیز آسوده باشد که ما لجن پراکنان در خبرپراکنی آن شب دست از پا خطا نکرده ایم و فردا صحبت های گهربار شما در تمام کوچه پس کوچه های کشور خوب پراکنده شده باشد.
دیدید چه رعیتان سر به راهی هستیم که درد آورترین و دشوار ترین کلمات تان را هم بی منت به سینه می چسبانیم و در صفحه آرایی هم هرگز شیطنت نمی کنیم تا مبادا تنها کمی از غلظت آنچه بر ما تاخته بودید کم شود؟ اصلا در تمام سالهای آقایی تان، حتی یک بار دیده اید که در تمام کشور کسی یک خط ناچیز در حاشیه روزنامه ای نوشته باشد و یک اما و اگر کوچک از ما در هیچ یک از روزنامه های داخلی خوانده اید که شکی بر شرح آنچه شما فرموده اید روا بدارد؟ بی شک نه. می پندارید اینها هم بر آمده از هوا و فتوای قلب ما بود؟ بگذار باز هم صادقانه عرض کنم ؛نه، که ما به بودن به از نبود شدن می اندشیدیم، خاصه در بهار و باورمان این بود که سالها آقایی را بی نقد و نقب منتشر ساختن، خود بهترین شیوه نقد تمام آقایان جهان است. مردم و ملت هیچ کجای جهان هنوز آنقدر کور و کر نشده اند که چشم و چنته شان تنها با نوشته و گفته جماعتی پر شود که زیر شمشیر داموکلس نفس می کشند.
حتما یادتان هست ما بی آنکه خودمان چیزی گفته باشیم نامه ۱۲۱ نماینده مجلس مورد تایید شورای نگهبان تحت نظارت آقا را منتظر کردیم، فردا روی میز های تحریریه، شکم های خالی مان را ضرب گرفته بودیم و ساز بیکاری های مکررمان را کوک می کردیم و دنبال این نشریه و آن نشریه برای پی کار و باری می گشتیم. در جوانی خامی کردیم و روی دیوار های شهر یک بی احترامی مختصر سه کلمه ای به آقا کردیم، علاوه بر یک سال زندان تعلیقی به اتهام توهین به رهبری، تمام آینده و پیری مان را هم در آن کشور باختیم و چهار سال که در مجلس خبرنگار بودیم هر روز به عنوان مهمان با یک کاغدی که به امضای روزانه می رسید عبور و مرور در راهروهای پارلمان میسر می شد و عاقبت هم هیچ جواب مثبتی از وزارت اطلاعات حامی امنیت ملی، استعلام نشد به خاطر همان سه کلمه شعار در نوزده سالگی، تا خود سی سالگی از درس و مدرسه و مجلس رانده شدیم.
از جنس نسل من کم نیستند آنانی که در روزنامه ها شان پا به پای کلمات از راه رسیده از بیت آقا دویدند تا با انتشار برجسته شما در بهترین جای روزنامه، بهترین شیوه روزنامه نگاری در جهان سوم را مشق کنند. ما آنقدر به دنباله نامتان اعظم و معظم و حضرت افزودیم تا آنکه عاقبت خودتان ملت خودشان دست به کار شدند. از همان روز که به نام دفاع از دولت، دل ملتی خون شد، همه آن الفاظ و صفات کشدار پشت نام آقا را خودشان به کمک بیانات این جمعه و آن جمعه تان، حذف کرده اند و بر دیوارهای شهر جور دیگری نوشته اند.
من که از روزنامه شیخ مهدی کروبی رانده و مانده ام اما باقی همکارانم این روزها هرچقدر هم مجبور باشند ادب و قانون نیم بند میهن هزارپاره شان را پایبندی کنند و در گوشواره و بالای روزنامه، آقایی تان را به گزارش مردم برسانند با دیوارهای شهر که به روزنامه های واقعی ایران بدل شده اند چه می کنید؟ گیریم ما هنوز به ماندن و از دست ندادن می اندیشیم و آقا خطابتان می کنیم با مردمی که چیزی برای ازدست دادن ندارند و بر دیوارهای شهر نامتان را طور دیگری می نویسند و دیکتاتور ها را امر به معروف و نهی از منکر می کنند، چه خواهید کرد؟ برای جامعه ای که مردمش رونامه نویس شده اند و همه دیوارهای شهرش به صفحات روزنامه تبدیل شده است نمی توان یک مدعی المعموم خیالی گمارد. مرتضوی برای اهل رسانه جواب می داد اما برای اهل خانه صد مرتضوی هم دیگر جواب نمی دهد. اگر در تمام این سالها ما روزنامه نگاران به حکم دادستان معروف و محبوب حضرت آقا متهم به تشویش اذهان عمومی بوده ایم امروز عموم مردم خودشان مشغول تشویش ادهان آقای شهرشان هستند و آنکه دلش مشوش شده عموم نیستند خواص اندکی هستند که هنوز باورشان نمی شود که دیگر آقای معظم ایران نیستند که شاید آقای ویران یک سرزمین معظم اند. آقایی که خود به ویرانی خویش برخاسته است ورنه در همین نشریه اینترنتی روز، بی سایه سانسور و دادستان هم تا همین دیروز کسی حرمت آقا به این اندازه که خود این روزها به نام دفاع از احمدی نژاد دارد می شکند، نمی شکست.
آقای خامنه ای!
از همین راه دور لکنت زبانم ببین! با اینکه فرسنگ ها از خانه دور مانده ام و مسافر موقت دیار غربتم اما ترس، چنان در من نهادینه شده که اگر همین چند کلام را هم قرار بود کمی نزدیکتر به شما بر زبان جاری سازم، لکنت ام رسوایم می کرد. حالا در حیرتم از شجاعت ملتی که در حوالی شما، چگونه بی لکنت، کمر همت به خلق روزنامه های دیواری بسته اند و به همان اندازه که شما ترسیده اید آنها نترس شده اند و بر دیوارهای شهر مشق می کنند پایان یک «آقا» را.
*********** ************* *************
نفوذ و رخنه مستقیم موج ژرف اعتراضات جنبش سبز در بیت رهبری در پی ملاقات نخبگان جوان
شش آبان ماه برای ملاقات با رهبری از طرف بنیاد ملی نخبگان به بیت رهبری رفتم.طبق روال همیشگی این گونه دیدار ها،تعداد معدودی از نخبگان از میان جمع هزار نفری نخبگان حاضر در بیت برای صحبت در حضور رهبر انتخاب می شوند که البته هیچ مشخص نیست ملاک این گزینش ها چیست؟در ابتدای مجلس این افراد منتخب به بیان گفته های خود می پردازند و پس از آن جناب رهبر باید به پاسخ گویی بپردازد.در دیداری که در روز ۶ آبان ماه انجام شد،حدود ۵ نفر از این نخبگان گزینش شده که تقریبا همگی جان بر کف رهبر بودند،صحبت هایی کردند و پس از آن جناب رهبر پرسیدند آیا شخص دیگری هم مانده که صحبت کند؟از میان جمع نخبگان جوانی بلند شد و گفت گرچه نام من در لیست افراد منتخب برای صحبت نیست اما حرف هایی دارم.وی که یکی از دانشجویان نخبه رشته ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف است پس از کسب اجازه از جناب خامنه ای حول ۴ محور اصلی صحبت هایی کرد که خلاصه آن از این قرار است:“۱/نخبگان انتخاب شده برای صحبت در حضور رهبر به معنای واقعی کلمه نمایندگان دیگر نخبگان نیستند چرا که از جانب خود نخبگان برگزیده نشده اند و حرف های آن ها صرفا مربوط به رشته شخصی خودشان است.(این سخن با تشویق اکثر نخبگان حاضر در بیت رو به رو شد و نشان داد حرف دل دیگران نیز بوده)۲/اعتراض به عملکرد صدا و سیما در ناقص نشان دادن حقایق اوضاع کشور و جانب گیری واضح و علنی و انتقاد به اینکه چرا با وجود انتخاب ریاست صدا و سیما توسط رهبر،ایشان نظارت مبسوط و کافی را در این زمینه اعمال نمی کنند.و دیگر اینکه چرا به سران اعتراضات اخیر اجازه دفاع در مقابل دوربین های صدا و سیما داده نمی شود.۳/بیان این حقیقت که هیچ گاه هیچ کس از خانواده مطبوعات و یا حتی مردم عادی نتوانسته و یا جرات نکرده است که به عملکرد رهبر اعتراض و یا انتقادی بکند.و ارائه این پیشنهاد که باید نشست ها و دیدار هایی با اعضای مطبوعات ترتیب داده شود تا آن ها بتوانند نقد های خود را در قالب جملات محترمانه به روند عملکرد رهبری اعلام دارند.۴/اعتراض به شدت خشونت های اعمال شده توسط نیروهای ویژه و لباس شخصی نسبت به معترضان حوادث پس از انتخابات که در قالب یک مثال مطرح شد:” پدر خانواده ای ممکن است فرزندان خود را به صورت فیزیکی تنبیه کند.اگر برادر بزرگ خانواده،برادر کوچکتر خود را بزند در تقصیر او شکی نیست اما از تقصیر بزرگ پدر خانواده که الگوی برادر بزرگتر بوده،هیچ کم نمی شود.”
در حین گفته های این جوان دلیر ایرانی،برخی از نخبگان بسیجی و ولایتی سعی داشتند با فرستادن صلوات(از نوع وحشیانه و کوبنده)،صحبت های او را خاتمه بخشند که جناب خامنه ای اجازه دادند جوان صحبت های خود را کامل بیان کند.پس از اتمام گفته های او،جمع نه چندان کمی از نخبگان، وی را برای مدت طولانی تشویق کردند که البته جناب خامنه ای از آن به عنوان “جو برخاسته پس از جنجال” یاد کرد.نخبگان بسیجی هم بیکار ننشستند و شعار های توهین آمیزی(مرگ بر ضد ولایت فقیه)سر دادند.صد دریغ، که نمی شد گفنه های تلخ در عین حال شیرین آن جوان دوست داشتنی را با دوربینی جز از دوربین صدا و سیما ثبت کرد!و صد درود بر او که شجاعتش ستودنی است!بر او که توانست چیزی حدود ۳ برابر دیگر نخبگان صحبت کند.نا گفته نماند که صدا و سیما نه تنها بخش صحبت های جوان معترض را نشان نداد، بلکه به کلی صحبت های نخبگان را حذف کرده و فقط پاسخ های جناب رهبر را پخش کرد.خدا داند ملتی که این برنامه را از تلوزیون دیدند از کجا باید سوالات این پاسخ های داده شده را می دانستند.در آخر،برای من گرچه حضور در چنین دیداری در ابتدا تناقض برانگیز و خفت بار می نمود،اما حال،از بودنم در آنجا و شنیدن آن حرف ها که عمق فاجعه به وقوع پیوسته در میان جامعه ایران را نشان می دهد،خوشحالم!باشد تا چنین مردمان غیوری تا همیشه در میانمان بزی اند….!و اما خامنه ای در کل صحبت هایش بک جمله را راست گفت:“جوان نسل امروز را نمی توان متوقف کرد!”
ل/ش
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شرطهای لازم وحدت

عباس عبدی
اين رسم ديرين ماست كه هر موقع اختلافات اوج گرفته و علني مي‌شود و از اعماق جامعه فوران مي‌كند، فوراً فرياد وحدت وحدت‌مان بلند مي‌شود و هر كسي به فراخور جايگاه خود ديگران را دعوت به وحدت مي‌كند، «وحدتي» كه بيشترين اختلاف درباره معنا و مفهوم و حدود و ثغور آن است و اگر نيك بنگريم دعواي اصلي درباره همين مضمون وحدت و راه‌هاي تحقق آن است، از اين رو است كه ديگر نمي‌توان كسي را در اين زمينه به وحدت فراخواند!!
اما اشكال فراخوان به وحدت بيش از اين است كه گفته شد، زيرا مناديان وحدت با تصويري كه از جامعه پيشامدرن دارند، اعضاي جامعه مدرن را به وحدت فرامي‌خوانند، وحدتي كه منافي ذات چنين جامعه‌اي است و در صورت تحقق آن، جامعه درجا زده و به قهقرا خواهد رفت. در جامعه سنتي "وحدت" معناي نسبتاً روشني داشت، وحدت به معناي هم‌شكلي تمام عيار از حيث رفتاري، گفتاري و فكري بود كه در سطح سياسي نيز بايد گرداگرد رييس قبيله حلقه مي‌زدند، هرگونه تفاوت و تمايزي طرد مي‌شد و محكوم بود. اما چنين وحدتي در جامعه مدرن نه ممكن است و نه مفيد. زيرا در جامعه مدرن انسجام و هماهنگي اجتماعي حول و حوش تمايزات و تفاوت‌ها و نه تشابهات شكل مي‌گيرد، در اين جامعه تمايزات نقشي مثبت و كاركردي دارند، و مثل ماشيني هستند كه هر كدام از اجزاي آن تفاوت دارند اما نقش ويژه‌اي را در بقا و حيات دستگاه عهده‌دار هستند و همين كاركرد مبناي وحدت ميان آنهاست، و طبيعي است كه وجود اين تمايزات و تفاوت‌ها در جامعه، تاحدي منشا تعارضات و درگيري و منازعه نيز مي‌شود و در نتيجه جامعه مدرن جامعه‌اي در حال تحول است كه با تعارضات و كشمكش‌هاي متعدد همراه است. اما اين كشمكش‌ها و تعارضات فقط تا حدي است كه كليت جامعه را با خطر مواجه نمي‌كند، به عبارت ديگر طرفين كشمكش در چارچوب كلي منافع ملي و قانون به اشتراك‌نظر مي‌رسند. دقيقاً مثل دو تيم ورزشي كه علي‌رغم تمامي رقابت‌ها و چالش‌ها در ذيل قانون ورزشي موجود و داوري مستقل و بي‌طرف با يكديگر رقابت حادي را پيشه مي‌كنند.
مبناي وحدت در جامعه مدرن در امور داخلي قانون و مرجع بي‌طرف رسيدگي‌كننده به آن است. در اين جامعه منشا قانون، خواست عمومي جامعه است كه از طريق نمايندگان مردم كه به صورت دموكراتيك انتخاب مي‌شوند، تدوين مي‌گردد و اجراي اين قانون از دو طريق تضمين مي‌گردد. اجراي قانون از دو طريق رسمي و اجتماعي محقق مي‌شود. دستگاه قضايي و قاضي مستقل، مرجع تضمين‌كننده رسمي اجراي قانون هستند، و رسانه‌هاي آزاد و نهادهاي مدني مرجع اجتماعي تضمين اجراي اين قانون هستند. مبناي وحدت در روابط بين‌الملل نيز دفاع از منافع ملي است. مفهوم و ابعاد منافع ملي نيز در يك جامعه توسعه يافته از خلال بحث و گفتگوي آزاد مردم شكل مي‌گيرد و ضمانت اجراي رعايت اين منافع نيز همان رسانه‌ها و نهادهاي مدني هستند.
بنابراين فرض تحقق وحدت در جوامع جديد، وجود آزادي و حاكميت قانون است، آزادي شرط لازم تحقق اين وحدت است، زيرا با پذيرش تمايزات و تفاوت‌ها ميان افراد جامعه و طبيعي و ضروري دانستن اين تفاوت‌ها، فقط در يك فضاي آزاد است كه هر يك از افراد متفاوت جامعه مي‌توانند جايگاه واقعي خود را در جامعه پيدا كرده و با يكديگر به وحدتي ارگانيكي برسند. حاكميت قانون نيز ديگر شرط لازم تحقق وحدت است، زيرا ضوابط رقابت و نيز حد و حدود تعارضات ميان منافع و گروه‌هاي مختلف در ذيل چارچوب قانون قابل كنترل است، و حاكميت قانون هم بدون استقلال قاضي و دادگستري معنا ندارد.
به هر ميزان كه اجزاي اين دو شرط غايب باشد، وحدت به معناي تشابه و تبعيت و يكساني تفسير مي‌شود كه با جوامع سنتي انطباق دارد و به تعبير جامعه‌شناسي وحدت مكانيكي است و در جوامع مدرن نه تنها كارايي ندارد بلكه براي جامعه چون سم است. يكي از اصلي‌ترين دلايل به بن‌بست رسيدن جوامع كمونيستي و فجايعي كه در اين جوامع رخ داد، ناشي از دركي بود كه سردمداران اين جوامع از مفهوم وحدت به معناي تشابه و يكساني داشتند، و وحدت را به معناي تبعيت از رهبري حزب كمونيست و به طور مشخص‌تر، رهبر حزب كمونيست و نيز يكساني تحليل و فكر و حتي تشابه در لباس پوشيدن و عادات و رسوم مي‌دانستند، و بدترين نوع آن از سوي پل‌پوت و خمرهاي سرخ در كامبوج اجرا شد كه ميليون‌ها نفر قرباني اين سياست شدند. البته تعارض سياست‌هاي خمرهاي سرخ از تعارض سياست‌هاي اتحاد جماهير شوروي و چين كمتر بود، زير احزاب كمونيست شوروي و چين وحدت مذكور را مي‌خواستند و در عين حال خواهان رفتن به فضا و توسعه فني و صنعتي هم بودند و اين دو جمع ناپذير بود، در حالي كه خمرهاي سرخ مي‌خواستند همه را به عصر كشاورزي و كمون اوليه برگردانند كه با وحدت مكانيكي سازگاري داشت اما با چرخ زمان تطابق نداشت.چرا امروز در جامعه ما استغاثه‌هاي وحدت‌بخش شنيده مي‌شود؟ شايد اينان در سوداي بازگشت به دوران سكوت و رخوت هستند، در حالي كه منشا حاد شدن تعارضات كنوني همان سكوت‌هاي بره‌وار است كه تعارضات و تفاوت‌ها را عميق‌تر كرد، بدون آنكه امكان درك و تفاهم متقابل و وحدت‌بخش را فراهم كند. بنابراين هرگونه كوششي براي بازسازي وحدت مكانيكي، نه تنها آب در هاون كوبيدن است، بلكه برگردان عقربه‌هاي زمان به عقب است، كه نهايتا يا موفق نمي‌شود و يا اگر هم موفقيتي داشت، تعارضات را تجميع كرده و در آينده به صورت انفجاري‌تري بروز مي‌دهد.
پس براي رسيدن به وحدت چه بايد كرد؟ 1ـ پذيرش اصل تفاوت و احترام گذاشتن به اينكه ديگران متفاوت از ما، فكر و رفتار و احساس مي‌كنند و اين حق آنان و ضرورت جامعه مدرن است. 2- براي آنكه اين تفاوت‌ها به گسيختگي و تعارض‌هاي غير قابل حل تبديل نشود، بايد قانون را مبناي مشترك قرار داد، قانوني كه به وسيله نمايندگان مردم و فارغ از هرگونه محدوديتي تدوين و تصويب شود، و اين نمايندگان هم بايد معرف كليت گرايش‌هاي عمومي مردم باشند، و به صورت آزاد انتخاب شوند. 3- اجراي چنين قانوني بايد از طرف دستگاه قضايي مستقل و نهادهاي مدني و در فضاي آزاد تضمين گردد. 4- در عرصه خارجي نيز دفاع از منافع ملي مبناي وحدت است منافعي كه از يك سو به وسيله قانون تعيين مي‌شود و از سوي ديگر تعاطي آزاد افكار عمومي محدوده و مصداق‌هاي آن را تعيين مي‌كند. تحقق وحدت در جامعه مدرن با شيوه‌هاي ريش سفيدي و كدخدامنشي و پشت درهاي بسته و با هدف سهم‌خواهي جايگاهي ندارد.

منبع: سایت شخصی عباس عبدی

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تابستان را که یادتان نرفته؟

تابستان را يادتان رفته حتما كه افتاديد به قلدري كردن . ما يادمان نرفته . يادمان نمي رود . داغ گذاشتيد روي دلمان كه فراموش مان نشود . هي اسم روي اسم تلنبار كرديد . هي خاطره پشت خاطره.
بعد رد كه مي شوي از ونك يك هو از خاطرت مي گذرد همين جا بود كه اولين بار ، اولين باتوم ها آمد پايين و شكافت تن نحيف مان را . پوست كلفت نشده بوديم هنوز . نمي دانستيم قرار است روزهاي بعدش ، هر روزمان همين باشد . هي باتوم و گاز اشك آور . نمي دانستيم ونك شروع روزهاي تازه است . چه تابستاني را از سر گذرانديم ...و آزادي را هميشه همين جوري يادم مي ماند . تا آخر دنيا . بعد از كلي راه رفتن و نفس زدن و گرما ، يكي كه قد بلند تر بود مي گفت ؛ « دارم مي بينمش ! » و ما روي پاشنه هاي پاهامان ، دنبالش مي گشتيم و اگر نبود مي رفتيم بالاي نرده هاي وسط خيابان ! بالا خره رسيديم . قبل از انتخابات كه خوش خيال بوديم كه مي رسيم . بعد از انتخابات كه فكر مي كرديم راهي نمانده . همين جوري كه دهان به دهان مي گشت رهنورد گفته بمانيد خانه هاتان . كه مي گفتند موسوي مي آيد تا مردم را نكشند . كه مي گفتند دستور تير داده اند . كه داده بودند . كه اولين گلوله همان جا شليك شد ، اولين قرباني ...و همهمه اي كه پيچيد توي توپخانه ؛ « يا حسين ! مير حسين ! » فكر مي كرديم اگر همه پاهامان را بكوبيم زمين ، زمين مي لرزد بس كه زياد بوديم . زمين مي رود پايين بس كه عصباني بوديم ؛ « موسوي موسوي ! راي منو پس بگير »و امير آباد را با آن چماق به دست هاي حيدر گوي غول پيكر و در خانه هايي كه باز بود به روي مان . بطري هايي كه پر آب مي شد . مادرهايي كه دعاشان و لبخندشان پشت سر مان بود پيش از آن كه برگرديم توي خيابان . و نگاه نگران مهربان شان ؛ « مراقب خودتان باشيد ! » بوديم . هستيم . تازه داشتيم ياد مي گرفتيم مراقب خود مان و انسانيت مان باشيم . مراقب حق مان و شرف مان باشيم .و بلوار كشاورز را پيش از وليعصر ؛ « سعيد حجاريان ، آزاد بايد گردد ! »بهشت زهرا را با تمام گرد و خاكش ، باتوم هايي كه پايين نيامدند . ون هايي كه خالي رفتند . دست هايي كه تا آخر افراشته ماند ، بغض هايي كه فرياد شد ؛ « سي سال جرم و جنايت ... »من اولين بار ، اولين دست بند سبزم را توي هفت تير از دستم باز كردم . اشك آور را كه زدند و پشتش هجوم آوردند به سمت مان . باز نمي شد بس كه محكم بسته بودمش . بس كه هميشه دستم بود . با فندك سوزاندمش . گذاشتم توي جيبم . ماند يادگاري تا بهارستان كه گمش كردم .وليعصر را روز تنفيذ ؛ « اي رهبر كودتا ! اين آخرين پيام است ... » و اولين بار صداي تپش قلبم را شنيدم وقتي جواب تمام در زدن هام ، درهاي بسته بود . و آن قدر زنگ ها را زدم تا كوچه خالي شد از موتور ها و بسيجي ها . گلوله هايي كه پشت سرمان شليك مي شد و ما دست هاي هم را مي فشرديم از ترس .و ما تمام پل كريم خان بوديم . از اول تا آخرش . و خيلي قبل ترش و خيلي بعد ترش ...انقلاب را كه نگو . خود زندگي ست . هي نرسيدن است . هي رسيدن و كتك خوردن . از حفظ شديم تمام كوچه پس كوچه هاش را بس كه روزهاي تابستان مان شب شد توي پياده روهاش . نه به اين راحتي كه مي نويسم و مي خوانيد . سخت تر . غمگين تر . خوني تر . حالا كه نگاه مي كنم اميدوار كننده تر ، انساني تر از هميشهء انقلاب و كتابفروشي هاش . حالا داشتيم آن كتاب ها را زندگي مي كرديم . درس پس مي داديم . پس آزادي اين همه سخت بود و درد داشت ؟و بهارستان را و بهارستان را و بهارستان را ...تابستان را يادتان كه نرفته ؟
منبع: وبلاگ زن روزهای ابری

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تفاوت‌های سیزدهم آبان ۵۸ و ۸۸ و نقش تاریخ‌سازی که جنبش سبز ایران این‌بار ایفا خواهد کرد

تاملی در ضرورت بازبینی و تقویت تفکر نقاد در سیاست‌ورزی:
تفاوت‌های سیزدهم آبان ۵۸ و ۸۸ و نقش تاریخ‌سازی که جنبش سبز ایران این‌بار ایفا خواهد کرد

سیزده آبان پنجاه و هشت، هنوز انقلاب مردم یک ساله نشده بود که دوباره نگاه‌های جهانی و رسانه‌ها معطوف ایران گردید. عده‌ای از دانشجویان پیرو خط امام در راستای مبارزه با سیاست‌های امپریالیستی آمریکا و حمایت‌های همه‌جانبه‌اش از رژیم شاهنشاهی و سنگ‌اندازی در مسیر انقلاب ۵۷، سفارت امریکا در ایران را تسخیر کردند و اعضای آن را به گروگان گرفتند. حادثه‌ای که مورد تایید بنیانگذار انقلاب ایران، امام خمینی، نیز قرار گرفت. تسخیر سفارت امریکا 444 روز به طول انجامید و در نتیجه پس از مذاکرات و کش و قوس‌های فراوان با قراداد الجزایر پایان گرفت و در طول یک سال و اندی گروگان‌ها پس از قرارداد به کشورشان برگشتند.
حاملان این حرکت سیاسی، عده‌ای از دانشجویان خط امام بودند که برخی از آن‌ها اینک در جمع اصلاح‌طلبان زندانی حضور دارند و برخی نیز در جریان فعلی قدرت. اما چه شد که عده‌ای از آن دانشجویان که روزی همپای یکدیگر به سفارت ریختند در اوینند و عده‌ای دیگر در قدرت؟ گرچه بخش مهمی از این حرکت مبتنی بر گفتمان دشمن‌ستیزی انقلابیون بود، گفتمانی که در دهه دوم انقلاب به افراط و تفریطی مثال زدنی دچار گردید و از قبل آن کشور در عرصه بین‌المللی آسیب‌های جدی دید اما با نگاهی اجمالی به این حرکت و علی‌رغم همه نقدهای وارده به آن، به نظر می‌رسد که دانشجویان قصد داشتند انقلاب نوپا را از خطر تمامی حامیان شاه سابق خلاصی بخشند و به ویژه با جلوگیری از دخالت امریکا در امور کشور دست آنها را از ایران کوتاه کنند. آنان حرکتی را در سیاست ایران بنیان گذاشتند که گرچه در زمان خود هم حرکتی رادیکال به شمار می‌رفت اما گفتمانی مشخص و روشن داشت و آن چیزی نبود جز ظلم‌ستیزی.بسیاری از همان دانشجویان پیشرو در جریان تسخیر لانه جاسوسی هجده سال بعد همزمان با ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی و با تجدیدنظر در سیاست‌ورزی خود، سردمدار جنبش اصلاح‌طلبی در ایران شدند. همان جریانی که نبض اتفاقات بین‌المللی را شناخته بود، از تندروی‌های خود در قضیه‌ی گروگان‌گیری سفارت درس گرفته بود و همگام با ادبیات بین‌المللی حرکت می‌کرد. جریانی که با شعار تنش‌زدائی از روابط بین المللی، صلح طلبی و نفی خشونت به میدان آمد.این بزرگترین خصیصه جریان اصلاح‌طلبی بود که آن را از جریان سیاسی رقیب خود متمایز می ساخت: درس گرفتن از اشتباهات و افراط و تفریط ها و تلاش در جهت حرکت به سمت جلو با نگاهی به تغییرات زمانه. جریان رقیب اما هنوز سال‌هاست که بر همان سیاست افراط و تفریط خود اصرار و پافشاری می‌کند و حاضر نیست اشتباهات خود را بپذیرد و به سمت اصلاح گام بردارد. اصلاح‌طلبان، اصلاح را از نگاه به عملکرد خویشتن آغاز کردند و در توضیح رفتار سیاسی خود در سال‌های نخستین انقلاب هم همواره به زبان‌ها و قلم‌های مختلف گفته‌اند که پیام اصلی هجوم به سفارت آمریکا مبارزه با ظلم بود. خاصیت جوامع انقلابی بروز این دست رفتارها که ناشی از جو هیجان‌زده جامعه است می باشد. هیجانی که که گاهی به بالا رفتن از دیوار سفارت می‌انجامد و گاهی نیز به بستن دانشگاه‌ها به بهانه دمیدن دین در کالبد علوم انسانی. اما حاملان انقلاب یک دهه بعد از انقلاب و پس از بازبینی رفتار سیاسی خود باید به اشتباهات خود گردن نهند و از برخی رفتارهای تندروانه خود اعلام برائت کنند. این اتفاقی بود که در جریان حاکم فعلی که قدرت را در دست دارد به دلیل ایدئولوژی زدگی مفرط رخ نداد که هیچ، تشدید هم شد.امروز نیز شاهد تداوم همان تفکر در دانشگاه‌ها و به اصطلاح اسلامی نمودن علوم انسانی و تداوم رفتار خصمانه علیه نیروهای فکری مخالف جریان حاکم هستیم که بر تمام این‌ها باید رفتار خصمانه در عرصه بین‌المللی را نیز افزود. رفتاری که شاید تنها خاص کشورهای انقلابی در سال‌های نخستین انقلاب در قبال نیروهای خارجیست، اما در ایران بیش از سه دهه تداوم داشته است. گفتمانی که مبتنی بر توهم توطئه و دشمن‌سازی استوار است و تمامی کمبودها و عقب‌افتادگی‌های خود در عرصه‌های مختلف را به گردن کشورهای بیگانه می‌اندازد. اکنون دولت کودتا به درستی تجلی‌گر تمامی این صفات است. دولتی که پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامی به جای اصلاح اشتباهات گذشته، در شیپور هوچی‌گری‌‌های خویش می‌دمد و به جای تلاش در جهت اصلاح امور ترجیح می‌دهد یک مرتجع سیاسی، به معنای دقیق کلمه باشد. امروز می‌بینیم که پس از سه دهه، شکاف اساسی میان رویکرد‌های سیاسی جریان فکری حامی احمدی‌نژاد و جریان فکری حامی اصلاح‌طلبی رخ داده است.رئیس نامشروع دولت حتی لحظه‌ای به این فکر نکرده است که آن رفتارها تنها شاید در سال‌های پر التهاب پس از یک انقلاب توجیه‌پذیر باشد و در همان زمینه سیاسی-اجتماعی معنا پیدا کند. او بر این گمان است که سیاست گروگان‌گیری در عرصه بین‌المللی پاسخگوی بی کفایتی‌های او خواهد بود. به همین دلیل هم هست که فضاحت ملوان‌های انگلیسی و اکنون هم چند توریست آمریکایی در کوه‌های غرب ایران را به بار می‌آورد و بعد از چندین هفته مداوم بسیج کردن کل رسانه‌های دنیا بر علیه ایران، آنان را با پوشاندن کت و شلوار به فرودگاه می‌فرستد و بعد به بدرقه‌شان هم می‌رود! عدم بازبینی در رفتار سیاسی و نبود نگاه نقادانه به گذشته بی تردید چنین فضاحت‌هایی را نیز به بار می‌آورد که البته از جریانی که علاقه‌ای به پذیرفتن اشتباهات تاریخی خود ندارد، جز این انتظار نمی رود. پس از سی سال عبور از روز تاریخی سیزدهم آبان سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت، وقت آن است که به نقد عملکرد خود بنشینیم و از دریچه همین تفکر نقاد است که درخواهیم یافت کسانی که در سال پنجاه و هشت با هدف حفظ نظام نوپای برخاسته از انقلابی مردمی این سفارت را تسخیر کردند و در سال هفتاد وشش باز هم برای حفظ جمهوری اسلامی با شعار اصلاحات به میدان آمدند، اکنون به جرم براندازی همان نظامی که در صدد حفظش بودند بیش از چهار ماه در سلول‌های انفرادی و تحت شکنجه‌های روانی و گاها جسمی به سر می برند.جوانان خط امام دیروز که به بهانه ظلم‌ستیزی به 13 آبان 58 را آفریدند، اکنون خود قربانی ظلم دستگاه حاکم شده‌اند. این جریان فکری هزینه بازبینی‌ها، تفکر نقاد و دغدغه اصلاح‌گری خویش را می‌دهد و جریان حاکم همچنان ترجیح می‌دهد پنبه در گوش، به راه فاجعه بار خود که استوار بر حذف جریانات فکری مستقل در داخل کشور و توهم توطئه و دشمن‌سازی در خارج از کشور است ادامه دهد.احمدی نژاد جزو کسانی بود که از تیم برنامه‌ریزی برای تسخیر سفارت امریکا خارج شد و به جای آن بعدها همراه با هم‌پالکی‌های خود به تصفیه نیروهای چپ‌ها مشغول شدند و به جای آمریکا، شوروی را دشمن خارجی اصلی می‌دانستند. اما همین فرد که امروز با خیانت به ملت و ظلم وبی‌داد قدرت را در دست گرفته است، بیشترین باج‌ها را به روسیه می‌دهد و البته در مقابل آموزش‌های مبسوطی درباره شکنجه‌های سفید و سیاه از روسی‌های «باتجربه» می‌گیرد.
این جریان فکر مبتنی بر دگماتیسم و تغییر ناپذیری چنان مست از قدرت پوشالی خویش است که نه تنها بر تمامی نخبه‌گان، فرهیختگان و نیروهای سیاسی دلسوز کشور می‌تازد بلکه همان آرمان‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی، که دم از پاسداشت آن می‌زند را نیز نادیده گرفته است. میزان در این جریان انحرافی، دیگر رای ملت نیست، بلکه میزان طرفداری و چاپلوسی تشنگان قدرت است و البته هزینه این نوع رفتارها نیز جملگی بر دوش ملت و از کیسه آیندگان کشور است.
و اما سیزده آبان دیگری در راه است. سبزده آبانی که می‌رود تاریخ‌ساز باشد و تغییری اساسی در رفتارهای شتابزده نسل‌های پیشین به وجود بیاورد. سیزده آبان ۸۸ تفاوتی اساسی با سیزدهم آبان ۵۸ دارد. راهپیمایان سبز امروز، از پس این تجربه سی ساله و با نقد بر این افراط و تفریط هاست که به چنین بلوغ فکری و نظری دست یافته‌اند که در خیابان طالقانی نه پرچمی آتش بزنند، نه فریاد مرگ سر دهند و نه از دیوار سفارت بالا بروند. قرار نیست به ضرب و زور و تعطیلی کلاس‌های درس دانش‌آموزان و دانشجویان مراسم نمادین برگزار کنند.سیزده آبان امسال، سبزها سر جنگ با هیچ ملیتی ندارند، می‌آیند تا این بار پیام صلح‌طلبی خویش را به گوش تمام مردم دنیا برسانند.می‌آیند تا خواستار رفع تحریم‌های ظالمانه‌ بر علیه ایران شوند که تنها فشاری مضاعف بر گرده ملت است. می‌آیند تا مذاکره‌ای برابر و مبتنی بر عزت و احترام طرفین و بر پایه منافع ملی را طلب کنند.بی‌شک اگر محسن میردامادی در اوین زندانی نبود، سعید حجاریان قربانی خشونت‌طلبی اقتدارگرایان بر ویلچیر ننشسته بود و بهزاد نبوی بر تخت بیمارستان اسیر نبود، با گردن نهادن به همین شعارها و آرمان‌ها در کنار مردم حضور می‌یافتند. این روش مشی فکری‌ای است که نقد و بازبینی خود را جزیی از قاموس فکری‌اش قرار داده است.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تلاوت آیاتی برای رهبری

مهدی سحرخیز

جناب آقای خامنه ای:
"كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد. (6)
خدا بر دلها و گوش هاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)
گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم.» در حالى كه ايمان ندارند. (8)
مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند; (اما) نمى‏فهمند. (9)
در دل هاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغ هايى كه مي گفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم س‏ذللّه! (11)
آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمى‏فهمند. (12)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13)
و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطان هاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏كنيم!» (14)
خداوند آنان را استهزا مى‏كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15)
آنان كسانى هستند كه «هدايت‏» را به «گمراهى‏» فروخته‏اند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافته‏اند. (16)
آنان (منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏كند; و در تاريكي هاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (17)
آنها كران، گنگ ها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18)
يا همچون بارانى از آسمان، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوش هاى خود مى‏گذارند; تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). (19)
"(سوره مبارکه بقره آیه ۶ الی ۱۹)
جناب آقای خامنه ای:"سرنوشت همه زورگویان سقوط است".
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شیرین عبادی: جمهوری اسلامی نه جمهوری است، نه اسلامی


شیرین عبادی در فرانکفورت اعلام کرد که صاحبان قدرت در ایران برای تحقق اهداف سیاسی خود از اسلام سوء استفاده می‌کنند. برنده نوبل صلح به نقل از یک روحانی بلندمرتبه گفت که جمهوری اسلامی دیگر نه اسلامی است و نه جمهوری.

سرپرست کانون مدافعان حقوق بشر ایران که دفتر آن مدت‌ها است لاک و مهر شده و اکثر همکاران آن به زندان افتاده‌اند، در کنفرانس "مذاهب جهانی و تاثیر آن‌ها بر سیستم‌های ملی قانونمدار" سخن می‌گفت. این کنفرانس روز جمعه (۳۰ اکتبر، ۸ آبان) در کانون وکلای شهر فرانکفورت آلمان برگزار شد.

استفاده ابزاری از اسلام در منطقه

از دید شیرین عبادی حکومت‌های دیگری هم در خاورمیانه و نزدیک هستند که از اسلام استفاده ابزاری می‌کنند. وی توضیح داد که تنها راه حل این مشکل، پیشرفت روند دموکراتیزه شدن این کشورها است. به گفته عبادی، در نفوذ شریعت بر همه کشورهای اسلامی تردیدی وجود ندارد، اما دامنه این تاثیرگذاری یکسان نیست. مثلا مقایسه میان مالزی و مراکش از یک‌سو و ایران و عربستان سعودی از سوی دیگر نشان می‌دهد که برخورد با زنان چقدر متفاوت است.

شورای نگهبان عامل تنش

خانم عبادی، شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی را به عملکردی عقب‌گرایانه متهم کرد و گفت که این نهاد عامل تنش‌های بسیار است. منتقدان فورا به عنوان کسانی معرفی می‌شوند که خواستار سرنگونی حکومت هستند.

برنده صلح نوبل از این موضوع که دیدگاه‌های رهبری مذهبی با احکام قرآن هم‌سنگ قلمداد می‌شوند، انتقاد کرد و افزود که تفسیر نظامیان در این مورد که حفظ نظام از نماز روزانه واجب‌تر است، درست نیست.

عبادی، ستاره کنفرانس

برپایه گزارش آژانس خبری کلیسای کاتولیک، کنفرانس تاثیر مذاهب بر سیستم‌های ملی قانونمند، با این هدف برگزار شد که به بازرگانان آلمانی نشان بدهد که اگر سنت‌‌ها، فرهنگ و مذهب محل فعالیت خود را نشناسند، تلاش‌هایشان با شکست روبرو خواهد شد.

پیام اصلی کنفرانس رد این تصور بود که جدائی مذهب از حکومت مثل اروپا در سایر نقاط جهان نیز وجود دارد. ۱۴ سخنران از ۱۴ کشور مختلف جهان برای سخنرانی در این کنفرانس دعوت شده بودند. آژانس خبری کلیسای کاتولیک، از عبادی به عنوان "ستاره کنفرانس" یاد کرد.

رئيس کانون وکلای فرانکفورت، هنگام گشایش کنفرانس گفت: «مناسبات میان حقوق مدنی و جهان‌بینی مذهبی کشورها، در دوران جهانی‌شدن نیز مهم است. عقاید مذهبی، حقوق داخلی کشورها را تحت تاثیر قرار می‌دهند. به این ترتیب این خطر وجود دارد که حقوق بشر از طریق ادعای برحق بودن مذاهب نادیده گرفته شود.»

مذهب و قانون در آسیای دور

سخنرانان چین، هند، نپال، کره جنوبی و ژاپن درباره تاثیر عمیق مذاهب بودائی، هندی و آیین کنفوسیوس بر فرهنگ و حقوق مدنی کشورهای خودشان سخن گفتند و توضیح دادند که این مذاهب همیشه سبب تقویت دموکراسی و حقوق بشر نمی‌شوند.

"الیور سنت آنتونیو"، حقوقدان فیلیپینی، توضیح داد که این قاعده در مورد کلیسای کاتولیک فیلیپین نیز عمل می‌کند، تا جائی که کلیسای کاتولیک می‌تواند حتی مانع تصویب قوانین شود. این سخنران گفت که تنها واتیکان و فیلیپین هستند که از حق طلاق برخوردار نیستند و مخالفت کلیسا با جلوگیری از حاملگی، یکی از مشکلات اصلی فیلیپین است.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

رهبران اروپا خواستار پایبندی ایران به توافقنامه وین شدند

سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا با ابراز نگرانی شدید از تحولات مربوط به پرونده هسته‌ای ایران، از جمهوری اسلامی خواستند، به توافق اخیر بر سر برنامه اتمی‌اش پایبند باشد.به گزارش آسوشیتدپرس سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا پس از پایان نشست دو روزه خود در بروکسل با انتشار بیانیه‌ای با ابراز «نگرانی عمیق نسبت به تحولات مرتبط با برنامه اتمی ایران و ادامه سرپیچی این کشور از انجام تعهدات بین‌المللی‌اش» از جمهوری اسلامی خواستند، با پیشنهاد مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در باره تأمین سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران موافقت کند.

بر پایه این پیشنهاد که به دنبال گفت‌وگوهای دو هفته پیش در وین ارایه شد، ایران ۱۲۰۰ کیلوگرم از ۱۵۰۰ کیوگرم از ذخیره اورانیوم غنی‌شده خود را که غنای پایینی دارد تا آخر سال میلادی به روسیه و فرانسه تحویل می‌دهد، و در ازای آن مقدار کمتری اورانیوم غنی‌شده با خلوص ۲۰ درصد برای استفاده در رآکتور تحقیقاتی امیرآباد تحویل می‌گیرد.ایران روز پنج‌شنبه و با یک هفته تاخیر به این پیشنهاد پاسخ گفته بود، با این حال خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از دیپلمات‌های غربی نوشته است، که جمهوری اسلامی در پاسخ خود این پیشنهاد را رد کرده است.پس از نشست وین که در مهرماه سال جاری برگزار شد، محمد البرادعی، مدیرکل بین‌المللی انرژی اتمی، اعلام کرده بود، ایران با روسیه، فرانسه و آمریکا بر سر یک پیش‌نویس برای تهیه سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران به توافق رسیده است.رهبران کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بیانیه خود همچنین موافقت ایران را با این پیشنهاد در ایجاد اعتماد میان دو طرف مؤثر دانسته‌اند.این در حالی است که برخی گزارش‌های دیگر حاکی از آن است که ایران در پاسخ خود خواستار تغییرات مهمی در متن پیش‌نویس توافق‌نامه مورد اشاره شده و از جمله خواستار «غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران زیر نظر آژانس» شده است.کشورهای غربی و ایالات متحده که ایران را به تلاش برای تولید جنگ افزارهای اتمی متهم می‌کنند، از این بابت نگران هستند که جمهوری اسلامی از اورانیوم غنی شده خود برای تولید اینگونه جنگ‌افزارها استفاده کند.کارل بیلدت، وزیر خارجه سوئد، که کشورش ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد، بدون اشاره به جزئیات پاسخ تهران، در این باره گفته است: «این پاسخ همان حقه‌های قدیمی است، زیگزاگ رفتن برای مذاکره بیشتر».رئیس کمیسیون سیاست خارجی و دفاعی پارلمان اسرائیل نیز پاسخ ایران به پیشنهاد البرادعی را به منزله «بازگشت به خانه اول» توصیف کرده است. این در حالی است که بنیامین نتانیاهو وزیر نخست وزیر اسراییل روز جمعه از پیشنهاد آژانس بین المللی انرژی اتمی با عنوان «گامی مثبت» در راستای تلاش برای جلوگیری از دستیابی ایران به جنگ‌افزارهای اتمی یاد کرده بود.از سوی دیگر برنارد والرو سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه روز جمعه از جمهوری اسلامی ایران خواست، «پاسخی رسمی و مثبت» به پیشنهاد آژانس بین المللی انرژی اتمی بدهد.در این میان خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی به نقل از يک مقام آگاه با بیان این که «پيام تهران اساساً حاوي پاسخ به پيش‌نويس توافقنامه نبوده» گزارش داد، جمهوری اسلامی تنها نگاه مثبت خود به مذاکرات را اعلام کرده و «پاسخ خود را در مذاکره اعلام خواهد کرد».انتقاد اتحادیه اروپا از نقض حقوق بشر در ایرانسران کشورهای عضو اتحادیه اروپا همچنین در بخش دیگری از بیانیه خود نسبت به «تداوم نقض حقوق بشر در ایران» ابراز تاسف کرده و از رهبران جمهوری اسلامی ایران خواسته‌اند، شهروندان اروپایی و کارکنان سفارت‌خانه‌های کشورهای عضو این اتحادیه را آزاد کنند.در پی اعتراض‌ها نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران مقام‌های جمهوری اسلامی «برخی سفارتخانه‌های خارجی» را به «دخالت در این ناآرامی‌ها» متهم کرده و چند تن از کارکنان سفارت‌خانه‌های فرانسه و بریتانیا و نیز چند شهروند اروپایی را بازداشت کرده بودند.گوردون براون نخست وزیر بریتانیا در این باره اظهار داشت، سران اتحادیه اروپا با ابراز نگرانی نسبت به بازداشت کارکنان سفارتخانه‌های اروپایی در تهران خواستار «آزادی فوری و بی‌قید و شرط آنها» هستند.حسین رسام از کارکنان سفارت بریتانیا در تهران از جمله کسانی است که در جریان تحولات پس از انتخابات در ایران بازداشت شده و به جرم حمایت از معترضان به نتایج انتخابات محاکمه شده است.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کلینتون: می‌خواهیم بفهمیم ایران چه می‌خواهد بکند

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد کشورش می خواهد بفهمد ایران دقیقا چه کاری می خواهد انجام دهد.
خانم کلینتون این مسئله را در گفتگو با شبکه خبری CNN و در واکنش به تغییرات مورد درخواست ایران در مفاد معامله سوخت هسته ای اعلام کرد.
خانم کلینتون گفت آمریکا در تلاش است دریابد "که آیا این پاسخ اولیه است، پاسخ نهایی است، یا آغاز راهی است که ایرانی ها را به آوسیی که ما می خواهیم می برد."
اظهارات خانم کلینتون همزمان با آن منتشر شده که روزنامه های بریتانیایی به نقل از منابع دیپلماتیک مهمترین جزئیات مربوط به تغییرات مورد درخواست ایران در پیشنهاد معامله سوخت هسته ای را منتشر کرده اند.
کمتر از 24 ساعت پیش اعلام شد آژانس بین المللی انرژی اتمی پاسخ ایران به پیشنهادی برای تامین سوخت مورد نیاز یک رآکتور تحقیقاتی این کشور را دریافت کرده است، اما اکنون روزنامه های بریتانیایی به نقل از برخی دیلمات های غربی درباره احتمال پذیرش پیشنهاد تغییر یافته ابراز تردید کرده اند.
روزنامه های فایننشال تایمز، تایمز، گاردین، ایندیپندنت و تلگراف که روزنامه های عمده چاپ لندن محسوب می شوند، همگی خبر داده اند که ایران دو خواسته عمده را مطرح کرده است.
در پیشنهاد سه کشور روسیه، فرانسه و آمریکا به ایران آمده بود که ایران باید حدود دو سوم اورانیوم 3.5 درصد غنی شده خود را برای غنی سازی بیشتر (تا حدود 20 درصد) به روسیه بفرستد، و پس از انتقال اورانیوم 20 درصد به فرانسه، اورانیوم به میله های سوخت تبدیل شده و به ایران بازگشت داده شود.
اکنون به گفته منابعی که این پنج روزنامه از آن ها با عنوان "دیپلمات های آگاه از جزئیات مذاکرات" نام برده اند، ایران اولا خواستار آن شده که انتقال اورانیوم غنی شده ایران به طور تدریجی صورت گیرد و ثانیا انتقال اورانیوم ایران به خارج پس از دریافت اولین محموله سوخت صورت گیرد.
برخی خبرگزاری ها و روزنامه های تایمز و تلگراف هم نقل کرده اند که ایران به هیچ وجه مایل به خروج اورانیوم از کشورش نیست و پیشنهاد کرده اورانیوم را تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی غنی تر کند.
آمریکا پیش از اظهار نظر خانم کلینتون هم در واکنشی که از سوی تحلیلگران "محتاطانه" ارزیابی شده، اعلام کرد منتظر دریافت "توضیحات بیشتر درباره پاسخ ایران" است.
اما کارل بیلت، وزیر خارجه سوئد که کشورش ریاست ادواری اتحادیه اروپا را به عهده دارد، در گفتگو با خبرگزاری اسوشیتدپرس اظهار کرد هدف ایران تنها به درازا کشاندن مذاکرات است و گفت: "این همان حقه قدیمی است."
"شطرنج با میمون"
یک منبع دیپلماتیک هم به فایننشال تایمز گفته است: "ایرانی ها می خواهند این مسئله را تبدیل به یک روند مذاکره کنند."
اما این منبع که مانند منابع دیگر روزنامه های بریتانیایی نامش فاش نشده به صراحت گفت پیشنهاد ایران "عقلانی نیست. پاسخ آنها غیرقابل قبول است."
در یکی از بحث برانگیزترین واکنش ها، روزنامه دیلی تلگراف به نقل از "دیپلماتی نزدیک به مذاکرات" درباره مذاکرات هسته ای با ایران نوشته: "مثل این است که با میمون شطرنج بازی کنید. شما آنها را کیش و مات می کنید و آنها مهره شاه را قورت می دهند."
روزنامه تلگراف هم مدعی شده که هیچکدام از سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان "با شرایط جدید ایران موافقت نخواهند کرد."
گاردین واکنش مشابهی را به نقل از یک "دیپلمات اروپایی" منتشر کرده است و خبر داده که در روز جمعه 30 اکتبر (8 آبان) در بروکسل و در جلسه وزرای خارجه اتحادیه اروپا پاسخ مشترکی از سوی اتحادیه اروپا به تغییرات مورد درخواست ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
این روزنامه با ذکر اینکه بن بست در برنامه هسته ای ایران چهار سال طول کشیده، یادآوری کرده که در روز سه شنبه سوم نوامبر (12 آبان) آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان به همراه خاویر سولانا، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا به واشنگتن سفر خواهد کرد تا درباره "گام بعدی" گفتگو کنند.
روزنامه تایمز هم در ذکر اهمیت اخبار منتشر شده درباره شرایط جدید ایران، یادآوری کرده که آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان پیش از این پایان سال میلادی جاری را به عنوان مهلت ایران برای همراهی با خواسته های جامعه بین المللی قلمداد کرده بودند و اعلام کرده بودند که پس از آن گزینه تحریم را مد نظر قرار خواهند داد.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مشهدالمحمود

ابراهيم نبوي
e.nabavi(at)roozonline.com
هزاران نفر از نخبگان کشور رفتند بیت رهبری، البته آمارش دست خبرگزاری فارس است، تعدادشان که به نظر هشتصد نهصدتا بود، ولی فرض می کنیم هزاران نخبه بودند. رهبری در دیدارش با نخبگان مقداری تهدید، مقداری نفرین، مقداری آه و ناله و مقداری لبخند بدون دلیل فرمودند. ایشان اظهار داشتند: " زیر سووال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرم است."
ایشان چهار ماه قبل گفت: " زیر سووال بردن انتخابات درست نیست."
وی سه ماه قبل گفت: " زیر سووال بردن انتخابات غلط است."
وی دو ماه قبل اظهار داشت: " زیر سووال بردن انتخابات فتنه دشمنان است."
ایشان یک ماه قبل گفت: " زیر سووال بردن انتخابات مثل تکه تکه کردن پیامبران است."
وی پانزده روز قبل گفت: " زیر سووال بردن انتخابات بزرگترین انحراف در تاریخ است."
وی دیروز گفت: " زیر سووال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرم است."
عزیزم! جانم! آقای شبه محترم! استاد اعظم! برادر من! رهبر معظم! حالا اینقدر تکرار کن که حتی طرفداران خودتان هم متوجه شوند که در انتخابات تقلب شده. آدمی که یک روده راست توی شکمش باشد، این قدر قسم نمی خورد. گفتم روده راست، یاد احمدی نژاد افتادم، الفنون شبانه رفته مشهد.

پایتخت به خراسان منتقل می شود
وقتی نوزده ساله بودم، می رفتم تنهایی تهران، اکثرا هم کارم با کتابفروش ها بود و دانشگاه تهران، خانه آبجی هم در میرداماد بود. مشکل من در آن زمان دقیقا شبیه همین مشکلی است که الآن احمدی نژاد پیدا کرده. من اگر می خواستم بروم رسالت، باید اول از جردن می رفتم میدان انقلاب، بعد از آنجا می رفتم رسالت. فقط یک جا را به عنوان نقطه آغاز بلد بودم، حالا دکتر شجاع، شده مثل من

الفنون: اگر بریم دانشگاه تهران با لنگه کفش می زنن توی سرمون.
معاون کلانتر: برو دانشگاه مشهد، حرم هم شلوغه می گیم بخاطر تو امدن اومدن امام رضا که نمی تونه تکذیب کنه.
الفنون: باید بریم سفر استانی ولی بریم اهواز سبزها آبروریزی می کنن....
معاون کلانتر: برو استان خراسان، هم استانه، هم زیارت می کنی، هم حرم شلوغه
الفنون: باید برم سراغ حافظ، ولی شیراز پر سبزه، می ترسم
معاون کلانتر: مگه همین یه شاعر رو داریم، برو سراغ فردوسی مشهد، حرم هم شلوغه همون شعر قلابی را هم بخوان من از تبار رستم و فرهاد و آرشم. بگذار بگن که اگه فرهادی شیریننت کو، یا بگن چیت شبیه به آرشه...
الفنون: باید برم حرم حضرت معصومه، ولی توی قم مردم با ما مخالفن، شعار می دن...
معاون کلانتر: حالا چه فرقی می کنه، امام رضا هم داداش بزرگه است، ضمنا حرم شلوغه می گن بخاطر تو اومده بودن.
الفنون: باید برم یه سری به مادربزرگم ارادان بزنم، ولی می ترسم ملت بریزن سرم....
معاون کلانتر: کاری نداره، به اونها بگو با هواپیمای اختصاصی بیان مشهد، هم زیارته هم تو رو می بینن.
الفنون: می ترسم برم دفترریاست جمهوری، بچه های دفتر کفش پرت کنن بطرفم....
معاون کلانتر: ببین! پایتخت رو عوض کن، ببریم مشهد، هم حرم شلوغه، هم مجبور نیستیم تهران و تهرانی ها رو تحمل کنیم.

و چنین بود، که به دلیل سبززدایی، گریز از مرکز، نزدیک شدن به حرم، پایتخت برای مدتی به مشهد منتقل شد. یعنی واقعا توی مشهد مشکلی نیست.

تولد؟ مگه اونم به دنیا اومده
محمود وایستاده بود جلوی آینه آسانسور سازمان ملل و به خودش نگاه می کرد.
محمود با خودش: کفشاشو! دویست هزار تومن خریدن از ایتالیا
محمود با خودش: کت و شلوارشو! دو میلیون خریدن از لندن
محمود با خودش: عینک شو! دویست هزار تومن خریدن از پاریس
محمود با خودش: پیرهنش رو! سیصد هزار تومن خریدن از نیویورک
محمود به محافظانش نگاه می کند: محافظاشو! ماهی بیست میلیون تومن فقط خرج محافظتشه.
محمود به فکر بچه هاش می افته: برای همه تون محافظ گذاشتم، تازه گفتم محافظای خاتمی را هم کم کنند. تا حالا که کسی حرفی نزده.
محمود به فکر راننده اش می افتد: ماشیناشو! ماهی پنج میلیون فقط استهلاک ماشیناشه.
محمود نگاهی به ساعتش می کند: ساعتشو! ششصد هزار تومن پول ساعت شو دادن.
محمود نگاهی به خودش می کند: اون وقت این قیافه، گند زده به همه این وسایل.... خیره می شود به خودش و به خدا فکر می کند: خدایا! آفریدی؟
دیروز اعلام شد که روز تولد احمدی نژاد است و همگان با این سووال مواجه شدند: آیا او هم واقعا به دنیا آمده است؟

جامعه شناسی و مردم شناسی
بیسوادی هم درد بدی است. البته برای کسی که متوجه می شود که سواد اهمیت دارد، وگرنه چه اهمیتی دارد که بدانی یا ندانی. دکتر الفنون در مصاحبه خودجوش تلویزیونی اش گفت: " ما بیشتر از آنکه به جامعه شناس نیاز داشته باشیم، به مردم شناس نیاز داریم." این برادر فکر می کند مردم شناسی علمی است که به بررسی ملت و مردم می پردازد، در حالی که اصلا ربطی ندارد. مردم شناسی یا آنتروپولوژی علمی است که به بررسی تغییرات فیزیکی و فرهنگی بشر می پردازد و معمولا برای آن بیست هزار سال اول است. اتفاقا آن علمی که با آن مردم را می شناسند همان جامعه شناسی است.

حفظ نظام واجب تر از نماز است
باز هم خدا را شکر، فکر کردیم جدی جدی می خواهند بزنند و بکشند و پدرمان را دربیاورند. با این حرف هایی که می زنند خیال آدم راحت می شود. سردار جعفری فرمانده سپاه گفت: " حفظ نظام واجب تر از نماز است." خیال مان راحت شد، اگر همانطوری که نماز را جدی می گیرند، حفظ نظام را هم جدی بگیرند، تا سه چهار ماه دیگر تمام است..... منظورم چیه؟ من منظور خاصی نداشتم!

رهبری خودش تذکر می دهد
بالاخره خیال مان راحت شد. همه اش نگران بودیم که خدای ناکرده رهبری با مذاکره و سازش با آمریکا مخالفت کند، تمام برنامه های ما بریزد به هم. یک عضو بلندپایه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مشت محکمی توی دهان باهنر که گفته بود رهبری با مذاکره با آمریکا مخالف است، زد و اظهار داشت: " رهبر معظم انقلاب اگر مخالف مذاکره باشند خودشان تذکر می دهند." از طرف دیگر جواد لاریجانی که ده سالی است شیپور را از دهانه گشادش می نوازد، و معمولا این عمل موجب ناراحتی فتق می شود، یا یک سال است هیچ روزنامه ای نخوانده یا مثلا پولی تیک زده وگرنه دست کم سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی را می خواند و در می یافت که نگرانی قاطبه اصولگرایان برای وادادگی مموتی است که از تمام منافذش آب راه افتاده از فکر دست دادن با اوباما . کسی که از عکس انداختن با یک افسر ساده فرودگاه بغداد کلی تبلیغات جور کرد لابد برای دیدار با اوباما خودش را می کشد. آن وقت سیاستمدار سابق و گوگولی امروز گفته اصلاح طلبان می خواهند جلوی پای آمریکا فرش قرمز پهن کنند. بگو برو بابا [...]

جواد جان! پسرم! اصلاح طلبان که یا زندانی اند یا تبعیدی اند یا خانه شان تحت محاصره است، فرش قرمزشان کجا بود؟ حالا دارید توافق می کنید، حالش را هم می برید، اورانیوم کشور را هم می دهید. دستمال هم که به دست سلطانیه و جلیلی دادید که بروند همه جا را تمیز کنند و دستمال بکشند، آن وقت ما و فرش قرمز؟ این رئیس ما که قدر قدرت قوی شوکت بود، نیم ساعت توی دستشویی گیر کرد که فرش قرمز پهن نکند، حالا هم سر فرش را گرفتید، هم می خواهید به عرش بروید؟ لابد دوست امروزی و دشمن سابقتان که شریعتمداری باشد بزودی خواهد نوشت خاتمی سفارت آمریکا را در ایران یواشکی باز کرده بود که با مخالفت رهبری روبرو شد تا با شجاعت پسر شجاع رهبر شجاع بالاخره در را باز کردند و رییس مموتی هم مجسمه اوباما را در حالی که شبیه به ماشالله قصاب شده بود پرده برداری کرد تا طرف خجالت بکشد.
مشکل همان چوبی است که توی گوش دولت گیر کرده، نه جرات می کند بگوید من با آمریکا مذاکره کردم و می کنم، نه شهامت دارد که بدون پشتوانه مردمی با آمریکا بجنگد. جالب اینکه دکتر محمود هم باز خارجی پیدا کرده و نطقش باز شده و در مصاحبه با فهمی هویدی گفته: "ما به مفهوم واقعی اصلاح طلبیم." منطقش چیست؟ همین که می گویم.

صغری: ما که با آمریکا سازش کردیم آمریکایی هستیم.
کبری: اصلاح طلبان به مفهوم واقعی آمریکایی هستند.
نتیجه: ما به مفهوم واقعی اصلاح طلبیم.

مصطفی ت از زندان پیام داد
خوشم می آید از این که طرف این کاره است. مصطفی تاج زاده در پاسخ به شریعتمداری از زندان پیام داد که " من حاضرم یکراست از همین سلول بیرون بیایم و با شریعتمداری مناظره کنم و بگویم که در این سی سال چه کسی بیشتر به اسرائیل و آمریکا خدمت کرده است."

گاز تو بخورم
محسنی اژه ای، مردی که در یکی از جلسات شورای نظارت بر مطبوعات عیسی سحرخیز، نماینده مطبوعات کشور در شورا را گاز گرفته بود، اعلام کرد: " فضای مطبوعات نیاز به تلطیف دارد." وی برای تلطیف بیشتر به دستشویی رفت تا مسواک بزند و از دادستانی تهران خواست تا فعالان مطبوعاتی را برای تلطیف شدن آماده کند.

هورررررررررررا، پنج مناسبت جدید اضافه شد
مژده مژده، مژده به سبزها! به گفته مسوولان دولت دهم، پنج مناسبت جدید به تقویم کشور اضافه شد. از کلیه سبزها خواهشمند است این مناسبت ها را در دفترشان ثبت کنند. شال و روسری و دستبند سبز را فراموش نکنید، ورود برای عموم آزاد است.

موسوی و کروبی و جلسه چهار ساعته
چشم حسود کور! گوشش کر! قد جفت شان دربیاید سرچشم هر کس نمی تواند ببیند. امروز در یک جلسه چهار ساعته موسوی و کروبی با همدیگر توافقاتی کردند و کمیته وحدت سبز را تشکیل دادند. عبدالله نوری هم اعلام کرد: " اجازه تجمع بدهید تا وزن معترضان مشخص شود." اما قوه قضائیه اعلام کرد، ترازوی جمهوری اسلامی فعلا خراب شده و به همین دلیل دادگاه ها هم به تعویق افتاده و با وجود متناسب شدن وزن اکثر بازداشت شدگان، آنها را آزاد نمی کنند.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بهنود شجاعی قاتل نبود


محمد اولیایی فرد، حقوقدان و وکیل دادگستری به دادسرای کارکنان دولت احضار شد. او که به اتفاق محمد مصطفایی، وکالت بهنود شجاعی، نوجوانی راکه چندی پیش به دار آویخته شد، برعهده داشت در گفتگو با "روز" احتمال داد که احضارش به دادگاه در رابطه با پرونده بهنود شجاعی باشد. وی همچنین متن کامل لوایحی را که در دفاع از بهنود شجاعی نوشته و برای مقامات مسئول ارسال کرده بود، در اختیار روز گذاشت تا سیر پرونده ای که به اعدام بهنود منجر شد، روشن شود.
آقای اولیایی فرد در مورد احضارش به دادگاه به "روز" گفت: بر خلاف قانون در متن احضاریه، مورد اتهامی ذکر نشده و فقط نوشته شده است که "جهت شکایت دادستان، ظرف سه روز از ابلاغ احضاریه به شعبه اول دادیاری دادسرای کارکنان دولت مراجعه کنید".
آقای اولیایی فرد که هفته آینده به دادگاه مراجعه خواهد کرد با انتقاد از این شیوه احضار گفت: بر اساس قانون باید مورد اتهامی در احضاریه ذکر شود تا فردی که احضار می شود آمادگی دفاع از خود را داشته باشد و اما در احضاریه ای که برای من فرستاده اند این مساله ذکر نشده و من به این شیوه شدیدا اعتراض دارم.
وی افزود: ما تصور میکردیم که با جابجایی های اخیر در دستگاه قضایی و دادستانی، فضا تغییر می کند اما با توجه به احکام سنگینی که صادر شده و با توجه به اعدام ها و روندی که طی می شود متاسفانه باید گفت این جابجایی ها هیچ تغییری ایجاد نکرده است.

داستان یک اعدام
آقای اولیایی فرد پیش از این دو لایحه در مورد پرونده بهنود شجاعی به رئیس قوه قضائیه و دیوان عالی کشور ارائه کرده بود که با توجه به این لوایح، شبهات جدی و بسیاری در پرونده بهنود شجاعی وجود داشت. شبهاتی که اگر مورد توجه مسولان قضا قرار می گرفت، به گفته وکلای بهنود شجاعی، این نوجوان اکنون زنده بود. "روز" به دلیل اهمیت شبهات موجود در پرونده بهنود شجاعی به انتشار لایحه آقای اولیایی فرد، که نسخه ای از آن در اختیار "روز" قرار گرفته می پردازد.
در این لایحه ها که در دو نسخه برای رئیس قوه قضائیه و دیوان عالی کشور فرستاده شده است، آقای اولیایی فرد با اشاره به وجود "ایرادات و ابهامات بسیار در حکم صادره" علیه بهنود شجاعی تاکید کرده است که "بنیاد محکومیت" این نوجوان، "با شبهات حقوقی و شرعی در ماهیت پرونده" بوده است.

بی توجهی به گزارش پزشکی قانونی
به گفته این وکیل دادگستری، بهنود شجاعی در مرحله تجدید نظر "به دلیل فقدان وکیل" نتوانسته بود این شبهات را بیان کند و "شعبه 33 دیوان عالی کشور نیز در مقام مرجع تجدید نظر، متوجه چنین شبهاتی نگردید".
در این لوایح در تشریح اصلی ترین شبهه مربوطه، به انکار قتل عمد و با نیت قبلی از سوی بهنود شجاعی و شهادت شهود در دادگاه مبنی بر "ورود یک ضربه از طرف بهنود به مقتول در ناحیه پستان چپ" به عدم توجه قاضی پرونده به گزارش پزشکی قانونی دراین زمینه اشاره شده است.

مقتول با ضربه بهنود کشته نشد
در این لوایح به مشروح توضیح داده شده است که: "در بند سوم گزارش پزشکی قانونی، ورود دو ضربه با فاصله متفاوت به مقتول گزارش می گردد که دومین ضربه طبق گزارش پزشکی قانونی زیر قفسه سینه و بین دنده ششم و هفتم بوده است. بنابراین پزشکی قانونی صراحتا ضربات ناشی از اصابت برنده را دو عدد اعلام و اظهار نظر درخصوص یکسان بودن آلت جارحه را غیر مقدور دانسته است. در نتیجه با توجه به اینکه مقتول در یک نزاع جمعی به قتل رسیده و موکل نیز پس از ایراد ضربه اول از محل متواری گردیده می توان احتمال قوی داد که در قتل مقتول از دو نوع آلت جارحه استفاده شده باشد و بااین وصف مقتول توسط شخص دیگری، یعنی ضارب دوم به واسطه ایراد ضربه دوم در ناحیه زیر قفسه سینه به قتل رسیده باشد. این در حالیست که شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران در دادنامه صادره در صفحه آخر با نادیده گرفتن مطالب فوق و با ورود غیرکارشناسانه در امر پزشکی و نیز با سحطی نگری به این مطلب مهم، نسبت به این موضوع چنین عنوان می نماید "جراحت دوم که در بند سوم معاینه شرح جسد باشد احتمال قوی دارد که ناشی از عملیات بیمارستانی باشد و پزشکی قانونی توجه کافی نکرده است. " ملاحظه میگردد که شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران و شعبه 33 دیوان عالی کشور با توجه به نزاع جمعی، هیچ گونه تحقیقاتی در خصوص ضربه دوم که مورد تایید پزشکی قانونی هم بوده انجام نداده و به عبارتی هیچ گونه تحقیقی درباره اینکه ضربه دوم از ناحیه چه کسی به مقتول وارد شده و امکان دارد ضارب دومی در کار بوده که قتل ناشی از ضربه ضارب دوم باشد، انجام نداده اند که این امر حکم صادره را دچار شبهه بسیار جدی شرعی و حقوقی قرار داد.
وکیل بهنود شجاعی در این لایحه سپس به ارائه مدارک و شبهات مطروحه به آیت الله مکارم شیرازی و استفتا از وی اشاره کرده و نوشته که آیت الله شیرازی پاسخ داده است که "با توجه به کم سن و سال بودن طرف و بعضی از شبهاتی که اشاره کرده اید چنانچه ارباب دم مطابق حکم قرآنی از قصاص بگذرند و تبدیل به دیه کنند بهتر است".

اعدام پس از عفو
در این لوایح سپس به تلاش اقشار گوناگونی از جامعه و هنرمندان برای جلب رضایت خانواده مقتول اشاره و توضیح داده شده است: "پس از بحث و تبادل نظر مفصل آقایان عزت الله انتظامی، پرویز پرستویی، کیومرث پوراحمد، شهاب رضویان، سید محمد مجابی، دکتر محمود گلزاری و تنی چند از اقوام مقتول از جمله یک روحانی به نام شیخ نصر بروجردی، در تاریخ 17/ 04/ 87 به منزل اولیای دم رفتند که در این جلسه مذاکرات مفصلی در خصوص موضوع اخذ رضایت صورت گرفت که در پایان این جلسه اولیای محترم دم (پدر و مادر مقتول) صراحتا گذشت خود را از قصاص و به دار آویختن بهنود شجاعی اعلام داشته و صراحتا نزد شهود معتبر حاضر در جلسه، عفو از قصاص نمودند که در این خصوص علاوه برتنظیم استشهادیه توسط شهود معتبر، فیلمبرداری کاملی از جلسه صورت گرفت و به پاس این عفو، شهود حاضر در جلسه تصمیم گرفتند مبلغی را به عنوان دیه به اولیای دم پرداخت کنند و اقدام به تهیه دیه نمودند که به طور ناگهانی اولیای دم مقتول در کمل ناباوری به مراجع قضایی اعلام داشتند که هیچ گونه عفو از قصاص ننمودند".
آقای اولیایی فرد سپس با اشاره به مواد 229 ق. آ. د. م و بند الف ماده 230 ق. آ. د. م که "حد نصاب اثبات عفو از قصاص را با گواهی دو مرد" اعلام کرده، به استفتا از برخی مراجع تقلید اشاره کرده و نوشته است که از این مراجع سوال شد که " آیا با توجه به عفو اعلامی در حضور شهود، انکار آن از لحاظ شرعی و قانونی صحیح است یا خیر؟"
بر اساس این لوایح، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله بهجت و آیت الله موسوی اردبیلی اعلام کرده اند که " بازگشت از عفو اثری ندارد و بر اساس فتوای این مراجع، عفو از قصاص مسلم و محرز بوده و قصاص بهنود شجاعی، غیر قانونی و غیر شرعی است".

عدم توجه به بلوغ فکری و رشد عقلی
در این لوایح، سپس با اشاره به فتوای آیت الله مکارم شیرازی مبنی بر "در نظر گرفتن بلوغ فکر در صدور احکام"، به فتوای آیت الله صانعی نیز اشاره شده است که "بلوغ شرعی دختران را به تناسب بلوغ فکری از 9 به 13 سال افزایش داده" و آمده است " این امر می تواند نسبت به افزایش سن بلوغ شرعی پسران نیز ساری و صادق باشد".
در این لوایح آمده است: "آیت الله شاهرودی، رئیس قوه قضائیه در مقام استیذان بر احکام قصاص، در اواخر دوران تصدی خویش، حکم قصاص نوجوانی به نام نصرت را به دلیل عدم بلوغ فکری نقض کردند که این پرونده هم اکنون نیز در مرجع صالحه در قوه قضائیه موجود است و موکل (بهنود شجاعی) در زمان وقوع جرم، نوجوانی زیر سن 17 سالگی و فاقد بلوغ فکری و عدم رشد عقلی بوده است و اساسا موکل با عدم آشنایی قبلی با مقتول، هیچ گونه قصد قبلی مبنی بر قتل نداشته و بر این اساس اقدام موکل، فاقد عنصر سوء نیت که از عناصر اصلی هر جرمی می باشد بوده است و قتل صرفا بر اساس یک لحظه تصادفی و غیر قابل پیش بینی صورت گرفته است".
آقای اولیایی فرد سپس به "تردید درونی اولیای دم مبنی بر قصاص" بهنود شجاعی اشاره کرده و دلیل آن را اعلام عفو از قصاص در تاریخ 17/04/87 و همچنین "پیغام ها و پیشنهاد های پنهانی از سوی اولیای دم پیرامون دریافت دیه با مبالغی همواره متفاوت برای عدم قصاص"، که به صورت "غیر مستیم و توسط اقوام مقتول" فرستاده می شد ذکر کرده است.
اوضاع و احوال بهنود شجاعی
در این لوایح به "اوضاع و احوال خاص" بهنود شجاعی در هنگام ارتکاب جرم اشاره شده و آمده است:"موکل نوجوانی تک فرزند بوده که به تازگی مادر جوان خود را از دست داده و در غم مرگ مادر و سوگ او با پدری بیماراز مرگ همسر، بدون هیچ خواهر و برادری که همدرد او باشند زندگی را سپری می نموده و از سوئی مزید بر اطلاع علل تامه نزاع، تحریک و حمله اولیه مقتول، به عنوان شروع نزاع و فحاشی مجنی علیه نسبت به روح مادر موکل بوده است".

کنوانسیون حقوق کودک
ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک، مبنی بر منع صدور احکام اعدام یا اجرای مجازات سالب حیات برای افراد زیر 18 سال، در لوایح آقای اولیائی فرد مورد تاکید قرار گرفته و این وکیل دادگستری نوشته است: "در سال 72 با تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان، طبق ماده 9 قانون مدنی موضوع منع صدور احکام یا اجرای مجازات سالب حیات در حکم قانون می باشد و عدم رعایت آن به منزله نقض قانون تلقی میگردد".

قرآن اشاره ای به سن بلوغ ندارد
در این لوایح همچنین به "تعیین سن بلوغ براساس قرآن به عنوان اولین منبع شرعی اشاره شده و آمده است: "تنها سه آیه، آن هم آیه 5 سوره نسا و آیه 59 سوره نور و آیه 152 سوره انعام، کلمه بلوغ به کار رفته اما اشاره ای به سن بلوغ ندارد. بلکه رسیدن به حد نکاح و احتلام بیان شده بنابراین بر اساس اجماع قاطبه حقوقدانان، اساسا سنی که در تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی به کار رفته مربوط به امور جسمی و مدنی از جمله نکاح بوده و تسری سن مقید در تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی به تبصره یک ماده 49 ق. ا. م اساسا فاقد توجیه حقوقی بوده زیرا ملاک مسولیت کیفری رشد جسمی که همواره در افراد متفاوت است نبوده بلکه صرفا بلوغ فکری افراد، موجبات مسولیت کیفری را به همراه دارد. لذا با این وصف، موکل که تنها نزدیک به سن 17 سالگی و در پی حادثه ای محکوم به قصاص گردیده فاقد رشد فکری بوده است".

تقاضای اعاده دادرسی
محمد اولیائی فرد در لایحه ای که به دیوان عالی کشور ارائه کرده با توجه به این موارد مطروحه در بالا بر اساس بندهای 5 و 6 ماده 272 خواستار اعاده دادرسی شده بود. وکیل بهنود شجاعی همچنین در لایحه ای که به رئیس قوه قضائیه ارائه کرد از صادق لاریجانی خواسته بود "به عنوان مجتهد در مقام اجتهاد و رئیس قوه قضائیه و با توجه به موارد مطروحه در لایحه، پرونده موکل را به لحاظ قصاص مختومه و دستور بر اخذ دیه توسط اولیای دم دهید یا به لحاظ شبهات و ایرادات جدی شرعی و حقوقی در ماهیت و اجرای حکم، حکم قصاص بهنود شجاعی را نقض و دستور رسیدگی مجدد آن را صادر کنید و یا اینکه اساسا با توجه به آمادگی ضمنی اولیا دم در اخذ دیه با ارجاع پرونده موکل به یک حوزه شورای حل اختلاف قوی که شامل هیاتی از قضات با تجربه و اشخاص کارکشته در صلح و سازش هستند، گره این پرونده را باز نمائید زیرا همانگونه که مسبوق به سابقه بوده پرونده هایی که دارای پیچیدگیهای خاص و یا شامل درگیریهای گسترده بوده با ارجاع پرونده توسط ریاست قبلی قوه قضائیه به شورای حل اختلاف، این قبیل پرونده ها سرانجام به صلح و سازش خاتمه یافته است و... "
اما کسی این لوایح را نخواند؛ اگر خواند هم توجه نکرد؛ چنین بود که نوجوانی بی مادر، بافشار پای مادری دیگر، صندلی از زیرپایش فرو افتاد و بر بالای دار رقصید.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

انتقاد از عملكرد آيت الله على خامنه اى در حضور وى

برخى از پايگاه هاى اينترنتى فارسى زبان انتقادهاى يك دانشجوى المپياد جهانى رياضى از عملكرد آيت الله خامنه اى در حضور وى را بازتاب داده اند و دفتر رهبر ايران نيز بخشى از انتقادها را منتشر كرده است.پايگاه اينترنتى «موج سبز آزادى» در گزارشى بدون نام بردن از اين «دانشجوى رياضى دانشگاه شريف» نوشته است: «اين دانشجو حدود ۲۰ دقيقه به انتقادات صريحى از نظام و شخص رهبرى پرداخت.»بر اساس گزارش ياد شده، اين دانشجو «انتقادهاى خود را در چهار بخش دسته بندى كرده بود» و در ابتدا عملكرد صدا وسيما را «به خاطر وارونه جلوه دادن حوادث پس از انتخابات، تحريك هر چه بيشتر مردم و تخريب چهره هاى موجه و مورد علاقه مردم» را زير سوال برد.وى گفته است: «رييس صدا و سيما توسط رهبر انتخاب مى شود و لذا مسئوليت تمام اشتباهات صدا و سيما متوجه شخص رهبرى است.»«دفتر نشر آثار آيت الله خامنه اى» نیز بخشى از انتقادهاى اين دانشجو و پاسخ رهبر ايران را منتشر كرده است.اين دفتر، پاسخ رهبر ايران به انتقادها از صدا و سيما را اين گونه منعكس كرده است: « شما خيال نكنيد كه حالا بنده چون رييس صدا و سيما را انتخاب مى ‌كنم، همه برنامه ‌هاى صدا و سيما را مى ‌آورند، دانه ‌دانه بنده نگاه كنم، امضاء كنم. نخير، از خيلى از برنامه ‌هاى صدا و سيما بنده راضى هم نيستم.»
اين دانشجوى رياضى در سخنان خود به «عدم امكان انتقاد از شخص رهبرى در جامعه و اينكه رهبر نيز مانند ديگر افراد جايزالخطاست» اشاره كرده و گفته است: «اطرافيان رهبر از وى بت ساخته اند.»سایت موج سبز آزادیوى افزوده است: « از جمله، من راضى نبودم كه از ماه اسفند، بلكه زودتر از اسفند، بعضى از سفرهاى تبليغاتى و حرف‌هايى كه زده شد و تظاهراتى كه مى ‌شد و مجادلاتى كه انجام مى ‌گرفت، از تلويزيون پخش شود، كه متأسفانه تو تلويزيون پخش شد.»«عدم امكان انتقاد از رهبرى»سايت موج سبز آزادى مى گويد كه اين دانشجوى رياضى در سخنان خود به «عدم امكان انتقاد از شخص رهبرى در جامعه و اينكه رهبر نيز مانند ديگر افراد جايزالخطاست» اشاره كرده و گفته است: «اطرافيان رهبر از وى بت ساخته اند.»بر اساس اين گزارش، بخش ديگرى از انتقادهاى مطرح شده در حضور رهبر جمهورى اسلامى كه بى سابقه بوده است به «ايجاد فضاى امنيتى براى رسانه ها و تعطيلى روزنامه هاى منتقد» اختصاص داشت و اين دانشجو، روند حاكم بر مطبوعات را «ويرانگر» خوانده است.وى همچنين از «سيكل قدرت در جمهورى اسلامى و ساختار شوراى نگهبان و مجلس خبرگان» انتقاد كرده و گفته است: «اين روند، خطر بزرگى براى مردم سالارى دينى در جمهورى اسلامى است.»«دفتر نشر آثار آيت الله خامنه اى» نيز در گزارش خود، سخنان اين دانشجو در نقد رهبر جمهورى اسلامى را منتشر كرده كه گفته است: «من شايد چهار- ‌پنج سال است كه به صورت جدى ‌تر روزنامه مى ‌خوانم و مجلات را مطالعه مى ‌كنم. اين مدت واقعاً به ياد نمى ‌آورم كه مطلبى را با عنوان نقد رهبرى خوانده باشم ... نقد رهبرى را هم به شكل عمومى مى‌ شود مطرح كرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس مى‌ كنم اگر چنين نشود، اين شرايط منجر به نفاق و كينه مى ‌شود.»آيت الله خامنه اى در پاسخ گفته است: «من از انتقاد استقبال می ‌كنم؛ البته انتقاد هم می ‌كنند. دیگر حالا جاى توضیحش نیست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، كم هم نیست؛ بنده هم می‌ گیرم، دریافت می ‌كنم و انتقادها را می‌ فهمم.»رهبر جمهورى اسلامى ايران در اين ديدار بار ديگر به بحث انتخابات دهم رياست جمهورى و حوادث پس از آن پرداخت و به معترضان و نامزدهاى معترض هشدار داد كه «زير سوال بردن اصل انتخابات جرم بزرگى است.»سايت موج آزادى مى نويسد: «دليل اصلى اينكه رهبرى در چنين جلسه اى مجبور به بيان اظهاراتى در مورد وقايع پس از انتخابات شد انتقادات صريح اين دانشجو بوده است.»به گفته اين سايت نزديك به اصلاح طلبان، «اخبار تاييد نشده حاكى از اين است كه اين دانشجو در پايان برنامه با برخورد نيروهاى امنيتى مواجه شده است.»

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کنگره آمریکا یک گام به تحریم صادرکنندگان بنزین به ایران نزدیکتر شد

کمیته بانکداری سنا و کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا عصر پنجشنبه لایحه تحریم شرکتهایی که به ایران بنزین صادر می کنند را تصویب کردند.
این لایحه در صورت تصویب نهایی کنگره آمریکا به دولت باراک اوباما این امکان را می دهد که چنانچه مذاکرات اتمی جاری به شکست انجامد، تحریم های بیشتری علیه صنایع نفت و گاز ایران اعمال کند.
در مجلس نمایندگان به جز کمیته یاد شده، سه کمیته دیگر نیز باید این لایحه را تصویب کنند تا در صحن علنی به رای گذاشته شود.
این لایحه برای آنکه وجهه قانونی پیدا کند، باید به تصویب هر دو مجالس نمایندگان و سنا برسد.
لایحه یاد شده قانون سال 1996 تحریم های ایران را گسترش می دهد.
بر اساس این قانون شرکت های خارجی که بیش از 20 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایه گذاری کنند مشمول تحریم های آمریکا می شوند.
اما این لایحه نظیر قانون پیش گفته به رئیس جمهور آمریکا همچنان این امکان را میدهد که در صورت صلاحدید بطور گزینشی دست به اعمال تحریم علیه شرکتهای ناقض بزند.
هوارد برمن رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان اظهار امیدواری کرده این لایحه ایران را وادار به توقف برنامه های اتمی کند.
بسیاری از نمایندگان کنگره آمریکا معتقدند با توجه به آنکه ایران 40 درصد از بنزین مصرفی خود را از خارج خریداری می کند، لایحه یاد شده می تواند بطور محسوسی تاثیر گذار باشد.
اما تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا همچون جف فلیک جمهوریخواه نسبت به عواقب بلندمدت این لایحه هشدار داده اند.
اما گری آکرمن دمکرات گفته است برای پیشگیری از جنگ با ایران باید از شدیدترین اقدامات دیپلماتیک علیه این کشور حمایت کرد.
ایران بیشتر بنزین وارداتی خود را از شرکت های نفتی بریتانیایی، سوئیسی، فرانسوی و هلندی خریداری می کند.
به گفته جفری فلتمن دستیار وزیر خارجه آمریکا هم اکنون شرکتهایی که مظنون به نقض قانون کنونی هستند تحت بررسی قرار دارند و در صورت صحت گزارش ها طی 45 روز آینده رسما تحت تحقیق قرار می گیرند.
وی افزود برخی از معاملاتی که ایران اعلام کرده با شرکتهای خارجی منعقد نموده تنها اهداف سیاسی داشته و قابل توجه نیستند.
لایحه کمیته بانکداری سنا می تواند به سرمایه گذاری در شرکت هایی که با ایران ارتباط دارند پایان دهد.
علاوه بر این شرکت هایی که با انتقال فناوریهای پیشرفته به دولت ایران به سرکوب آزادی بیان در این کشور کمک می کنند نیز تنبیه می شوند.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

طراحی شده توسط ندای ایران زمین