آخرین خبرها

ناشنیده هایی از احمدی نژاددرباره حوادث اخیر

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

دکتر محمود احمدي‌نژاد در هفته گذشته در جلسه‏ای با دبيران تشکل‏های دانشجویی در مورد اتفاقات اخیر توضیحاتی داد که در ادامه بخش‏هایی از آن سخنان با اندکی تغییر می‏آید.به گزارش خبرنگار ثانیه‏ نیوز، محمود احمدي‌نژاد رییس‏جمهور در جلسه‏ای با دبيران تشکل‏های دانشجویی در مورد اتفاقات اخیر گفت: مشايي آنگونه كه شما تصور مي ‌كنيد نيست. حرف‌هايي كه شما در مورد مشايي مي‌ زنيد همان حرف‌هايي است كه […] در مورد وي مي ‌زند مثلا مي ‌گويد كه او سر سفره يك ظرف براي امام زمان(عج) خالي مي ‌گذارد و مسائلي از اين دست و یا...رییس‏جمهور پیشنهاد کرد: شما بهتر است جلسه‌اي با مشايي داشته باشيد و حرف‌هايتان را بگوييد و حرف‌هاي وي را نيز بشنويد و آن موقع خواهيد فهميد كه درباره ايشان اشتباه مي‌كنيد.وی افزود: : يك گروه از سوي مسولین قوه قضاییه و گروه ديگري از جای دیگر مأموريت يافتند تا در مورد مشايي تحقيق كنند ولي بعد از تحقيقات آنها هيچ مستندي در مورد مشايي گير نياوردند و هيچ تخلف اثبات شده‌اي در مورد وی وجود ندارد.احمدي‌نژاد اضافه کرد: مشايي جزو كساني است كه از ابتداي انقلاب تا به حال در گوشه گوشه انقلاب حاضر بوده و كارنامه بسيار خوبي دارد، ضمن اينكه بايد سطح كار وي را در مقايسه با ديگران در نظر بگيريد و عملكردش در حوزه گردشگري را با دوره‌هاي قبل مقايسه كنيد.وی ادامه داد: مشايي فرد خوش‌فكري است و شبانه‌روز در خدمت دولت بوده و هست و حتي گاهي ساعت 2 نيمه شب از سفر خارجي برمي‌ گشت، اما تماس مي‌ گرفت و مي ‌گفت چه كاري نياز است كه انجام دهم یعنی همواره از خدمت‏گزاری به مردم کوتاهی ندارد.رییس‏جمهور یادآور شد: برويد ببينيد كه در جلسه هيئت دولت در كردستان كه در حضور مقام معظم رهبري برگزار شد، همه اعضا صحبت مي‌ كنند و مشايي هم صحبت مي ‌كند؛ اما سطح سخنان او با سايرين چقدر تفاوت دارد.احمدي‌نژاد تاکید کرد: رهبری معظم فرمودند که مشایی در جایگاه معاونت رییس‏جمهور نباشند و ما اطاعت کردیم لیکن عده‌اي از مخالفین بر خلاف سخنان اخیر رهبری بازهم موضوع مشايي را مطرح مي‌ كنند تا به من فشار بياورند.خبرنگار ثانیه‏نیوز از ادامه این جلسه گزارش داد، رییس‏جمهور در مورد دستور حكم رهبري براي رعایت مصلحت در انتصاب مشايي به معاون اولی گفت: من خدمت مقام معظم رهبري رسيدم و توضیحاتی دادم که قرار شد کارهایی انجام شود اما بعد از آن نامه توسط برخی نمایندگان محترم، درز پيدا كرد.وی افزود: بعد از آن، بهتر تشخیص داده شد که نامه منتشر شود و بعد از آن اقدام كنیم و پس از آن نيز وي را به سمت رياست دفتر خودم انتخاب كردم.احمدي‌نژاد تاکید کرد: رابطه بنده به عنوان رئيس‌جمهور با رهبري با رابطه شما با ايشان متفاوت است.وي درباره عزل محمد حسین صفارهرندي اظهار داشت: تصمیم گرفته شد دفتر رياست‌جمهوري به وزرای محترمی كه قرار نيست در دولت دهم حضور داشته باشند، اطلاع داده تا آمادگی لازم را داشته باشند و برادر عزیزم آقای صفارهرندي نيز جزو آن دسته از وزرايي بود كه به وي اطلاع داده شده بود كه در دولت دهم حضور ندارد.وی افزود: بارها به آقاي صفارهرندي، عرض کردم كه تعدادي از معاونانش را تغيير دهد چون در جهت اهداف دولت و مطالبات مردم و متدینین از دولت حركت نمي‌كردند، اما اين‏گونه نشد و مي‌بينيد كه عملكرد ایشان را کمتر كسي قبول دارد و نمي‌ گويند كه او بايد در وزارتخانه باقي بماند.به گزارش خبرنگار ثانیه‏نیوز، رئيس‌جمهور در خصوص عزل محسنی‏اژه‌اي نیز گفت: موضوع عزل جناب آقای اژه‌اي يك فرآیند دو ساله داشته و ربطي به مسئله جاری ندارد... به ایشان در این دو سال، با شواهد مشخص توصيه کردم دو نفر از معاونان خود را تغيير دهد اما به اين كار مبادرت نورزيده است... ضمن اينكه در موضوع هاله اسفندياري هم خوب عمل نكرد و من به او گفتم كه چرا رفتاری می‏کنید که مورد تمسخر واقع شوید؟، يك پيرزن 70 ساله را گرفته‌ايد مي ‌گوييد مي خواهد انقلاب مخملي راه بيندازد در حالي‏كه عاملان انقلاب مخملي كسان ديگري هستند و بايد آنها به مردم معرفي شوند.وی ادامه داد: در موضوع پرتقال‌هاي اسرائيلي نيز با وجود اينكه عاملان اصلي اين اقدام مشخص بودند، به آقای اژه‌اي گفتم كه بايد با اينها برخورد شود ولي وي گفت كه نمي توانيم با آنها برخورد كنيم.احمدي‌نژاد یادآور شد: از دو هفته پيش از اغتشاشات، وزارت خارجه اطلاع داد كه افراد زيادي از انگليس به ايران مي ‌آيند و اين کاملا مشكوك است اما وزارت محترم اطلاعات اين موضوع را پيگيري نكرد و در اغتشاشات ضعيف عمل كرد که در برخی موارد اهمال مشهود بود.رئيس‌جمهور، فعالیت برخی جریان‏های سیاسی در انتخابات دهم و بعد از آن را مورد اشاره قرار داد و اظهار داشت: در زمينه تحركات آن‌ها در ايام پيش از انتخابات، وزارت اطلاعات حتي يك برگ گزارش به من نداد، حتي از برخی بزرگان هم پرسيدم كه آيا وزارت به شما در اين زمينه گزارشي داده است؟‌ كه گفتند گزارشي دريافت نكرده بودند. در حالي‏كه مخالفین، يك برنامه‌ريزي چندين ساله براي اين انتخابات كرده بودند.دکتر احمدي‌نژاد سناریوی مدیریت مجلس هشتم را مورد واکاوی قرار داد و گفت: برخي اعضاي مجلس مي‌خواهند بين ارکان نظام و دولت،اختلاف بيندازند و همچنين چهره برخی روسای دولت‏های گذشته را در افكار عمومي بازسازي كنند.
منبع: تابناک
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مشکلات اقتصادی، نتیجه اشتباهات زنجيره‌اي در سياست است

دکتر رضایی در نشست با اقتصاددانان؛
مشکلات اقتصادی، نتیجه اشتباهات زنجيره‌اي در سياست است

این استاد دانشگاه گفت:درآمدهای نفتی نسبت به مقدار پیش‌بینی شده در بودجه سال 1388 بالاتر رفته است ولی متأسفانه با کسری بودجه عظیمی نیز روبرو هستیم. از طرفی، دولت به دنبال راههای تأمین کسری بودجه است و زمزمه ارائه متمم بودجه به گوش می‌رسد. متمم بودجه و كاهش اعتبارات عمراني، شرایط رکود را تشدید خواهد کرد و..
سرویس اقتصادی "تابناک"ـ تمامي نخبگان جلسه از تأثير منفي حوادث سياسي بر اقتصاد كشور سخن به ميان آوردند. بايد به‌طور دقيق و با آمار و ارقام ببينيم در چند ماه اخير چقدر پس‌انداز ملي كاهش يافته، چقدر فرار سرمايه بوده، چقدر رشد اقتصادي پايين آمده ومسائلی از این دست، اين وقايع آثار جدي بر اقتصاد دارد و هر چه ادامه يابد خسارات بيشتر خواهد شد.به گزارش خبرنگار "تابناک"،دکتر محسن رضایی که در میان اعضای هیات علمی کمیسیون اقتصادکلان، بازرگانی و اداری دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام ،سخن می گفت با بیان مطالب بالا افزود: براي بهبود وضع اقتصاد بايد بستر آن درست شود. مسايل اجتماعي و سياسي با مسايل اقتصادي ارتباط تنگاتنگ دارند. بايد بحث‌هاي عميقي روي اين مسايل صورت پذيرد. بايد از حوادث تاريخي درس بگيريم. اگر از حوادث تاريخي درس بگيريم مي‌توانيم برخي از اين خسارات را ترميم كنيم.دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه تاکید کرد: ما با اشتباهات زنجيره‌اي مواجه مي‌شويم كه ريشه در اختلافات سياسي دارد. براي بهبود مشكلات فعلي بايد مسئله را از نقطه شروع مشكلات كه همان اختلافات سياسي است، حل كنيم. ما بايد ضعف مديريت در فعالان سياسي كشور را درست تحليل كنيم. جلوگیری از تداوم حوادث اخیر ضروری است و باید به سمت ایجاد فضای اعتماد حرکت کنیم.در ادامه این جلسه اقتصاددانان و اساتید حاضر در جلسه، مهمترین مشکل فعلی را به وجود آمدن فضای عدم اطمینان و کاهش سرمایه اجتماعی به ویژه بعد از برگزاری انتخابات، ذکر كردند که بر اقتصاد ایران هم از بعد داخلی و هم از بعد خارجی تأثیرگذار بوده است.در همین باره، دکتر جمشید پژویان با بیان این مطلب که در حال حاضر کشورهای غربی در صدد فلج كردن اقتصاد ایران هستند گفت: در حال حاضر با توجه به حوادث بعداز انتخابات، متأسفانه فضای مناسبی برای کشورهای بیگانه فراهم شده تا اقتصاد کشورمان را تحت فشار قرار دهند. وی ادامه داد: در حال حاضر باید بصورت جدی توجه خود را به مسائل اقتصادی معطوف سازیم و امنیت اقتصادی را در کشور بوجود آوریم زیرا امنیت جامعه از امنیت اقتصادی نشأت می گیرد.این استاد دانشگاه افزود: ما تنها به متغيرهاي كلان اقتصادي نگاه مي‌كنيم در حالي كه مشكل ما ساختاري است و بنابراين فقط ابزار سياست‌هاي خُرد اقتصادي است كه مي‌تواند با افزايش كارآيي و حذف ناكارآمدي‌ها به حركت اقتصاد كمك كند. حل اين مشكل بايد به شكل يك بسته سياستي باشد.دکتر مسعود درخشان از صاحبنظران اقتصادی نیز با تاکید بر موضوع اصلاح الگوی مصرف گفت : سال 88، سال اصلاح الگوی مصرف است. اما هم اکنون، به تنها مسئله‌ای که پرداخته نمی‌شود، همین موضوع است. بعد از نام گذاری سال 88 توسط مقام معظم رهبری به نام «سال اصلاح الگوی مصرف»، من بارها گفته‌ام که امسال، سال اقتصاد و اقتصاددانان است، اما کمتر کسی به این مسئله بسیار مهم توجه می کند.استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه افزود: عدم اطمینان در مورد همه ابعاد اقتصادی همچون بخش مسکن ظاهر شده است. آثار رکود در بخش مسکن به همه جا سرایت کرده است. سرمایه گذاران منتظر آینده اقتصاد هستند تا با مشاهده اطلاعات امیدوار کننده، به فعالیت بپردازند. از سویی، دشمنان نیز به دنبال تحریم اقتصاد ایران هستند و این مسئله موجب نگرانی زیادی است.دکتر اکبر کمیجانی نیز با اشاره به این که در مورد وضعیت بازار نفت همواره نگرانی وجود داشته است، گفت: چه دولت فعلی و چه هر دولت دیگری که بر سر کار می آمد، شرایط سختی برای اقتصاد ایران در سال 88 و حتی سالهای بعدی، قابل پیش بینی بوده و هست.این استاد دانشگاه تهران افزود: درآمدهای نفتی نسبت به مقدار پیش‌بینی شده در بودجه سال 1388 بالاتر رفته است ولی متأسفانه با کسری بودجه عظیمی نیز روبرو هستیم. از طرفی، دولت به دنبال راههای تأمین کسری بودجه است و زمزمه ارائه متمم بودجه به گوش می‌رسد. متمم بودجه و كاهش اعتبارات عمراني، شرایط رکود را تشدید خواهد کرد و فعالیتهای اقتصادی را مختل خواهد كرد.دکتر کمیجانی با بیان این مطلب که در ماه‌های اخیر، تعداد زیادی از بنگاههای اقتصادی دچار کمبود یا عدم نقدینگی شده اند، گفت: دولت تصمیم گرفته است که مطالبات سیستم بانکی به تعویق بیفتد و این در حالی صورت می‌پذیرد که مقدار مطالبات سیستم بانکی در حال افزایش است. این موضوع، قدرت اعطای تسهیلات توسط بانکها را بسیار کاهش داده است. این استاد دانشگاه با تأکید بر برنامه پنجم توسعه، افزود: هم اکنون در اواسط سال پایانی برنامه چهارم توسعه هستیم و برنامه پنجم از سال 89 آغاز خواهد شد. به‌نظر می‌رسد به جز تدوین سیاست‌های کلی توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام، در زمینه تدوین برنامه پنجم توسعه حرکت جدی صورت نگرفته است. سرعت بخشیدن به تدوین برنامه پنجم توسعه لازم و ضروری است. زیرا بودجه سال 89 نيز باید بر اساس این برنامه تدوین گردد.دکتر مهدوی،از دیگر صاحبنطران حاضر در این جلسه نيز گفت: یکی از مهمترین سرمایه های یک کشور، سرمایه اجتماعی است و این سرمایه بر فعالیت های اقتصادی نیز آثار فراوانی دارد. در شرایط فعلی، به نظر می‌رسد سرمایه اجتماعی کاهش چشمگیری داشته است.در ادامه جلسه، دکتر موسی غنی‌نژاد از صاحبنظران اقتصادی به موضوع ریسک پذیری در شرایط اقتصادی کنونی پرداخت و گفت: در اوضاع فعلی، ریسک سرمایه‌گذاری در کشور بسیار بالا رفته و سرمایه‌گذاران تمایلی براي سرمایه‌گذاری ندارند. بخش خصوصی نیز با مشکلات فراوانی روبروست. بسیاری از بنگاههای بخش خصوصی، تأکید کرده اند که معاملات را تنها بصورت نقدی انجام می دهند.دکتر طیب نیا دیگر اقتصاددان شرکت کننده در این جلسه نیز با تأکید بر مشکل عدم اعتماد کنونی، گفت: توجه کارشناسی به مسائل کشور به ویژه مباحث اقتصادی، بسیار کمرنگ شده و جایگاه کارشناسان در مسائل کشور معلوم نیست.گفتنی است؛ در این جلسه که با هدف بررسی مشکلات و معضلات کنونی اقتصاد ایران تشکیل شده بود،اساتید و صاحبنظران مطرح اقتصادی و برخی از مسئولین دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام چون ،دكتر محسن رضايي، دکتر جمشید پژویان، دکتر اکبر کمیجانی، دکتر علی طیب نیا، دکتر مسعود درخشان، دکتر ابوالقاسم مهدوی، دکتر موسی غنی نژاد، دكتر مجيد قاسمي و دكتر رويا طباطبايي يزدي حضور داشتند ، مباحث راهبردی مهمی مطرح شد که می تواند برای شرایط کنونی اقتصادی کشورمان راهگشا باشد
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

احمدی نژاد: رابطه ام با رهبر از جنس پدر و پسر است


محمود احمدی نژاد اختلاف بین خود و رهبر جمهوری اسلامی را تکذیب کرد.
روز جمعه، ۳۱ ژوئیه (۹ مرداد)، محمود احمدی نژاد در مراسم یازدهمین هم اندیشی علمی و پژوهشی کشور گفت: "در روزهای اخیر، عده ای با خیال خام خود به تکاپو افتادند تا رابطه دولت و رهبر عزیز انقلاب را خدشه دار جلوه دهند و با جار و جنجال، جدایی و فاصله بین دولت و رهبری را القا کنند در حالیکه نمی دانند که نوع رابطه ما با مقام رهبری، فراتر از قالب های سیاسی و اداری است."
وی افزود که این رابطه از جنس "محبت، اعتقادی و پدر - پسری است."
هفته گذشته آقای احمدی نژاد چند روز پس از دریافت نامه آیت الله علی خامنه ای حاوی دستور برکناری اسفندیار رحیم مشایی از سمت معاون اول رئیس جمهوری، سرانجام این دستور را به اجرا گذاشت اما بلافاصله آقای مشایی را به عنوان رئیس دفتر رئیس جمهوری منصوب کرد.
نحوه برخورد آقای احمدی نژاد با آیت الله خامنه ای باعث شد تا برخی تحلیلگران در داخل و خارج از ایران این نظر را مطرح کنند که رئیس جمهوری در صدد بوده است استقلال خود از رهبری را به اثبات برساند و به این ترتیب، باعث ناخرسندی رهبر جمهوری اسلامی شده است.
به گفته تحلیلگران، این رویکرد با توجه به حمایت بی سابقه آیت الله خامنه ای محمود احمدی نژاد ناشی از اختلاف دو طرف بوده است.
آیت الله خامنه ای کوتاه مدتی پس از پایان رای گیری در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نتیجه بحث برانگیز این انتخابات را، حتی قبل از طی مراحل قانونی و تایید از سوی شورای نگهبان، مورد تایید قرار داد و در خطبه های اولین نماز جمعه بعد از رای گیری نیز علنا خود را از طرفداران نظرات آقای احمدی نژاد معرفی کرد.
آقای احمدی نژاد وجود اختلاف بین خود و آیت الله خامنه ای را ناشی از توطئه دشمنان قلمداد کرد و گفت "وارد شدن بدخواهان به چنین عرصه ای و القاء چنین شبهاتی حرکتی بی نتیجه است و آنها قطعا چنین آرزویی را به گور خواهند برد و این راه به روی شیاطین بسته است."

انتصاب اسنفدیار رحیم مشایی، که سال گذشته بخاطر سخنانش درباره رابطه با اسراییل هدف انتقاداتی از جمله از سوی آیت الله خامنه ای قرار گرفته بود، واکنش تند شخصیت ها و گروه های محافظه کار جمهوری اسلامی را هم که عموما از طرفداران آقای احمدی نژاد محسوب می شدند در پی داشت.
از جمله جمعی از نمایندگان مجلس و همچنین احمد جنتی و احمد خاتمی، دو امام جمعه موقت تهران که در جریان انتخابات از محمود احمدی نژاد حمایت کرده بودند، انتخاب آقای رحیم مشایی را نادرست خواندند و خواستار تغییر در تصمیم رئیس جمهوری و تبعیت کامل او از رهبر جمهوری اسلامی شده بودند.
آقای احمدی نژاد در پاسخ دیرهنگام خود به نامه آیت الله خامنه ای نیز دلیل قبول دستور برکناری معاون اول خود را ناشی از الزامات مندرج در قانون اساسی اعلام داشت و به تعهد شخصی و معنوی خود به اطاعت از رهبری اشاره ای نکرد.
محمود احمدی نژاد در سخنان خود در روز جمعه نظام های دموکراسی غربی را مورد انتقاد قرار داد و گفت که در این نظام ها مردم فرصت ظهور و نقش آفرینی ندارند.
در مقابل، وی گفت که در جمهوری اسلامی، مردم در انتخاب خود کاملا آزاد هستند و به خصوص انتخابات اخیر ریاست جمهوری را مورد ستایش قرار داد و گفت که این انتخابات "مبانی دموکراسی لیبرال را در تئوری و عمل زیر سئوال برد."
در انتخابات اخیر ایران، هر سه نامزد که پس از تایید صلاحیت آنان از سوی شورای نگهبان اجازه رقابت انتخاباتی یافته بودند، نتیجه رای گیری را غیرقابل قبول و آن را حاصل تقلب گسترده در انتخابات دانسته اند.
با اینهمه، آقای احمدی نژاد گفت که انتخابات اخیر ریاست جمهوری "الگوی جدیدی را در برابر بشریت ارائه داد و از این روی، غربی ها از این موضوع به شدت ناراحت و عصبانی هستند."
در اشاره ای تلویحی به اعتراضات مردم به نتیجه انتخابات که در خلال هفت هفته گذشته همچنان ادامه داشته، آقای احمدی از "تلاش دشمنان برای مخدوش کردن اقتداری که در ایران به واسطه انتخابات اخیر حاصل شده" سخن گفت و افزود "مطمئن هستم انقلاب ریشه دارتر از آن است که با چنین بادهایی بلرزد و به فضل الهی، همه جار و جنجال ها را به زباله دان تاریخ خواهد انداخت."
اتهام تقلب در انتخابات و نحوه برخورد با معترضان به طور گسترده در رسانه های جهانی منعکس شده و انتقادات شدیدی را در سطح بین المللی در پی داشته است.
به گفته ناظران، در حالیکه آقای احمدی نژاد انتظار داشت با اعلام شرکت وسیع مردم در رای گیری و پیروزی قاطع در انتخابات اعتبار خود را در سطح جهانی افزایش دهد، تحولات اخیر دولت را با بحران مشروعیت در داخل و کاهش شدید اعتبار در خارج مواجه ساخته است.


» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

رهبر ما قاتله ولایتش باطله - ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم - مرگ بر خامنه ای

ویدیو - این تظاهرات در حوالی مصلی در خیابان آپادانا صورت گرفته که از جمله شعارهای داده شده آن - رهبر ما قاتله ولایتش باطله -ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم -مرگ بر خامنه ای-عزا عزاست امروز روز عزاست امروز ایرانی با غیرت صاحب عزاست امروز-مرگ بر دیکتاتور

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آقای خامنه ای‌، خیلی اشتباه کردی


هیچوقت تو خوابت هم نمیدیدی که مردم تو خیابون بگن مرگ بر خامنه ای.یه گهی خوردی موندی توش.دیگه هیچ غلطی نمیتونی‌ بکنی‌.کارت تمومه.مردم خیلی‌ عاقل شدن.روز‌های اول یادت هست؟میگفتن" رای من کجاست" ولی‌ الان میگن " استقلال، آزادی جمهوری ایرانی"دیگه نمیتونی‌ سر این مردم رو شیره بمالی.دیر و زود داره ولی‌ سوخت و سوز نداره.الان که دارم این ویدئو‌ها و فیلم هارو میبینم دارم حال می‌کنم.خیلی‌ خوشحال هستم که آقای موسوی رئیس جمهور نشد.چون اونم الان میبینه با کیا قرار بود طرف بشه.آقای خامنه ای‌،میدونم که تو هم میشنوی صدای مردم رو و میبینی‌ که چی‌ میگذار تو خیابون ها.ولی‌ تو خیلی‌ بیرحمی، خیلی‌.تو اون قدر بیرحمی که نذاشتی پدر مادر‌ها سر خاک فرزندشون بیشتر از ۵ دقیقه دعا بخونن.اونجا هم سگ هاتو فرستادی که واسه مردم واق واق کنن.ولی‌ اون روز زیاد دور نیست که بیوفتی تو زندان و بپوسی.آره، تورو نباید کشت. توباید ذره ذره بپوسی.تو و همهٔ دار و دستت باید بپوسن، باید این مردم ببینن به چه روزی میفتی.با کشتنت کاری درست نمی‌شه.خیلی اشتباه کردی، خیلی‌...

زنده باد ایران و ایرانی

منبع: منم خوبم
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

نامه اکبر گنجی به آيت الله منتظری


نامه اکبر گنجی به آيت الله منتظری آقايان
مى خواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند

طوطى نقل و شكر بوديم ما مرغ مرگ انديش گشتيم از شما
فقيه آزاده، ظلم ستيز، شجاع و پشتيبان مظلومان
حضرت آيت الله العظمى منتظرى نامه محبت آميز مورخ 25/4/84 حضرتعالي، خونى گرم در رگ‌هاى بى خون من جارى كرد. از سالها پيش شما براى من نماد شجاعت و ايستادگى در برابر خودكامگان بوديد و هميشه دوست داشتم در مكتب شما شجاعت بياموزم. پس از اعدام گسترده زندانيان در تابستان 1367 و سكوت همگان در برابر آن جنايت ضدبشري، فقط و فقط شما در برابر آن ايستادند؛ غافل از آنكه هر كس در مقابل جنايت سكوت نمايد، به همان ميزان در آن مشاركت دارد. پس از آن هم با آن كه حضرتعالى را در بيتتان زندانى كردند، از تمامى زندانيان سياسي، فارق از عقايد متفاوتشان، دفاع كرديد و حامى جدى خانواده آنها بوديد و هستيد. شجاعت و مردانگى شما تا حدى است كه حتى مخالفان جدى شما نيز بارها بدان اعتراف كرده‌ اند. حضرتعالى با آن كه از نويسندگان جدى قانون اساسى و يكى از تئوريسين هاى نظريه ولايت فقيه بوديد، خيلى زود به اين مساله پى برديد كه معضل اصلى ناشى از همين تئورى است. آن نظريه وقتى از عالم انتزاع به زمين واقعيت پاى مى نهد و لباس عينيت به تن مي‌كند، چهره غيرانسانى خود را عيان مي‌سازد. شما سعى كرديد تا ولايت فقيه را به "نظارت فقيه" فرو كاهيد تا شايد گره از كار فروبسته جمهورى اسلامى بگشاييد؛ اما مشكل ايران با زوال انديشه و لايت فقيه و رفتن مصداقش حل خواهد شد. من و دوست عزيزم سعيد حجاريان، نظام سلطانى را اصلى ترين مساله عرصه سياسى ايران مى دانيم. آقاى حجاريان پيش از دوم خرداد 76، مقاله اى بلند در ماهنامه اطلاعات سياسى- اقتصادى درباره نظام سلطانى و راه‌هاى گذار از آن به نظامى دموكراتيك منتشر كرد. حجاريان مي‌خواهد قدرت سلطان را كاهش دهد و او را به ملكه انگليس تبديل نمايد. اما من مى گويم ما به شاه و ملكه نياز نداريم. محل نزاع، مشروطه خواهى و جمهورى خواهى است. به گمان من نافرمانى مدنى مهمترين تاكتيك براى گذار از سلطانيسم به دموكراسى است. سعيد حجاريان، نافرمانى مدنى را "فشار از پايين" نام نهاده است. او مى خواهد از طريق فشار از پايين، از قدرت سلطان (رهبر) بكاهد. "عدم همكارى" با حاكم شخصي، تاكتيك ديگرى است كه بر آن تاكيد كرده ام. در اينجا هم با حجاريان در يك جبهه قرار داريم. فرداى روزى كه آقاى عبدالله نورى را در زندان اوين حبس كردند، در دفتر صبح امروز با حضور مرحوم دكتر نورى جلسه اى داشتيم در اين باره كه "چه بايد كرد؟". قرار شد دكتر نورى به آقاى نورى بگويد با استعفا از مجمع تشخيص مصلحت نظام، حكم رهبرى را پس دهد چرا كه فردى كه به تبليغ عليه نظام محكوم شده است، صلاحيت تشخيص مصلحت نظام را ندارد. اين، همان تاكتيك عدم همكارى با حاكم خودكامه است. آقاى كروبى پس از انتخابات رياست جمهورى اخير، با استفاده از همين تاكتيك از مشاورت رهبرى و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا كرد. تمامى احكام سلطان فاقد مشروعيت (اعتبار) است و براى گذار به دموكراسى بايد عدم همكارى با خودكامه را برگزيد. در خصوص آقاى خاتمى هم روشن است كه پس از 12 مرداد،‌ آقاى خامنه اى وى را به عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام، شوراى عالى انقلاب فرهنگى و مشاور رهبرى منصوب خواهد كرد. آقاى خاتمي، شجاعت آقاى كروبى را ندارد، لذا با پذيرش حكم، درجلسات شركت خواهد نمود. اما پس از مدتى رفته رفته، شركت خود را در آن جلسات به صفر خواهد رساند؛ يعنى همان كارى كه مهندس موسوى و آقاى موسوى خوئيني‌ها كردند؛ اما عدم همكارى شفاف چيز ديگرى است. آيا آقاى خاتمى نمى داند كه آقاى خامنه اى چگونه از وى براى برگزارى انتخابات نامشروع مجلس هفتم و رياست جمهورى به منظور يكپارچه كردن حاكميت استفاده و او را مجبور كرد تا هر دو انتخابات را سالم و دموكراتيك بخواند؟ آقاى خاتمى دموكراسى و انتخابات آزاد و منصفانه را به خوبى مى شناسد. با اين همه حكومت مادام العمر آقاى خامنه اى را دموكراسى مى خواند و رهبر را الگوى جوانان معرفى مى نمايد. به گمان من نخبگان ما امروز بيش از هر زمان ديگرى با فرهنگ دموكراتيك آشنا هستند. پيشگامان دموكراسى و آنان كه فرايند دموكراسى را در جوامع غيردموكراتيك پيش برده اند، به هيچ وجه تا حد نخبگان ما فيلسوف و تئوريسين نبوده اند. مشكل اصلى ما "فقدان دانش دموكراتيك" نيست، بلكه عدم آمادگى براى پرداخت هزينه است. دموكراسى به مردان عمل، زنان شجاع و جوانان ايستا نياز دارد. راهگشاى آزادى و حقوق بشر، ايثار و از خودگذشتگى است، نه صرفا آشنايى با فرهنگ مدرن. بايد مدرنيته و نظام اجتماعى مدرن را شناخت، و بين نظر و عمل، پيوند برقرار كرد تا دموكراسى برپا گردد. حضرتعالى به خوبى مى دانيد كه چرا حجاريان ترور و ويلچرنشين و گنجى زندانى و مرغ مرگ انديش شد؟ چرا محسن كديور 18 ماه و عبدالله نورى سه سال زندانى شدند؟ محسن كديور سالهاست كه مشغول نشان دادن سست و بى دليل بودن نظريه ولايت فقيه است و آقاى نورى در مقابل شخص ولى فقيه ايستاد. در واقع آقاى خامنه اى چنان همه جا را پر كرده است كه هر كجا پا گذاشته شود، به حريم او تجاوز شده و هر كجا دستى رها شود، با او برخورد خواهد كرد. حضرت آيت الله! حضرتعالى به خوبى به اين امر وقوف داريد كه عالم سياست با عالم شعر و شاعرى تفاوت دارد. ابهام و ايهام، ذاتى شعر و شاعرى است، اما شفافيت و صراحت، ذاتى عرصه سياست دموكراتيك است. از اين رو، آقاى خمينى به صراحت تمام مى گفت: "شاه بايد برود" اينك هم به صراحت و روشنى تمام بايد گفت: "آقاى خامنه اى بايد برود" چرا؟ براى اين كه بنا بر نظريه آقاى خميني، آقاى خامنه اى اينك از رهبري، خود به خود ، عزل شده است. آقاى خمينى مى گويد: "هر فردى از افراد ملت حق دارد مستقيما در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و او بايد جواب قانع كننده دهد و در غير اين صورت اگر برخلاف وظايف اسلامى خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامدارى معزول است." (آيت الله خميني، صحيفه نور، جلد 4، ص 190) طى سالهاى گذشته، بارها آقاى خامنه اى از سوى افراد مختلف استيضاح شده است، اما نه تنها به پرسش هاى پرسش كنندگان پاسخ نگفته است، بلكه پرسش كنندگان را به شدت سركوب كرده است. مطابق انديشه آقاى خميني، آقاى خامنه اى ديگر زمامدار جمهورى اسلامى ايران نيست و از اين سمت عزل شده است. فقيه عاليقدر! به خاطر اين عقيده تاكنون بيش از 2000 روز حبس را در دوره رهبرى آقاى خامنه اى تحمل كرده ام. اما اينك بخش رسانه‌اى قتل هاى زنجيره اي،‌از پروژه مرگ گنجى سخن مى گويد، يعنى آنها به دنبال مرگ من هستند. يكشنبه شب 26/4/84 ، سعيد مرتضوى به ديدن من آمد، مى گفت مرگ تو صددرصد به نفع جمهورى اسلامى ايران است، ولى اگر تو بميرى و بيگانگان جوسازى كند، پنجاه درصد براى نظام مضر است. ما تو را به بيمارستان آورديم تا اين ميزان را كاهش دهيم. مرگ در بيمارستان، طبيعى است.گفت اگر اين ها را بيان كنى من آن را تكذيب مى كنم. از سوى ديگر مرتضوى به يكى از وزرا گفته است همسر گنجى با فحاشى او را مجبور به اعتصاب غذا كرده است. در مصاحبه اى در روز دوشنبه 27/4/84 مدعى شده: "دوستانى كه در رسانه ها به ايشان توصيه مي‌كنند كه دست از اعتصاب غذا بردارد، همين افراد حسب اطلاعات واصله، مشوق اصلى او در اقدامات غيرمتعارف هستند". حضرتعالي، دكتر سروش، آقاى حجاريان، آقاى كديور و ديگر دوستان از طريق رسانه ها به من توصيه كرده‌اند كه اعتصاب غذا را بشكنم، اما دادستان تهران مدعى است اين عزيزان مرا ترغيب به اعتصاب غذا مي‌كنند. مساله مشخص است: آقايان مى خواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند. ما بايد بدانند كه گنجي، زهرا كاظمى نيست. اگر گنجى به هر طريق بميرد قاتل او آقاى خامنه اى است. آقاى خامنه اى با فعال كردن سعيد مرتضوى و بخش رسانه اى قتل هاى زنجيره اي، ممكن است بتواند از شر گنجى خلاص شود، اما نمي‌تواند از مسئوليت قتل او گريبانش را رها سازد. اگر گنجى كشته شود، مرگ او، مرگ آزادي، دموكراسى و حقوق بشر نيست. مرگ گنجى ممكن است آبى در كوير باشد و بذرهاى آزادى را سيراب نمايد.
اكبر گنجى
جمعه 31/4/84
چهل و دومين روز اعتصاب غذا
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جای مردم تبریز خالیست

ویدیو حضور مردم در بزرگداشت کشته شدگان جنبش سبز را مرور می کنیم، تهران، اصفهان، شیراز، رشت، مشهد، اراک ..جای یک شهر و مردم غیورش خالیستتبریز با تاریخ باشکوهش و سابقه انکار ناپذیرش در بیداری و مجاهدتهموطن تبریزی دستت را به ما بده تا در آینده ای که با هم امروز می سازیم خواسته تمامی ملت ایران را جلوه گر سازیم.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

برای هماهنگی در قبال بحران جاری، در روزهای اخیر ملاقاتهای مهم و تاثیرگذاری میان مراجع تقلید صورت گرفته است که می توان به ملاقات آیات عظام وحید خراسانی

برای هماهنگی در قبال بحران جاری، در روزهای اخیر ملاقاتهای مهم و تاثیرگذاری میان مراجع تقلید صورت گرفته است که می توان به ملاقات آیات عظام وحید خراسانی و جعفر سبحانی در مشهد و همچنین آیات عظام منتظری، شبیری زنجانی و موسوی اردبیلی در خاوه اشاره نمود.
به گزارش سلام با گسترش یافتن بحران ایجاد شده بعد از انتخابات و علی الخصوص با موضع گیری ها و اقدامات انجام شده در روزهای اخیر بجز آیت الله نوری همدانی که از هواداران احمدی نژاد محسوب می شود تقریباً کلیه مراجع تقلید با درجات متفاوتی در نسبت به مسائل موضع گیری نمودند. پس از دیدار آیت الله هاشمی رفسنجانی با آیات صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی و سید عزالدین زنجانی در مشهد این هفته خبر رسید که آیات عظام موسوی اردبیلی و شبیری زنجانی با حضور در محل اقامت تابستانی فقیه عالیقدر آیت الله منتظری در بخش خاوه از توابع قم با ایشان دیدار و در مورد مسائل سیاسی روز همفکری نموده اند. از مشهد نیز خبر می رسد جلسات متعددی میان مراجع تقلیدی که برای زیارت رجبیه در این شهر حضور دارند در حال انجام است و مراجع در دیدارهای خصوصی مسائل سیاسی کشور و گسترش پدیده بنیادگرایی را مورد بررسی قرار می دهند . در تازه ترین اخبار در روزهای اخیر آیات عظام جعفر سبحانی و وحید خراسانی نیز در دیداری مسائل روز را مورد بررسی قرار دادند. پیشتر آیت الله صافی گلپایگانی نیز دیدارهایی در مورد مسائل جاری کشور با آیات شبیری زنجانی و سبحانی برگزار نموده بود.
شنیده می‌شود آیات عظام سید صادق شیرازی، محمد صادقی تهرانی و سید صادق روحانی نیز که پیش از جریانات فوق نیز از متقدان بودند، مواضعی همسو با دیگر مراجع نسبت به وقايع اخير اتخاذ نموده اند.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مراجع تقلید متحد شدند

برای هماهنگی در قبال بحران جاری، در روزهای اخیر ملاقاتهای مهم و تاثیرگذاری میان مراجع تقلید صورت گرفته است که می توان به ملاقات آیات عظام وحید خراسانی و جعفر سبحانی در مشهد و همچنین آیات عظام منتظری، شبیری زنجانی و موسوی اردبیلی در خاوه اشاره نمود.
به گزارش سلام با گسترش یافتن بحران ایجاد شده بعد از انتخابات و علی الخصوص با موضع گیری ها و اقدامات انجام شده در روزهای اخیر بجز آیت الله نوری همدانی که از هواداران احمدی نژاد محسوب می شود تقریباً کلیه مراجع تقلید با درجات متفاوتی در نسبت به مسائل موضع گیری نمودند. پس از دیدار آیت الله هاشمی رفسنجانی با آیات صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی و سید عزالدین زنجانی در مشهد این هفته خبر رسید که آیات عظام موسوی اردبیلی و شبیری زنجانی با حضور در محل اقامت تابستانی فقیه عالیقدر آیت الله منتظری در بخش خاوه از توابع قم با ایشان دیدار و در مورد مسائل سیاسی روز همفکری نموده اند. از مشهد نیز خبر می رسد جلسات متعددی میان مراجع تقلیدی که برای زیارت رجبیه در این شهر حضور دارند در حال انجام است و مراجع در دیدارهای خصوصی مسائل سیاسی کشور و گسترش پدیده بنیادگرایی را مورد بررسی قرار می دهند . در تازه ترین اخبار در روزهای اخیر آیات عظام جعفر سبحانی و وحید خراسانی نیز در دیداری مسائل روز را مورد بررسی قرار دادند. پیشتر آیت الله صافی گلپایگانی نیز دیدارهایی در مورد مسائل جاری کشور با آیات شبیری زنجانی و سبحانی برگزار نموده بود.
شنیده می‌شود آیات عظام سید صادق شیرازی، محمد صادقی تهرانی و سید صادق روحانی نیز که پیش از جریانات فوق نیز از متقدان بودند، مواضعی همسو با دیگر مراجع نسبت به وقايع اخير اتخاذ نموده اند.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پای باتوم خورده یک پیرزن


پیرزن داشت شعار میداد . من خسته بودم و نشستم .کنارم آمد و او هم نشست . سر صحبت باز شد .پایش را نشانم داد که باتوم خورده بود . گفتم میخواهی عکسش رو بفرستم . گفت حتما اینکارو بکن . عکس را گرفتم . عابری رد شد و خبر از شلوغی و درگیری داد کمی بالاتر .بلند شدم . پیرزن گفت نرو . لبخندی زدم ، گفتم مواظبم و رفتم.

منبع :بیداری
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فیگارو: در ایران دیوار ترس فرو ریخته است

مفسر فیگارو معتقد است که آیت الله خامنه ای که بطور سنتی بر فراز جناح های سیاسی کشور قرار داشت و نقش داور نهائی را در برابر آنها ایفا میکرد، در جریان انتخابات اخیر این نقش را به کناری گذاشت و با دفاع آشکار از محمود احمدی نژاد خود را در معرض تیر اتهامات معترضان به انتخابات قرار داد.
به عقیدۀ نویسنده، این که اخیراً موج اعتراضات علیه رهبر جمهوری اسلامی شدت بی سابقه ای گرفته است، نشان از بحرانی دارد که رژیم اسلامی تاکنون بخود ندیده بود. نویسنده معتقد است که پیام این اعتراضات در مطبوعات کشور باید در لابلای خطوط جستجو کرد. بعقیدۀ نویسنده، گرچه ممکن است این نوع اعتراضات عواقب هولناکی داشته باشد، ولی دیوار ترس فرو ریخته است.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ابطحی


برابر اعلام همسر ابطحی وی به نحو تعجب‌برانگیزی لاغر شده است. مقام‌های زندان اوین آزادی وی را منوط به پرداخت هزینه‌های لاغری وی نموده‌اند

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

داستان استعفا و دستگیری قهرمان نامی ورزش‌های جانبازان در تظاهرات به حمایت از موسوی

علی اصغر هادی‌زاده، قهرمان نامی ورزش‌های جانبازان (رزمنده و جانباز در جنگ ایران و عراق)، نماینده مجلس ششم، برنده دو مدال طلا از پارالمپیک‌های سیدنی و آتن برای ایران، و رئیس فدراسیون ورزش نابینایان و کم بینایان در تاریخ ۲۴ تیرماه گذشته از سمت خود استعفا کرد و روز بعد در حوالی میدان انقلاب به دلیل شرکت در تجمع هواداران میرحسین موسوی بازداشت شد. وی پس از آزادی مجدداً استعفا نامه خود را منتشر کرد تا اینکه سرانجام محمد علی‌آبادی رییس فدراسیون ورزش استعفای وی را قبول کرد.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تعیین تکلیف و آزادی زندانیان اخیر لازمه رسیدن جامعه به آرامش است


آیت الله مکارم شیرازی:
تعیین تکلیف و آزادی زندانیان اخیر لازمه رسیدن جامعه به آرامش است
آیت الله مکارم شیرازی از طرفداران جناح های مختلف سیاسی خواست اختلاف سلیقه ها را را تبدیل به اختلاف در اصول و اهداف کلی نکنند و تاکید کرد : برای رسیدن به آرامش بیشتر لازم است تکلیف زندانیان اخیر هر چه زودتر روشن شود آنهایی که خطایی ندارند یا خطایشان قابل ارفاق است هر چه زود تر آزاد شوند و سایرین نیز از بلاتکلیفی در آیند.
به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله مکارم شیرازی شب جمعه در صحن جامع رضوی در بیاناتی که بعد از اداء نماز مغرب و عشاء درباره دعاو شرایط اجابت دعا داشت ، گفت : جامعه ما بحمدالله رو به آرامش می رود مشروط بر این که از ادبیات ستیزه جویانه که اکنون حاکم بر بعضی از جراید و سایت هاست بپرهیزیم و به شایعات دروغ و تنش زا که بازار داغی دارد دامن نزنیم.
این مرجع تقلید ادامه داد : به فکر آینده باشیم و بدانیم این امور علاوه بر این که موجب ناآرامی فکری مردم می شود به فعالیت های شدید لطمه وارد می کند و خسارات زیادی به دنبال دارد.
وی اظهار داشت: برای رسیدن به آرامش بیشتر لازم است تکلیف زندانیان اخیر هر چه زودتر روشن شود آنهایی که خطایی ندارند یا خطایشان بر طبق رافت و رحمت اسلامی قابل ارفاق است هر چه زودتر آزاد شوند و امیدواریم تا نیمه شعبان میلاد مبارک حضرت مهدی (ارواحنا فداء) هیچ یک از این زندانیان در زندان نمانده باشند و آنها که جرم قابل توجهی دارند نیز از بلاتکلیفی در آیند.
آیت الله مکارم شیرازی افزود: طرفداران جناح های مختلف سیاسی انشاء الله سعی کنند اختلاف سلیقه ها را که معمولا در مسائل فرعی است، تبدیل به اختلاف در اصول و اهداف کلی و غیر قابل تفاهم نکنند و به جای جنگ و ستیز رسانه ای که سبب دوری هر چه بیشتر می شود در جلسات خصوصی دور هم بنشینند و برای رسیدن به تفاهم تلاش کنند و خداوند هم به آنها کمک خواهد کرد.
این مرجع تقلید گفت: فراموش نکنیم دشمنان خارجی ما اخیرا گفته بودند این روزها ایرانیان آنچنان به خود مشغولند که به چیز دیگری نمی پردازند این هشداری است به همه باید عموم علاقه مندان به نظام آنها را ناکام و مایوس سازند. در جوار حضرت ثامن الحجج (عج) دست به دعا بر می داریم برای رسیدن به این اهداف جدا دعا می کنیم.
منبع " خبرگزاري مهر "
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۴۰ روز بعد از ندا

وقتی با رفقای آمریکایی و کانادایی در باره بحران فعلی ایران گپ می‌زنم، هرد دفعه حد اقل یکی دو بار اسم ندا مطرح می‌شود.ما این طرف دنیا صدها بار فیلم ویدئو را دیده‌ایم، ده‌ها بار گریسته‌ایم، بارها به این فکر کرده‌ایم که اگر ما آنجا بودیم چه می‌کردیم؟ چه می‌توانستیم بکنیم...؟ندا، نماد مظلومیت گروهی بزرگ از مردم است که می‌خواهند داد خود را جماعت قاهر بستانند.خون ندا گردن این جماعت طلبکار را خواهد گرفت. نه اینکه خون را با خون باید شست! هرگز! وقتی موسوی چند روز پیش بحث فراموش نکردن وقایع اخیر و مجازات را به میان آورد، پشتم لرزید. مگر خیلی از ما منتقد خونریزی‌های اول انقلاب نیستیم؟ چرا باید فقط با ستاندن خشونت‌بار جان رقیب جنایتکار، جامعه را پاکسازی کنیم؟برای من، ندا نماد آرامش است و نفی خشونت. ندا، ندای آزادی خواهی مردمی است که از خشونت جانشان به لبشان رسیده...
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

از سوی قائم مقام دادگستری تهران عنوان شد؛


از سوی قائم مقام دادگستری تهران عنوان شد؛
انتقاد شدیدالحن دادگستری تهران از مسئولان خودسر کهریزک
دو سال است می‌گوییم کهریزک را تعطیل کنید

a2a_linkname=document.title;
a2a_linkurl=location.href;
a2a_show_title=1;
a2a_hide_embeds=0;
a2a_onclick=1;
a2a_custom_services=[
["Balatarin","https://balatarin.com/links/submit?phase=2&url=A2A_LINKURL_ENC&title=A2A_LINKNAME_ENC","http://aftabnews.org/images/bookmark_balatarin.png"],
["Donbaleh","http://donbaleh.com/submit.php?url=A2A_LINKURL_ENC&subject=A2A_LINKNAME_ENC","http://aftabnews.org/images/bookmark_donbaleh.png"],
["Cloob","http://www.cloob.com/share/link/add?url=A2A_LINKURL_ENC&title=A2A_LINKNAME_ENC","http://aftabnews.org/images/bookmark_cloob.png"]
];


$(document).ready(function () {
$('#addtoany_script_id1').attr('src','http://static.addtoany.com/menu/locale/fa.js');
$('#addtoany_script_id2').attr('src','http://static.addtoany.com/menu/page.js');
});


var divFontsArray = new Array('doc_div7','doc_div8 *');
var currentFontSize = 8;

function changefSize(Wdo)
{
if (Wdo == 'plus')
currentFontSize++;
else if (Wdo == 'reset')
currentFontSize = 8;
else if (Wdo == 'minus')
currentFontSize--;

for (i=0; i

یک عده خودشان را فراتر از قانون می‌بینند و دست به خودسری زنند و علی‌رغم گزارش‌ها به کار خود ادامه داده و متاسفانه امروز همه دچار مشکل شده‌اند.
آفتاب: قائم مقام رییس دادگستری تهران با اشاره به اینکه تعطیلی بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک را از دو سال پیش درخواست کرده بودند و این بازداشتگاه زیرنظر سازمان زندان‌ها نبوده است، از بی‌تفاوتی دوساله نسبت به تذکر رییس دادگستری تهران درباره تعطیلی این بازداشتگاه انتقاد کرد و از دادسرای انتظامی قضات خواست تا با قضاتی که متهمان را به کهریزک معرفی کرده‌اند، برخورد کند.به گزارش گروه سیاسی آفتاب، حمید درخشان‌نیا، قائم مقام دادگستری استان تهران در مراسم معرفی رییس جدید دادگاه عمومی بخش چهار دانگه با تبریک اعیاد شعبانیه و میلاد مسعود منجی عالم بشریت و آرزوی تعجیل در ظهور آن حضرت، اظهار کرد: «انتظار ما از همه مسوولان و به ویژه دستگاه قضایی این است که در عمل فقط متکی به قانون بوده، تقوی و درستکاری را در نهایت رعایت کنند و الگو بگیرند تا در جامعه‌ی ما آثار آن جاری و ساری بشود».وی، رعایت قانون آیین دادرسی کیفری و حفظ حقوق شهروندی را مورد تاکید قرار داد و گفت: «رعایت این قوانین تضمین‌کننده و ضامن حفظ حقوق افراد است، چرا که اگر این قوانین توسط مسوولان و خصوصا قضات مورد توجه قرار نگیرد، حقوق افراد به آسانی مورد تعدی قرار خواهد گرفت و باید توجه داشت که هر چند این قوانین جزو قوانین شکلی است و جزو قوانین ماهوی محسوب نمی‌شود، اما اهمیت آن کمتر از قوانین ماهوی نیست و این مقررات یک چارچوبی را قائل شده برای اینکه قضات در مقام رسیدگی در یک خط و مشی مشخص حرکت کنند و از آن خارج نشوند و اگر این قوانین توسط قضات مورد توجه قرار نگیرد، حقوق افراد پایمال شده و مورد تعدی قرار می‌گیرد».وی بیان کرد: «اصولا در رعایت قوانین نمی‌توان تفکیک قائل شد، قضات بدون توجه به رتبه و جایگاه مقام ملزم به رعایت آن هستند؛ هر فردی در مقام قضا قرار می‌گیرد، چه قاضی که تازه کار قضایی را به عنوان دادیار آغاز
” رهبر معظم انقلاب اسلامی به خاطر مسائلی که آنجا رعایت نشده دستور تعطیلی آن را صادر نمودند و این امور برای نظام اسلامی ما هزینه‌های گزافی را به دنبال خواهد داشت. “
کرده یا به عنوان قاضی در دادگاه کیفری باشد، هیچ تفاوتی وجود ندارد. زیرا مسوولیت فوق‌العاده حساس و سنگین است».قائم مقام دادگستری کل استان تهران در ادامه سخنان خود گفت: «من فکر می‌کنم که دادسرای انتظامی قضات به عنوان مرجعی که به رفتار و عملکرد قضات ما نظارت دارد، ضمانت اجراهایی که برای رعایت قانون آیین دادرسی در نظر گرفته را باید بسیار جدی بگیرد و به شدت اعمال کند و رعایت قانون آیین دادرسی برای قضات و در تمامی شرایط نظیر عادی و بحرانی الزامی است و قضات موظف هستند این قوانین و قواعد را که ضامن رعایت حقوق مردم و افراد است را مدنظر قرار دهند».درخشان‌نیا، قانون حفظ حقوق شهروندی را قانونی دانست که برگرفته از آموزه‌های دینی و قوانین اسلامی است و تصریح کرد: «رعایت این قانون هم جنبه شرعی، قانونی و هم انسانی دارد برای همین رعایت آن ضرورت دارد و هیچ استثنایی برای آن قائل نشده، یعنی گفته نشده که در بعضی از دوره‌ها رعایت بشود و در بعضی از زمان‌ها رعایت نشود یا در فلان منطقه اعمال و در فلان منطقه رعایت نشود».وی سپس ادامه داد: «نباید تصور کنیم که ما بین قضات در این زمینه نیز استثناء وجود دارد، نباید یک قاضی را استثناء کرد که او بتواند هر کاری را انجام دهد، اما بقیه قضات اگر یک تخلف کوچک را نمودند از آنها فورا دادسرای انتظامی تخلف بگیرد. دادسرای انتظامی با تمام تخلفات و کجروی‌ها مقابله نموده و جلوی آنها را می‌گیرد و این نه فقط برای تخلفات کوچک بلکه برای تمام موارد عمومیت دارد و اختصاص به هیچکس نخواهد داشت».درخشان‌نیا، جایگاه قانونی دادستان یک شهر کوچک را با دادستان یک شهر بزرگ یکی دانست و متذکر شد: «به عنوان مثال دادستان عمومی و انقلاب تهران با دادستان شهرستان اسلامشهر و سایر شهرستان‌ها هیچ تفاوتی در مقابل قانون ندارند و باید موازین را رعایت کنند تا همه قضات احساس کنند که اگر کسی از قانون تخلف کند و باعث بی‌نظمی شود، قطعا با وی برخورد خواهد شد و اینطور نباید تصور شود که یکی در حاشیه امن قرار گرفته است».وی خاطر نشان کرد: «ما دو سال پیش نظارت بر حفظ حقوق شهروندی برای سرکشی به همین بازداشتگاه غیرمجاز کهریزک رفتیم. متاسفانه با مواردی روبه‌رو شدیم که برای ما غیرقابل توجیه بود. از سازمان زندان‌ها استعلام کردیم آیا این بازداشتگاه‌ها زیر نظر آن سازمان است و در چارچوب بخشنامه ریاست قوه قضاییه فعالیت می‌کند که مدیر کل زندان‌های وقت استان به طور مکتوب گزارش داد، ما نظارتی بر این بازداشتگاه نداریم و همان موقع ما مراتب را به استحضار رییس کل دادگستری استان تهران
” دادسرای انتظامی با تمام تخلفات و کجروی‌ها مقابله نموده و جلوی آنها را می‌گیرد و این نه فقط برای تخلفات کوچک بلکه برای تمام موارد عمومیت دارد و اختصاص به هیچکس نخواهد داشت. “
و رییس هیات حفظ حقوق شهروندی رساندیم و ایشان مطابق با اختیارات قانونی خود و بر اساس بخشنامه ریاست قوه قضاییه درخواست فوری مبنی بر تعطیل کردن این بازداشتگاه را کردند که باید قاعدتا این بازداشتگاه یا در چارچوب نظارت سازمان زندان‌ها و رعایت استانداردهای قانونی قرار گیرد یا بلافاصله تعطیل شود اما به دلایلی این کار صورت نگرفت و الان شاهد آن هستیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی به خاطر مسائلی که آنجا رعایت نشده دستور تعطیلی آن را صادر نمودند و این امور برای نظام اسلامی ما هزینه‌های گزافی را به دنبال خواهد داشت».وی افزود: «نظامی که برای آن، این همه خون‌های پاک جوانان به زمین ریخته شده و این همه درد که جانبازان عزیز ما دارند تحمل می‌کنند و این نظام که ثمره خون شهیدان از سال 1343 تا الان است، تماما جهت تحقق یک نظام اسلامی و تحقق قوانین و مقررات اسلام است و این آرزوی همه بوده و هست و نباید کوچک‌ترین تخلفی صورت بگیرد تا به این ارزش‌ها و اعتقادات کوچک‌ترین خدشه‌ای وارد بشود و دشمن بتواند از آن سوء استفاده نماید و رعایت قانون و آیین دادرسی که تاکید فراوان بر روی آن دارم، توسط همه قضات و همکاران عزیز ما و نیروهای امنیتی و نظامی الزامی است که اگر این‌ها رعایت نشود حقوق من و شما هم مورد تعدی قرار می‌گیرد و فرزندان من و شما نیز در آینده ممکن است گرفتار آسیب‌هایی بشوند که ناشی از عدم رعایت این قوانین است».قائم مقام دادگستری استان تهران در ادامه سخنان خود از دادستان انتظامی قضات درخواست کرد: «هر قاضی که برخلاف قانون متهمی را به بازداشتگاه کهریزک معرفی کرده و با وجودی که قضات تکلیف دارند متهمان را در بازداشتگاه‌های قانونی تحت نظارت سازمان زندان‌ها معرفی کنند با آن‌ها طبق مقررات و قوانین برخورد کند و تخلفات نیروهای نظامی و انتظامی که قوانین را رعایت نکردند، از طریق مراجع ذی‌صلاح رسیدگی شود تا افراد خود را ملزم به رعایت قانون ببیند؛ چرا که اگر فقط صرف تعطیلی این مراکز باشد و با متخلف برخوردی نشود به نحوی که هر فردی به خودش جرات بدهد علیرغم تذکر مقامات ذی‌صلاح خودسری نموده و راه خودش را برود دیگر امنیتی وجود نخواهد داشت».درخشان‌نیا بی‌تفاوتی نسبت به تذکر دادگستری کل استان تهران مبنی بر تعطیلی این مرکز غیرمجاز را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «علت این است که یک عده خودشان را فراتر از قانون می‌بینند و دست به خودسری زنند و علی‌رغم گزارش‌ها به کار خود ادامه داده و متاسفانه امروز همه دچار مشکل شده‌اند».در پایان این مراسم از زحمات عظیمی، تقدیر به عمل آمد و کاظمی به عنوان رییس جدید این حوزه قضایی ابلاغ قضایی خود را دریافت و رسما آغاز به کار کرد.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

انتقاد شدیدالحن دادگستری تهران از مسئولان خودسر کهریزک


از سوی قائم مقام دادگستری تهران عنوان شد؛
انتقاد شدیدالحن دادگستری تهران از مسئولان خودسر کهریزک
دو سال است می‌گوییم کهریزک را تعطیل کنید



یک عده خودشان را فراتر از قانون می‌بینند و دست به خودسری زنند و علی‌رغم گزارش‌ها به کار خود ادامه داده و متاسفانه امروز همه دچار مشکل شده‌اند.
آفتاب: قائم مقام رییس دادگستری تهران با اشاره به اینکه تعطیلی بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک را از دو سال پیش درخواست کرده بودند و این بازداشتگاه زیرنظر سازمان زندان‌ها نبوده است، از بی‌تفاوتی دوساله نسبت به تذکر رییس دادگستری تهران درباره تعطیلی این بازداشتگاه انتقاد کرد و از دادسرای انتظامی قضات خواست تا با قضاتی که متهمان را به کهریزک معرفی کرده‌اند، برخورد کند.به گزارش گروه سیاسی آفتاب، حمید درخشان‌نیا، قائم مقام دادگستری استان تهران در مراسم معرفی رییس جدید دادگاه عمومی بخش چهار دانگه با تبریک اعیاد شعبانیه و میلاد مسعود منجی عالم بشریت و آرزوی تعجیل در ظهور آن حضرت، اظهار کرد: «انتظار ما از همه مسوولان و به ویژه دستگاه قضایی این است که در عمل فقط متکی به قانون بوده، تقوی و درستکاری را در نهایت رعایت کنند و الگو بگیرند تا در جامعه‌ی ما آثار آن جاری و ساری بشود».وی، رعایت قانون آیین دادرسی کیفری و حفظ حقوق شهروندی را مورد تاکید قرار داد و گفت: «رعایت این قوانین تضمین‌کننده و ضامن حفظ حقوق افراد است، چرا که اگر این قوانین توسط مسوولان و خصوصا قضات مورد توجه قرار نگیرد، حقوق افراد به آسانی مورد تعدی قرار خواهد گرفت و باید توجه داشت که هر چند این قوانین جزو قوانین شکلی است و جزو قوانین ماهوی محسوب نمی‌شود، اما اهمیت آن کمتر از قوانین ماهوی نیست و این مقررات یک چارچوبی را قائل شده برای اینکه قضات در مقام رسیدگی در یک خط و مشی مشخص حرکت کنند و از آن خارج نشوند و اگر این قوانین توسط قضات مورد توجه قرار نگیرد، حقوق افراد پایمال شده و مورد تعدی قرار می‌گیرد».وی بیان کرد: «اصولا در رعایت قوانین نمی‌توان تفکیک قائل شد، قضات بدون توجه به رتبه و جایگاه مقام ملزم به رعایت آن هستند؛ هر فردی در مقام قضا قرار می‌گیرد، چه قاضی که تازه کار قضایی را به عنوان دادیار آغاز
” رهبر معظم انقلاب اسلامی به خاطر مسائلی که آنجا رعایت نشده دستور تعطیلی آن را صادر نمودند و این امور برای نظام اسلامی ما هزینه‌های گزافی را به دنبال خواهد داشت. “
کرده یا به عنوان قاضی در دادگاه کیفری باشد، هیچ تفاوتی وجود ندارد. زیرا مسوولیت فوق‌العاده حساس و سنگین است».قائم مقام دادگستری کل استان تهران در ادامه سخنان خود گفت: «من فکر می‌کنم که دادسرای انتظامی قضات به عنوان مرجعی که به رفتار و عملکرد قضات ما نظارت دارد، ضمانت اجراهایی که برای رعایت قانون آیین دادرسی در نظر گرفته را باید بسیار جدی بگیرد و به شدت اعمال کند و رعایت قانون آیین دادرسی برای قضات و در تمامی شرایط نظیر عادی و بحرانی الزامی است و قضات موظف هستند این قوانین و قواعد را که ضامن رعایت حقوق مردم و افراد است را مدنظر قرار دهند».درخشان‌نیا، قانون حفظ حقوق شهروندی را قانونی دانست که برگرفته از آموزه‌های دینی و قوانین اسلامی است و تصریح کرد: «رعایت این قانون هم جنبه شرعی، قانونی و هم انسانی دارد برای همین رعایت آن ضرورت دارد و هیچ استثنایی برای آن قائل نشده، یعنی گفته نشده که در بعضی از دوره‌ها رعایت بشود و در بعضی از زمان‌ها رعایت نشود یا در فلان منطقه اعمال و در فلان منطقه رعایت نشود».وی سپس ادامه داد: «نباید تصور کنیم که ما بین قضات در این زمینه نیز استثناء وجود دارد، نباید یک قاضی را استثناء کرد که او بتواند هر کاری را انجام دهد، اما بقیه قضات اگر یک تخلف کوچک را نمودند از آنها فورا دادسرای انتظامی تخلف بگیرد. دادسرای انتظامی با تمام تخلفات و کجروی‌ها مقابله نموده و جلوی آنها را می‌گیرد و این نه فقط برای تخلفات کوچک بلکه برای تمام موارد عمومیت دارد و اختصاص به هیچکس نخواهد داشت».درخشان‌نیا، جایگاه قانونی دادستان یک شهر کوچک را با دادستان یک شهر بزرگ یکی دانست و متذکر شد: «به عنوان مثال دادستان عمومی و انقلاب تهران با دادستان شهرستان اسلامشهر و سایر شهرستان‌ها هیچ تفاوتی در مقابل قانون ندارند و باید موازین را رعایت کنند تا همه قضات احساس کنند که اگر کسی از قانون تخلف کند و باعث بی‌نظمی شود، قطعا با وی برخورد خواهد شد و اینطور نباید تصور شود که یکی در حاشیه امن قرار گرفته است».وی خاطر نشان کرد: «ما دو سال پیش نظارت بر حفظ حقوق شهروندی برای سرکشی به همین بازداشتگاه غیرمجاز کهریزک رفتیم. متاسفانه با مواردی روبه‌رو شدیم که برای ما غیرقابل توجیه بود. از سازمان زندان‌ها استعلام کردیم آیا این بازداشتگاه‌ها زیر نظر آن سازمان است و در چارچوب بخشنامه ریاست قوه قضاییه فعالیت می‌کند که مدیر کل زندان‌های وقت استان به طور مکتوب گزارش داد، ما نظارتی بر این بازداشتگاه نداریم و همان موقع ما مراتب را به استحضار رییس کل دادگستری استان تهران

و رییس هیات حفظ حقوق شهروندی رساندیم و ایشان مطابق با اختیارات قانونی خود و بر اساس بخشنامه ریاست قوه قضاییه درخواست فوری مبنی بر تعطیل کردن این بازداشتگاه را کردند که باید قاعدتا این بازداشتگاه یا در چارچوب نظارت سازمان زندان‌ها و رعایت استانداردهای قانونی قرار گیرد یا بلافاصله تعطیل شود اما به دلایلی این کار صورت نگرفت و الان شاهد آن هستیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی به خاطر مسائلی که آنجا رعایت نشده دستور تعطیلی آن را صادر نمودند و این امور برای نظام اسلامی ما هزینه‌های گزافی را به دنبال خواهد داشت».وی افزود: «نظامی که برای آن، این همه خون‌های پاک جوانان به زمین ریخته شده و این همه درد که جانبازان عزیز ما دارند تحمل می‌کنند و این نظام که ثمره خون شهیدان از سال 1343 تا الان است، تماما جهت تحقق یک نظام اسلامی و تحقق قوانین و مقررات اسلام است و این آرزوی همه بوده و هست و نباید کوچک‌ترین تخلفی صورت بگیرد تا به این ارزش‌ها و اعتقادات کوچک‌ترین خدشه‌ای وارد بشود و دشمن بتواند از آن سوء استفاده نماید و رعایت قانون و آیین دادرسی که تاکید فراوان بر روی آن دارم، توسط همه قضات و همکاران عزیز ما و نیروهای امنیتی و نظامی الزامی است که اگر این‌ها رعایت نشود حقوق من و شما هم مورد تعدی قرار می‌گیرد و فرزندان من و شما نیز در آینده ممکن است گرفتار آسیب‌هایی بشوند که ناشی از عدم رعایت این قوانین است».قائم مقام دادگستری استان تهران در ادامه سخنان خود از دادستان انتظامی قضات درخواست کرد: «هر قاضی که برخلاف قانون متهمی را به بازداشتگاه کهریزک معرفی کرده و با وجودی که قضات تکلیف دارند متهمان را در بازداشتگاه‌های قانونی تحت نظارت سازمان زندان‌ها معرفی کنند با آن‌ها طبق مقررات و قوانین برخورد کند و تخلفات نیروهای نظامی و انتظامی که قوانین را رعایت نکردند، از طریق مراجع ذی‌صلاح رسیدگی شود تا افراد خود را ملزم به رعایت قانون ببیند؛ چرا که اگر فقط صرف تعطیلی این مراکز باشد و با متخلف برخوردی نشود به نحوی که هر فردی به خودش جرات بدهد علیرغم تذکر مقامات ذی‌صلاح خودسری نموده و راه خودش را برود دیگر امنیتی وجود نخواهد داشت».درخشان‌نیا بی‌تفاوتی نسبت به تذکر دادگستری کل استان تهران مبنی بر تعطیلی این مرکز غیرمجاز را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «علت این است که یک عده خودشان را فراتر از قانون می‌بینند و دست به خودسری زنند و علی‌رغم گزارش‌ها به کار خود ادامه داده و متاسفانه امروز همه دچار مشکل شده‌اند».در پایان این مراسم از زحمات عظیمی، تقدیر به عمل آمد و کاظمی به عنوان رییس جدید این حوزه قضایی ابلاغ قضایی خود را دریافت و رسما آغاز به کار کرد.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فراگیری و گستردگی انزجار ملی از خامنه ای


» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سخنرانی رفیق علیرضا داوودی در هشت مارس ٨٧ در اصفهان

از طرف یک دوست :عليرضا جان با مرگت داغ بزرگي رو دلم گذاشتي، راهت را و پرچمت را برافراشته نگاه خواهيم داشت، اينو من به خودم قول ميدم. يادت گرامي و راهت پر رهرو باد رفيق خوبه من، هميشه با ما هستي و هرگز فراموش نخواهي شد ......
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!

اسماعيل نوری علاحکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!
در جبهه ای که می گويند روياروی «سکولارها» و «معتقدان به حکومت مذهبی دموکرات» وجود دارد، هيچ «دشمن مشترکی» نايستاده است تا اين دو عليه آن با هم متحد شوند. دشمن سکولاريسم اعتقاد به حکومت مذهبی است و اين ترفند که به ترکيب «حکومت مذهبی» صفاتی همچون دموکراتيک و آزاديخواهانه بچسبانيم دردی را از سکولارهای ما دوا نمی کند. گروه های مختلف معتقد به «حکومت مذهبی»، با هر صفت که بخوانندش، همگی در يک اردوگاه و در برابر سکولارها قرار دارند، حتی اگر بين خودشان به هزار دسته و شاخه تقسيم شده باشند و با يکديگر بجنگند. سکولارها، با کنار آنان ايستادن، صرفاً تن به استفادهء ابزاری از خود می دهند.
فکر می کنم که بالاخره وقت آن رسيده باشد که بکوشيم به اين پرسش پاسخ دهيم که «آيا می توانيم در کشورمان حکومتی سکولار اما اسلامی داشته باشيم؟» اگرچه اين پرسش، در غياب هر شرح و بسطی، بيشتر به شوخی می ماند تا طرح مسئله ای که پاسخ جدی بطلبد اما، به گمان من، ما همگی امروز، بيش از هر زمان ديگری در سی سالهء اخير، چه بخواهيم و چه نه، و چه به روی خود بياوريم و چه نياوريم، در گير اين پرسش ايم و هر حرکت و اظهار نظرمان نيز می تواند براحتی پاسخ ما به اين پرسش را افشا کند، حتی اگر نيت مان را، با هزار ترفند و استتار، پشت ديوار ده ها توجيه پنهان کرده باشيم. بگذاريد، اين هفته، من نيز پاسخ خود را به اين پرسش ارائه داده و دلايلم را نيز عرضه کنم و سپس بگويم که، با بر چشم داشتن چنين عينکی، حوادث و اشخاص مطرح اين روزها را چگونه می بينيم. در اين مورد اخير هم فقط به آوردن دو سه نمونه اکتفا کرده و بقيهء کار را به کسانی وا می نهم که يا چون من می انديشيده اند و يا دلايلی که در اينجا اقامه می کنم با حال و روزشان مناسبت دارد و آنها را می پذيرند. البته در هر دو مورد هم اصل خطابم با آن دوستانی است که خود را «سکولار» می دانند اما رفتارشان گاه نشان می دهد که در اخذ و کاربرد مفهوم سکولاريسم دچار تزلزل اند.اما، قبل از انجام اين مقصود، بايد اين نکتهء تدافعی را هم توضيح دهم که من نه مخالف «جنبش سبز» ام، نه قصد ايجاد اختلال در وحدتی را دارم که ديگران فکر می کنند می توان در ميان نيروهای مبارز اپوزيسيون بوجود آورد، و نه می خواهم که تخم يأس و نوميدی را در ميان خوانندگان مقالاتم، و بخصوص جوانان ايرانی، بويژه در داخل کشور، بپراکنم. برعکس، هدف من چيزی نيست جز ارائهء فکرهائی در راستای هرچه فشرده کردن نيروهای مبارز عليه حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان و، در عين حال، شرکت کردن در بحث گسترده ای که ميان مخالفان اين حکومت برای يافتن راهکارهای از ميان برداشتن نهادی جهنمی نابهنگام، و ضد بشر (بنا بر آن تعريفی که از بشر در اعلاميهء جهانی حقوق بشر می شود) در داخل و خارج ايران برقرار است.
1. بنظر من اين يک نکتهء بديهی است که حکومت مبتنی بر مذهب (و البته ايدئولوژی) هيچ مابه ازاء ـ يا آلترناتيو ـ ی جز حکومت فارغ از مذهب (و البته ايدئولوژی) ندارد. يک «حکومت» نمی تواند کمی مذهبی و کمی سکولار باشد تا ما بتوانيم در اين «ملغمهء خيالی» در صد های اين دو عنصر را بالا و پائين بريم. اين در حالی است که «حاکمان» می توانند دارای باورهای مذهبی باشند يا نباشند، اشتباه گرفتن «حکومت» و «حاکم» سخت سوء تفاهم آفرين است. حکومت مذهبی و حکومت سکولار جمع اضدادند. يک حکومت مبتنی بر مذهب معين می خواهد همهء مذاهب و عقايد ديگر را، به زور چماق و سرنيزه و مسلسل، مقهور خود کند و، اگر امکانش پيش آمد، آنها را براندازد. حال آنکه حکومت سکولار می گويد وقتی هيچ مذهبی به داخل ماشين حکومت رخنه نکند آنگاه همهء مذاهب و عقايد فرصت آن را خواهند داشت تا مکاتب ايمانی خود را تبليغ و شرايع فردمدار خويش را تدريس کنند. بعبارت ديگر، مذاهب (و ايدئولوژی ها) مجموعه هائی يکه خواه، متجاوز، و فضول اند و بايد بوسيلهء يک «داور بی طرف» مجبور شوند که کاری به يکديگر نداشته باشند. کسی که معتقد به برقراری حکومت مذهبی است چاره ای ندارد که، حتی در توجيه خواست خود، به اين يکه خواهی و تجاوز و فضولی گری اعتراف و کند؛ چرا که اگر جز اين بود او نيازی نداشت که بکوشد تا مذهب (يا ايدئولوژی ی) خود را بقدرت برساند. معتقدان به يک مذهب و باور ايدئولوژيک از آن رو خواستار دست يابی به قدرت اند که می خواهند گوناگونی مذهبی و عقيدتی را براندازند. پس هم يکه خواهند، هم متجاوز و هم فضول، و به همين دليل قابليت جمع شدن با سکولاريسم را ندارند.
2. البته اعتقاد به حکومت مذهبی يک اعتقاد تک شکلی و گوناگونی ناپذير نيست و اين نکته ای بديهی است که در ميان معتقدان به مذهبی شدن حکومت انواع و اقسام آدميان، باورها، تصورات و نظريه ها وجود دارند و، در نتيجه و علی القاعده، نمی توان همهء آنها را در رديف هم دانست و، با يک برچسب واحد، يکجا بسته بندی شان کرد. عده ای براستی معتقدند که با آوردن مذهب خويش به داخل حکومت خواهند توانست جامعه ای اخلاقی، منزه، و به دور از ناهنجاری های رايج اجتماعی بوجود آورند. پس، بحث کنونی بحث دربارهء وجود گوناگونی طبيعی عقايد و باورها نيست و، از آنجا که يک انسان سکولار در پی ميدان دادن به تنوع عقايد و باورها و خارج کردن جامعه از وضعيت تک صدائی و يکه خواهی است، هيچ سکولاری نمی تواند چشم بر واقعيت اين گوناگونی ی «واقعاً موجود» بسته و همهء معتقدان به امکان تزويج حکومت و مذهب (يا ايدئولوژی) را به يک چوب براند؛ و يا، با نگاه پر از شک و ترديد، هرگونه «ادعای دموکراسی و آزادی خواهی» در درون اردوگاه معتقدان به حکومت مذهبی را نوعی توطئه و مکر و حيله ببيند. اما، در همان حال، مبارزه برای رسيدن به حکومتی سکولار ربطی به تصديق وجود اين رنگارنگی عقيدتی ندارد و مبارزين اين راه بايد بدانند که همهء اجزاء اين طيف «مذهب ـ سياست»، در انديشهء سياسی خود دارای يک امر مشترک اند و آن برتری دادن مذهب خود بر ديگر مذاهب و عقايد و لامذهبی ها و دهری گری ها است. پس، يک سکولار اگرچه می خواهد جامعه ای بيافريند که همهء اين مذاهب و مکاتب در آن آزادانه عمل کنند اما ناچار است از رسيدن هريک از آنها به حاکميت جلوگيری کند. اينجا است که سکولاريسم حکم داور يک بازی فوتبال را پيدا می کند که از يکسو به همهء بازيکنان به يک صورت می نگرد و برايشان حقوقی مساوی قائل است و وجود دو تيم و دوازده عقيده و سليقه و روش بازی را درک می کند و به شکفتن آنها ميدان می دهد اما، در همان حال، مواظب است که يک بازيکن به حقوق تعين شدهء بازيکنان ديگر تجاوز نکند. سکولاريسم کارت های زرد و قرمر و سوت داوری خود را برای جلوگيری از چنين «تزاحم» ممکنی آماده می سازد.
3. اينگونه است که سکولاريسم نمی تواند مخالف و يا متضاد با مذاهب باشد و بجای داوری در بين آنها بکوشد تا عقيده و نظری را که می پندارد «اصول سکولاريسم» نام دارد بر ديگران «تحميل» کند. در چنين وضعيتی (که ديده ام آن را «ديکتاتوری سکولاريستی» يا «سکولاريسم بنيادگرا» هم می خوانند) ما ديگر با سکولاريسم واقعی روياروی نيستيم؛ بلکه با مذهب يا ايدئولوژی جديدی روبروئيم که می کوشد خود را با ماسک سکولاريسم بر ذهنيت ما غالب کند. سکولاريسم يک مکتب نيست که اصولی داشته باشد، در بيشتر مواقع اين اهل «مذاهب سياسی» هستند که می کوشند پايمردی سکولارها بر روی اصول خود را با برچسب هائی همچون «ديکتاتوری سکولاريستی» يا «سکولاريسم بنيادگرا» امری نامعقول و افراط گرايانه جلوه دهند، بخصوص وقتی که خودشان بصور محيلانه ای که به آن خواهم پرداخت در مواضع عقيدتی ـ سياسی خود محکم و پابرجا می مانند.
4. افسانهء ضد مذهب بودن سکولاريسم نيز بوسيلهء مشتاقان برقراری حکومت مذهبی جعل شده است. در عين حال، مدعيان سکولاريسمی که معتقد است بايد با کل مذهب مبارزه کرده و آن را ريشه کن ساخت نيز سکولاريست واقعی محسوب نمی شوند بلکه صاحب مکتبانی هستند که می خواهند به نام سکولاريسم به حکومت برسند و آنگاه، با استفاده از قدرت حکومتی، و بجای فراهم کردن موجبات آزادی عقايد، به سرکوب بخشی از عقايد که بنظر آنها «مجموعهء خرافات» است و مذهب نام دارد بپردازند. توجه کنيم که مبارزه با خرافات يک برنامهء سکولاريستی نبوده و کوششی فلسفی، علمی، آگاه سازانه است که نبايد آن را بصورت اعمال قدرت و تحميل عقيده درآورد. برانداختن خرافات و از بين بردن مذاهب، چه اين کارها نيک باشند و چه بد، اساساً موضوع و مطمح نظر سکولاريسم نيست و سکولارها ناگزيرند با اينگونه مبارزهء تحميل گرانه هم مخالفت کنند؛ حتی اگر خود متهم به جاده صاف کن اهل خرافات شوند.
5. از لحاظ نظری، يک واقعيت ديگر را هم بايد از نظر دور نداشت: راه بين «سکولاريسم» و «اعتقاد به ممکن بودن حکومت مذهبی دموکراتيک» راهی يک طرفه است. دليل اين امر هم روشن است. يک فرد مذهبی برای اينکه سکولار شود به تغيير مذهب و اعتقاد خود نياز ندارد و فقط کافی است به اين آگاهی ساده و مختصر نائل آيد که مذهب و عقيدهء او برای خود او مفيد است و دليلی وجود ندارد که او بکوشد، با دستيابی به ماشين قدرتمند حکومت، عقيدهء خود را بر ديگران تحميل کند. بخصوص که منطق هم حکم می کند که تبليغ جذاب عقايد تنها راه يارگيری در صحنهء اجتماع است، حال آنکه تحميل عقايد جز انزجار و روگردانی عمومی نتيجه ای ندارد. پس، يک آدم مذهبی، اگر دقيق فکر کند، قهراً در می يابد که برای گسترش مذهب مورد اعتقادش بايد در پی ايجاد جاذبه برای آن باشد، نه اينکه با توسل به زور برای آن دافعه ايجاد کند. پس هر آدم مذهبی يا باورمند به عقيده، بصورتی بالقوه، می تواند سکولار نيز باشد حال آنکه يک آدم سکولار نمی تواند خواهان برقراری حکومتی مذهبی باشد که سکولار هم هست. اين راه عقلاً و منطقاً بسته است و، بقول مولانا، اين چنين شيری خدا هم نافريد!
6. در جبهه ای که می گويند روياروی «سکولارها» و «معتقدان به حکومت مذهبی دموکرات» وجود دارد، هيچ «دشمن مشترکی» نايستاده است تا اين دو عليه آن با هم متحد شوند. دشمن سکولاريسم اعتقاد به حکومت مذهبی است و اين ترفند که به ترکيب «حکومت مذهبی» صفاتی همچون دموکراتيک و آزاديخواهانه بچسبانيم نيز دردی را از سکولارهای ما دوا نمی کند. گروه های مختلف معتقد به «حکومت مذهبی»، با هر صفت که بخوانندش، همگی در يک اردوگاه و در برابر سکولارها قرار دارند، حتی اگر بين خودشان به هزار دسته و شاخه تقسيم شده باشند و با يکديگر بجنگند.
7. به همين دليل، خطرناک ترين اشتباه سکولارها آن است که بخواهند با يک جبههء مذهبی مخالف «حاکمان مذهبی وقت» بوحدت عمل برسند، به اين خيال که از اختلاف مابين دو جناح موافق حکومت مذهبی استفاده کرده و، با تقويت يکی، ديگری را از ميدان به در کنند. چنين سکولار ساده لوحی متوجه آن نيست که اختلاف های درون اردوگاهی اختلاف نظر در روش و تاکتيک است و الا، در سطح اعتقاد به «حکومت مذهبی»، بين آنها اختلافی وجود ندارد؛ و اگر جناح مخالف حاکمان مذهبی برای اتحاد عمل دست خود را به سوی سکولارها دراز کند قطعاً قصد دارد تا از آنها استفادهء ابزاری کرده و تا زمانی با آنها همراه باشد که فکر کند می تواند از ابزارها و امکانات سکولارها برای برانداختن حريف داخل اردوگاهی خود استفاده کند. اما اگر در اين کار توفيق يابد آنگاه خود نخستين کس خواهد بود که عليه سکولارها شمشير برکشد. سکولارها، با کنار آنان ايستادن، صرفاً تن به استفادهء ابزاری از خود می دهند.
******
مطالبی که گفته شد مرا مجهز به ديدگاهی می کند که بتوانم از پنجرهء آن به وضعيت کنونی جامعهء خودمان نگريسته و آنچه را در آن می گذرد به تحليل بکشانم (تحليلی که مدعی داشتن صلابت قانون وار نيست و فقط در حد يک نگاه منسجم می تواند قابل اعتناء و بررسی باشد). و از آنجا که نمی خواهم ايستاده در فاصله ای بزرگ و دور از خاک ميهنم در مورد توازن قوای داخل کشور اظهار نظر کنم، می کوشم تا با بررسی آنچه در خارج کشور می گذرد نشان دهم که چگونه می تواند از نکات فوق الذکر به يک راهنمای عملی برای کار سياسی در اين سوی آب ها دست يافت.بخصوص که پرداختن به اوضاع خارج کشور از آن رو نيز اهميت دارد که، لااقل از لحاظ امکان يا جرأت اعلام مواضع، اين کار در خارج کشور بسيار روشن تر از داخل ايران است و، در نتيجه، می توان با يقين بيشتری اظهار داشت که بخش عمدهء اردوگاه سکولارهای فعال ايرانی در خارج کشور حضور دارند. بی شک، در هر زمينه ای تعداد معتقدان به باورهای مختلف (و از جمله سکولاريسم) در داخل کشور بيشتر است اما، بعلت وجود حکومت سرکوبگر اسلامی، سکولارهای داخل کشور هنوز بصورت عنصری که آشکارا زير پرچم سکولاريسم فعاليت کنند چهره و صدای خود را مشخص نساخته اند.
1. «جنبش سبز» ی که در جريانات مربوط به انتخابات اخير در ايران شکل گرفته مهمترين چالش را فراروی سکولارها قرار داده است، چرا که يافتن و تقويت عناصر و علامات سکولار در اين جريان کار آسانی نيست وقتی، به اقتضای شرايط حاکم بر کشور، همه چيز با زبان و فرهنگ و طعم و مزهء مذهبی مطرح می شود. شعارها با «يک يا حسين، تا ميرحسين» آغاز می شود، به «نصر و من الله و فتح قريب» می کشد و در «الله اکبر» شبانهء مردم تجلی می يابد. داشتن قرائت سکولاری از اين شعارها و علائم کار بسيار دشواری است. اما آيا اين دشواری بايد سکولارها را به پذيرش اين نکته رهنمون شود که جنبش ـ لااقل در شکل فعلی خود ـ جنبشی سکولار نيست؟ و، لذا، سکولارها بايد بصورتی تاکتيکی با شعائر و علامات مذهبی جنبش همراه شوند تا نه از قافله عقب بمانند و نه همهء ممکنات آينده را از دست بدهند؟ به گمان من پاسخ مثبت دادن به اين پرسش ها سرآغاز افتادن سکولارها به دامچالهء وسيله شدن است. اما درست به همين دليل هم هست که می بينيم آدم هائی که تا ديروز آشکارا معتقد به سکولاريسم بوده اند يکباره سبزپوش می شوند، پای صحبت های «سياسی ـ مذهبی» ی حجه الاسلام کديور (که من برای دانش مذهبی اش احترام قائلم) می نشينند و کف می زنند، فتواهای آيت الله منتظری و ديگر دينکاران مخالف حکومت خامنه ای را همچون ورق زر می برند، و اگر تا ديروز معتقد به پرچم شير و خورشيد نشان بوده اند امروز پرچم هاشان را بايگانی می کنند تا «همرنگ» جماعت شوند. اما، همچنانکه ديديم، احتجاج نظری منطقی (در حد درک من) می گويد که ما، با صرفنظر کردن از مواضع خويش و ايستادن زير پرچم معتقدان به حکومت مذهبی (دموکرات و غير آن فرقی نمی کند) در واقع به باورهای سکولار خود پشت کرده ايم؛ به اين خيال که می خواهيم ـ مثل اکثر مواقع ـ «بد» را در برابر «بدتر» علم کنيم؛ و غافليم از اينکه شايد حتی نتوانيم جای بد و بدتر را درست تشخيص دهيم. مگر در انقلاب 57 هم صحبت از آن نبود که «هرچه شود از اين بدتر که نخواهد شد؟» مگر جوهر انقلاب آن روز هم انتخاب بين بد و بدتر نبود؟ و مگر نه اينکه ما رژيم شاه را بدتر دانستيم و گرفتار مار غاشيه شديم؟ مگر نه اين است که برای هرگونه انتخابی بايد معيار و خط کش و ضابطه ای داشت؟ معيار گزينشی که يک سکولار بکار می برد چه می تواند باشد جز اينکه آيا آنکه مرا بوحدت دعوت می کند به جدائی حکومت از مذهب باور دارد يا نه؟
2. به چند چهرهء مطرح اين روزها بنگريم. بگذاريد از خود آقای مهندس ميرحسين موسوی آغاز کنم که اگرچه در داخل کشور است اما در خارج کشور هم حضوری محوری دارد. آيا ايشان در لحظه ای از زندگی خود تمايلی به سکولاريسم داشته و يا معتقد بوده است که حکومت بايد از مذهب جدا باشد؟ آدم هائی که بفکر به شب رساندن روز خويش اند و غم بزرگشان غم نان و پرداخت هزينه های روزمره است ناگزيرند تا از منظر اين گرفتاری ها دست به گزينش بزنند. اما آيا يک فعال سياسی مدعی سکولاريسم، آن هم در تنعم خارج کشور، هم حق دارد چنين کند؟ آيا می توان سکولار بود و خيال کرد که در رکاب مهندس موسوی هم می توان به سکولاريسم رسيد؟ اين دختر خانم های دانشگاهی خارج کشور که با پيرهن آستين کوتاه و موهای افشان عکس مهندس موسوی را در دست می گيرند و برای تجديد انتخابات و رئيس جمهور شدن ايشان گلو پاره می کنند آيا تصوری هم از حکومت اسلامی مورد علاقهء آقای مهندس دارند؟ آيا می فهمند که چگونه عرت و شوکت و شرف اسلام ايشان ممکن است يکجا با ماتيکی که آنها بر لب هاشان می مالند متزلزل گردد و خواهران زينب مجبور شوند، برای «نهی از منکر» هم که شده، با دستمال زبر و خشن لب های آنان را خونين کنند؟ آيا می دانند که زنان کارمند ايران به دستور همين آقای مهندس موسوی مجبور شدند که بين ادامهء کار و حجاب اسلامی يکی را انتخاب کنند؟ آيا نمی بينند که حداکثر آزاديخواهی فمنيستی آقای مهندس در شمايل همسر ايشان متجلی می شود که اخيراً روسری رنگی را از پستوی خانه خارج کرده و کيف صنايع دستی رنگارنگ بافت قشقائی در دست می گيرند؟ اگر اين ظواهر، که در پی سی سال توسری خوردن به دست آمده، نوعی پيشرفت به سوی برقراری جامعه ای سکولار محسوب شود، آيا هيچ حساب کرده اند که چند سال ديگر بايد «کوشيد» تا به آن سر منزل مقصود رسيد؟ آيا فکر می کنند که چنان حکومتی حداقل به نوه های آنان برسد؟ توجه کنيد که من نه با موج مخالفم و نه با سبز شدن. بسيار زيبا و شکوهمند است که جنبش جوانان ايران سبز است و مواج. اما، از 22 خرداد به بعد اين موج سبز ديگر نمی تواند ربطی به آقای مهندس موسوی و رياست جمهوری سيادتی ايشان داشته باشد. آيا موج سبز با «تقلب کردن در انتخابات» مخالف است يا با «رياست جمهوری احمدی نژاد»؟ و اگر، با همين روند تقلب زدهء انتخابات اسلامی، موسوی برنده اعلام شده بود تکليف اين موج سبز با نفس تقلب چه می بود؟ بهمين دليل است که، از نظر من، زيبائی کار در آن است که، عليرغم غوغای هوچی های وابسته به کمپين آقای مهندس موسوی، و بطور کلی اصلاح طلبان حکومتی، روز بروز از تعداد عکس های مهندس موسوی و رفتارهای مذهبی با رنگ سبز کاسته می شود و عکس نداها و سهراب ها جانشين آن می گردد. سکولارهای خارج کشور بايد در اين ميدانی که برتری با آنها است، بعنوان کسانی که کارت های برنده را در دست دارند، عمل کنند و ميدان را برای معتقدان به محدود ساختن گزينش بين بد و بدتر ـ آن هم در قلمروی مقتضيات حکومت اسلامی ـ خالی نسازند. مگر بين بازی فوتبال در زمين خودی و زمين حريف فرقی نيست؟ چرا بازيکنان ورزش های ميدانی در زمين خودی کاراتر و پيروزمندانه تر عمل می کنند؟ مگر خارج کشور زمين سکولارها نيست؟ چرا بايد معتقدان به حکومت مذهبی ميداندار آن شوند و به همه امر و نهی کنند؟در عين حال، توجه کنيم که بنظر من، اکنون حتی پرچم شير و خورشيد هم (که من آن را نشانهء هويت باستانی ايرانيان می دانم و فکر می کنم هيچ ايرانی آگاهی به اين تن نخواهد داد که آن را فرو گذارد تا پرچمی از زير بوته درآمده را به دست گيرد) نشان سکولار بودن نيست ـ هرچند که قطعاً نشان مخالفت با حکومت ولايت فقيه هست. تنها زمانی که اعلام کنيم خواهان برافتادن «همه» ی انواع حکومت های مذهبی و ايدئولوژيک، و از جمله حکومت ولايت فقيه، هستيم است که در خواهيم يافت معتقدان به حکومت مذهبی چگونه، درست مثل جن از بسم الله، از ما رم کرده و دور خواهند شد.
3. آقای اکبر گنجی نمونهء بارز انسان های هوشمند و خوشفکری است که با همهء ذکاوت و هوش نتوانسته اند دل به سکولاريسم بسپارند و در عمق و انتهای هرچه که می کنند و می گويند می توان اعتقاد شان به ممکن بودن حکومت مذهبی (البته دموکرات) را يافت. ايشان خود بر اين موضوع اشراف کامل دارند و آنچه از ايشان سر می زند چندان هم در سطح «ناخود اگاهی» حرکت نمی کند؛ چرا که ايشان در هر کجا که لازم آيد نسبت به شعارها و شعائر مبنی بر براندازی حکومت مذهبی در ايران از خود حساسيت نشان می دهد. اگر ايشان با تلويزيون های ايرانی خواستار سرنگونی حکومت اسلامی مصاحبه نمی کند، اگر کسی را که پرچم شير و خورشيد در دست دارد به جمع خود راه نمی دهد، اگر از مدعوين اش می خواهد که شعار سرنگونی ندهند اينها همه نشانهء آن است که نه تنها با مذهبی بودن حکومت مشکلی ندارد بلکه در آن حکومت مذهبی که دوست می دارد برقرار شود هنجارها همه اسلامی خواهد بود.
4. مخالفان سکولاريسم هر کجا که نياز افتد، آماده اند تا از سکولارها استفادهء ابزاری کنند. و همين «آمادگی» است که اين روزها از آقای اکبر گنجی هم يک «صياد ستاره ها» ی ديگر ساخته است. آيا آقای گنجی براستی اهميتی برای، بقول انقلابيون مذهبی، «مطرب های عهد سلطنت» قائل است؟ و يا آيا عمل هنرپيشگان زنی را که در برابر دوربين با همتای مرد خود به معاشقه پرداخته اند تأييد می کند؟ آيا در حکومت مذهبی، اما دموکراتيک!، ايشان ساختن فيلم هائی همچون آثاری که خانم آغداشلو در جوانی در آنها بازی کرده اند ممکن است ـ حتی اگر کارگردان آن آقای کيارستمی باشد؟ آيا گوگوش های آيندهء ايران در آن حکومت حق خواهند داشت همچون گوگوش ديروز که هيچ، گوگوش پا به سن گذاشتهء امروز حتی، بخوانند و برقصند؟ اگر به اين پرسش ها پاسخ مثبت دهيم آنگاه ديگر چه نيازی به «مذهبی» بودن حکومت خواهد بود که آقای گنجی اينگونه سرسختانه از آن دل نمی کند؟ چرا که در اين صورت «مذهبی بودن حکومت» قرار است در کجا کارائی پيدا کند، کارهائی را ممنوع سازد و کارهائی را مجاز بشمارد؟ اما، بنظر من، مشکل ما با آقای گنجی نيست. ايشان هم، درست مثل مهندس موسوی، هرگز نکوشيده تا با چراغ خاموش حرکت کند و همواره اعتقادات خود را شرافتمندانه مطرح ساخته است. مشکل ما، در واقع، با «هنرمندان و روشنفکران و انديشمندان ظاهراً سکولار» مان (که البته ممکن است همه شان ـ لااقل ته دل ـ مذهبی باشند يا نباشند) است که زير چادر آقای گنجی در برابر سازمان ملل متحد جمع می شوند. اما، صحت اين نکته که «خارج کشور اردوگاه اصلی سکولارها» است نيز با همين اعتصاب آقای گنجی محک خورده است. ايشان اگرچه ستارگان گوناگونی را «صيد کرده» و به نيويورک برده بود تا، به خيال خود، از آنها استفادهء ابزاری کند اما جمعيت تنک و اندک پيوستگان به آن حرکت نشان از آن داشت که مردم خارج کشور به گوگوش و شهره و ابی و توزيع همچون آيت الله هائی مرجع تقليد نگاه نمی کنند که مجبور باشند به فتوای آنها سر از زير چادر معتقدان به ممکن بودن حکومت مذهبی خوب در آورند. مردم با نپيوستن شان به آن جمع اضداد نشان دادند که اينها «ستارگان اوقات تفريح» شان هستند و وزن سياسی ندارند. اين تجربه يک بار ديگر به ما خاطر نشان ساخت که فعاليت سياسی با شرکت در فيلم و اجرای برنامه در مجالس عروسی و کاباره ها تفاوت دارد؛ منظورم برنامه هائی است که برای «ستارگان» فرق نکند که در آنها چه نقشی را بازی می کنند و يا در عروسی چه کسی می خوانند. اين تجربه آشکارا نشان داد که صرف اينکه يک خوانندهء سرشناس و يا يک هنرپيشه مشهور سوار هواپيما شود تا در نيويورک دست به تظاهرات بزند از او يک «ملينا مرکوری» ديگر نمی سازد. چرا که ملينا مرکوری نيز وزن سياسی خود را از هنرپيشگی و خوانندگی اش به دست نياورده و چنان شيرزن فرهيخته ای محسوب می شد که می توانست، فردای سقوط حکومت سرهنگ ها، مسئووليت وزارت فرهنگ و تاريخ يک کشور باستانی همچون يونان را بر عهده بگيرد، نه اينکه وقتی پشت يک ميکروفن سياسی قرار می گيرد نداند چه بگويد و، با اصرار بر اينکه من کاری جز خوانندگی بلد نيستم، متنی را که ديگری برايش تهيه کرده بخواند. (البته، باز هم گلی به جمال خانم گوگوش، که در برابر همان ميکروفن و در همان زمان که عمال برگذار کنندهء مراسم از ورود پرچم شير و خورشيد جلوگيری می کردند، از اين پرچم به گرمی و صميمانه ياد کرد و علاقه اش را بدان بيان داشت). نکته درس آموز ديگر خط سيری است که موجب می شود، مثلاً، تلويزيون آقای اميرقاسمی و چادر آقای اکبر گنجی در انتهای آن به هم پيوند بخورند و نشان دهند که هيچ عجيب نيست که وقتی يک هنرپيشهء سياسی (که سال ها مخالف حکومت اسلامی سخن گفته و برنامه گذاشته) در تلويزيون آقای اميرقاسمی ظاهر می شود، سپس سفری بی مخاطره به تهران می کند و طعم آثار و برنامه هايش هم يک شبه «دبی پسند» می شود، امروز هم بطور طبيعی به تلواسهء شتابزده اش برای چسباندن خود به موج سبز بيانجامد. آيا در اينهمه نوعی همگرائی و چسبندگی ماهوی وجود ندارد؟ شايد هم «هنرمند» ما خواسته با زرنگی خاص خود از اکبر گنجی استفادهء ابزاری کند، غافل از اينکه همهء در باغ سبزهائی که می بيند تنها به يک جا گشوده می شوند و آن استمرار حکومت نداشکن و سهراب کشی است که اکنون می خواهد خود را بزک کند و بر شانه های گوگوش و ابی بايستد تا در ظاهر حکومت اسلامی دموکراتيک به پژمراندن اميد جوانان وطن ادامه دهد.
5. در جريانات اخير، يکی از ايرادات وارده به آقای خامنه ای آن است که ايشان مرتباً از همهء مردم خواسته که در انتخابات شرکت کنند. اما پس از انجام انتخابات، بی اعتنا به رأی مردم، آن کسی را از صندوق بيرون آورده که منفور ملت است. اما آيا اين نوع عمل کردن خاص آقای خامنه ای و دستگاه ولايت فقيه است؟ آيا نه اينکه آقای گنجی هم ابتدا از همهء ايرانيان مقيم آمريکا «دعوت عام» کرد تا در اعتصاب غذای سه روزهء ايشان در نيويورک (که، با داشتن وقت معين آغاز و انجام، خود پديدهء بی مانندی است و بيشتر به گرفتن رژيم غذائی شباهت دارد تا اعتصاب غذای سياسی) شرکت کنند؟ و آيا نه اينکه در «روز واقعه» معلوم شد که اين دعوت چندان هم عام نبوده و برای ورود به زير چادر ايشان شرايطی وجود دارد؛ از جمله اينکه نبايد پرچم ملی ايران را با خود داشت و شعار ضد حکومت اسلامی سر داد؟ آيا چگونه می شود اينگونه دعوت و پذيرائی را «عام» دانست و از آن بوی استفادهء ابزاری نشنيد؟ درست همان بوئی که معتقدان به بايکوت انواع انتخاباتی که در رژيم ولايت فقيه صورت می گيرد از آن می شنوند؟ يا، صريح تر بگويم، بوی همان «خدعه» ای که آقای خمينی در پاريس بکار برد و کارش را هم چنان ماهرانه انجام داد که ابوالحسن بنی صدر آيت الله زاده را نيز متحير ساخت؟
6. بنظر من، اساساً، بر اساس دو دوتا چهارتائی ساده، هيچ «مذهبی ی سياسی کار» و هيچ «ايدئولوژی زدهء طالب قدرت» نمی تواند از ترفند استفادهء ابزاری استفاده نکند و، در راه رسيدن به مقصود خويش، که همانا برقراری حکومت مذهبی يا ايدئولوژيک است، از پسله کاری، پنهان سازی، ظاهر نمائی و خدعه ورزی خودداری نمايد. مذهب و ايدئولوژی، با اولويت دادن به «مصلحت»، کشندهء هرگونه اخلاق اند، حتی اگر کارگزاران شان خود اين نکته را در نيافته باشند. تنها در حوزهء سياسی آلوده به مذهب يا ايدئولوژی است که «هدف وسيله را توجيه می کند». سکولارها اگر اين صفات و مشخصات حريفان خود را نشناسند، تنها ارزش خود را ال حد يک نردبام، يا پلکان، يا «وسيلهء نقليه» پائين می آورند و خود به هيزم جهنمی تبديل می شوند که در آن منکران سکولاريسم ـ چه بخواهند و چه نه ـ جسم و جان اين همه جوانی و رعنائی را ه نام نامی عقيده و باور خود، می سوزانند.
برگرفته از سايت «سکولاريسم نو»:http://www.NewSecularism.com
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آينده نگري و فرقه ها


بنظر من، شناخت مکانيسم و کارکرد فرقه ها، آشنائی با مشخصه هاي آنها، و آگاهی از نحوهء عملکرد شان از آن رو براي جنبش سياسي ايران بسيار اهميت دارد که ممکن است اين گونه جريانات را با احزاب سکولار مدرن اشتباه کنيم. اين خطرناک ترين اشتباهی است که می توانيم دچارش شويم. علت اين امر هم روشن است: در دوراني که براي عموم ايرانيان «حقوق فردي» در صدر مطالبات قرار گرفته، فرقه ها ساختارهائي اجتماعی اند که آن حقوق را کلاً نفی می کنند.
به قول اريک فوروم (1) در کتاب «فرار از آزادي»، کسانيکه در جامعهء آزاد به فرقه ها پناه مي برند در واقع از آزادي فرار مي کنند، چه آزادي به اين معني است که فرد بايد قدرت تميز را در خود رشد دهد و خود از ميان ميليون ها گزينشی که در پيش رو دارد دست به انتخاب زند و تصميم بگيرد. و اين کار ساده اي نيست.
اگر امروز «پناه بردن به فرقه» در ميان ايرانيان خارج کشور، آنهم افراد سياسي با دانشی که در جامعهء آزاد زندگي مي کنند، رايج است، می توان نتيجه گرفت که در فردائی هم که در ايران جامعهء آزاد بوجود بيايد، جريان مشابهي مي تواند برخي از مردم را بجاي سود جستن از حقوق فردي و آزادي هاي کسب شده، بخاطر ترس از انزوا به فرار از آزادي و پناه بردن به فرقه ها بکشاند.
بگذاريد کمی با اعضاء دلشکستهء فرقه ها آشنا شويم. ساموئل تيلور کولريج، شاعر و منتقد انگليسي که بين سال هاي 1772 و 1834 زندگي مي کرد و جناياتي را که انقلاب فرانسه عليه آنهائي که خود انقلاب کرده بودند به چشم خود ديده بود، منظومهء زيبائي تحت عنوان «ترانهء دريانورد کهنسال» در بيان داستان کشتن پرندهء دريائی شگرفی دارد، کلاً بيان احساسات نسلي که آن مصيبت ها را با گوشت و پوست خود تجربه کرده بود، و گوئي يکي از آنان است که در قامت ملواني پير در کنار خيابان تحول اجتماعي ايستاده و به هر کس که در آن راه پاي مي گذارد داستان کشته شدن «مرغ دريائي آزادي» را بازگو ميکند. (2)
داستان انقلاب ايران مرا هميشه به ياد آن منظومه می اندازد. اکنون، اگرچه سال ها از انقلاب ايران گذشته است و ايران کنونی و مبارزات جاری در 28 سال گذشته به سختي با ارواحي که هنوز در فضاي سياسي ايران سرگردانند قرابت دارند اما، عدم موفقيت رژيم اسلامی در پاسحگوئي به نيازهای مردم و بلعيده شدن انقلابيون توسط خود دولت انقلابي بجاي جلب آنان در سيستم تازه، هم پايداري نوستالژي بازگشت به رژيم گذشته و هم حيات نيروهاي نيمه جان بخش هاي مختلف اپوزيسيون رژيم گذشته را که در رژيم کنوني جايگاهي نيافتند، زنده نگاه داشته است، ، و گوئي هر روز «کولريجي» بايد آنچه را در آن انقلاب گذشت ياد آوري کند تا اين ارواح دوباره ما را به قعر مصيبتي که آنزمان بر سرمان آوردند رهنمون نشوند.
با وجود آنکه اين واقعيت غير قابل کتمان است که جنبش کمونيستي ايران سال هاست پايان يافته و کسانيکه در گذشته به آن جنبش تعلق داشته اند اکثراً امروز با کمونيسم مخالفند اما، در عين حال، هم اينان هنوز هم به نوع تعديل يافته اي از آنگونه برنامه ها معتقدند. آنها اکنون از استفاده از عنوان «کمونيست» در مورد خود ابا دارند و، بجای آن، خود را «چپ» مي خوانند. علت هم آن است که طرد جنبش کمونيستي ايران ناشی از تجربه اي نظير ويتنام و شکست برنامهء سوسياليستي آن بعد از جانفشاني هاي بسيار در زير پرچم کمونيسم نبوده، و بيشتر بخاطر شباهت هاي برنامه اي با اسلامگرايان و نيز بخاطر تجربه هاي تاريخي شوروي و اروپاي شرقي و نيز تجربه هاي اخير تر بين المللي در ويتنام و کامبوج اتفاق افتاده است.(3).
اين حقيقت که، با وجود پايان يافتن جنبش کمونيستي، بخش اصلي جنبش روشنفکري ايران، براي بيش از 70 سال، به انواع مختلف کمونيسم تعلق داشته است، باعث شده که بازماندگان آن جنبش در همهء سايه روشن هاي جنبش روشنفکري ايران، و بويژه در ميان نيروهاي غير مذهبي، اکثريت غالب را تشکيل ميدهند و با وجود آنکه اکثريت قريب به اتفاق آنها با ايدئولوژي هاي گذشته خود را هم هويت نمي دانند ـ هنوز تعصبات گذشته را با خود حمل ميکنند. مثلاً، جالب است که می بينيم دسته اي از آنان، با وجود آنکه خود را در جزو ايرانيان آينده نگر مي دانند، هنگامی که مي خواهند مخالفت خود با برنامه هاي «نئوکان» ها را توضيح دهند پيکان حملهء خود را متوجه «ايروينگ کريستول»، از پايه گذاران نئوکان در عرصه سياسي ميکنند، چرا که او در گذشته تروتسکيست بوده است؛ و لحن آنها در مورد کريستول چنان است که گوئي يک چپي آمريکائي استالينيستي مشغول نقد کريستول است. اين در حالی است که، مثلاً، «دانيل بل»، که همين منتقدين برايش تبليغ مي کنند نه تنها از همکاران اوليهء کريستول بوده و هر دو، به همراه «سيدني کوک»، به گروه تروتسکيست هاي آمريکا تعلق داشتند، بلکه مجله «پابليک اينترست» را که بلندگوی اصلی کار سياسي نئوکان بوده، با هم پايه گذاري کرده اند. (4)
در اينگونه موارد، بی اختيار بياد دوراني مي افتم که عده اي از سازمان اسلامی مجاهدين خلق بريده و به مارکسيسم گرويده بودند اما رهبران شان که در زمينه اسلام مطالعات وسيعي داشتند و در عرصه مارکسيسم معلوماتشان از يکي دو کتاب ابتدائي مارکسيسم، مثل مانيفست تجاوز نميکرد، کماکان بحث های خود را با همان ذهنيت اسلامی مطرح می ساختند و، در عين حال، خود را در عرصه اي که برايشان تازه بود، صاحب نظر تصور مي کردند. و اگر به آنها ياد آور مي شدي که معلوماتشان در ديدگاهي که تازه پذيرفته اند خيلي ابتدائی است، با حملهء شخصي پاسخت مي دادند، چرا که اين انتقاد با انتظارشان از خود و نيز انتظار طرفدارانشان از آنها نمي خواند. يعنی، طرفداران سابقشان انتظار داشتند که اينان در چارچوب ديدگاه تازه نيز در سطح رهبران و صاحب نظران باشند و خودشان هم نمي خواستند قبول کنند که در عرصه جديد در سطح کلاس اول هستند و، در نتيجه، گاه دربارهء نظرگاهي که تازه پذيرفته بودند، ابراز نظراتي ميکردند که حتي افراد مبتدي در آن زمينه بيشتر از آنها مي دانستند.
باری، به داستان «چپ» کنونی برگردم و به يک نتيجه از پايداری ذهنيت فرقه ای اشاره کنم: بنظر من، بحث هاي کنوني سياسي در جنبش آينده نگري ابداً به دعواي بين چپي هاي استالين گرا و نئوکان هاي کنونی، و قرار دادن مدل چپ در برابر مدل نئوکان، ارتباطي ندارند. اينگونه دعواها در «داخل» جنبش آينده نگري بين المللي نيز وجود خارجي ندارند، و در جنبش آينده نگري بين المللي ديگر کسي وقتش را با حرف هاي تکراري بازماندگان جنبش کمونيستي تلف نمي کند.(5)

حتی در زمان آغاز حمله آمريکا به عراق نيز ضمن بحث هاي مفصل نظري در ميان آينده نگرها، ديدگاه دوقطبي «نئوکان جنگ طلب» و «ضد نئوکان صلح جو»، که ناشی از تصور دو قطبي فعالين قديمي چپ است (6)، مطرح شد که اصلاً با شکل گفتمان درباره جنگ در ميان آينده نگرها در جنبش بين المللي شباهتي نداشت. (7)
در واقع، بخاطر ساختار خاص «فرقه»، افراد بازمانده، مرتباً، سازمان گذشته و شکستهء خود را تجديد و باز توليد مي کنند و، به همين دليل هم، نمي توانند در ساختن تشکلات سياسي جديد نقش مهمي ايفا نمايند؛ چرا که مي خواهند از دل «آينده نگري» نوشداروي جديد براي اتحاد چپ بيرون بکشند ـ چيزي که اگر امکان پذير بود خود پلاتفرم هاي کمونيستي تا به حال چنين کرده بودند.
بنظر من، دليل پراکندگي فرقه هاي چپ ـ يا اسلامی يا مسيحي، فرقی نمی کند ـ به اين خاطر است که آنها جوانه هائي سرزده در يک حرکت نوين نيستند و بازماندگان جريانات پايان يافته بشمار می روند. فراخوان اتحاد چپ يا اتحاد اسلام يا اتحاد مسيحيت، حتی با «استفاده» از هر برنامه و ظاهر به عاريت گرفته اي نظير آينده نگري، نمي تواند حل کننده مشکل باشد و شکست چند بارهء چنين خواستی عاقبت باعث دلسردي بانيان آن، که نمي دانند شراب نو در کوزهء کهنه چه بر سرشان آورده است، می شود. اعضاء اين فرقه ها هر از چندگاهي، در امضاء هاي تسليت و جلسات يادبود درگذشتگان و يا مراسم و شعائر ديگر، نام و فيزيک يکديگر را مي بينند و فکر ميکنند هنوز فرقه شان وجود خارجي دارد.
اين موضوع نه تنها در مورد بازماندگان گروه هاي سابق چپي منتج از حزب توده، چريک ها، سازمان انقلابي، اتحاديه کمونيست ها، بخش مارکسيستي مجاهدين سابق، و امثالهم صدق مي کند، بلکه، همچنين، در بارهء بازماندگان چپی که در درون جبهه ملي و نيز چپي که زير پرچم احزاب قومي کار ميکنند نيز، صادق است.
البته، در بسياري از مواقع، گروه هائي که در ابتدا «فرقه» محسوب می شده اند توانسته اند به مرور به مذهب تازه يا حزب سياسي جديدي تکامل پيدا کنند نظير آغاز مسيحيت يا آغاز مارکسيسم. مثلاً، فرقهء مسيحيان اوليه به مذهب بزرگي مبدل شد، يا فرقهء اوليه مارکسيست ها به احزاب مارکسيستي تکامل يافت، و هر يک مذهب و حزب ناميده شدند. فردريک انگلس حتي جمع اوليه کمونيست های زمان خود را به فرقهء مسيحيان در ابتداي بوجود آمدن مسيحيت تشبيه کرده است. بهر حال، از يکسو، بسياري از مذاهب و احزاب بزرگ کنوني جهان اين چنين آغاز شده اند و، از سوي ديگر، بسياري از کالت ها نيز نتوانسته اند تکامل پيدا کنند.
اما در اينجا ما با اينگونه موارد سر و کار نداريم و موضوع بحث به بازماندگان جريان های بزرگ گذشته که در حال نابودي اند مربوط می شود؛ نظير مذهب ماني که در ايران شروع شد و حتي سنت آگوستين، در قرون وسطي، در ابتدا به آن تعلق داشت. اما زمانی بعد رو به زوال رفت و اکنون فقط فرقه هاي بازمانده از آن مذهب را می توان در هندوستان يافت که به حيات حاشيه اي خود براي قرن ها ادامه داده اند.
برخي فرقه ها نيز شکل های خطرناکي بخود گرفته اند؛ مانند فرقهء «ديويد کُرَش» در تگزاس آمريکا که اعضاء ناراضي را شديداً تنبيه کرده و مورد حملات شخصي قرار مي دادند تا فرد بترسد و حرفي عليه فرقه نزند ـ جريانی که دست آخر با حمله مأمورين دولتي به مقر آنها پايان يافت.
اعضاء فرقه ها ـ حتي بعد از بريدن از فرقه ـ تا سال ها به تأييد «اتوريته جمعي» فرقه احساس نياز کرده و سراغ رهبران سابق آن ميروند. اين اعضاء حتي در فعاليت هاي بعدي زندگي شان هم فکر مي کنند که رهبران سابق همچنان «مرجع» هستند و، در عين حال، در فقدان تعلق به فرقه احساس پوچي مي کنند و از اينکه جمع آنها را تأييد نکند به وحشت افتاده و احساس انزوا می کنند، و در موعدهاي مقرری که در تاريخ فرقه برای جمع شدن افراد معين شده است (مثل جلسات عمومی و تظاهرات ها و غيره ای که ديگر ممکن است هيچ اهميت واقعي نداشته باشد) گرد هم می آيند. مثلاً، بازماندگان حزب کمونيست آمريکا در شيکاگوی سال هاي 1970، در سنين شصت و هفتاد سالگي و در زماني که تعدادشان ديگر از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي کرد، هر ساله به صورت جمعی پنج شش نفری در کنار خياباني تظاهرات برگزار کرده و بساط کتابفروشي داشتند.
در حالی که فرقه های داراي رهبران مقتدر و جمعيـت بزرگ، مثل جريان دراويش «شاه مقصودي» در آمريکا. حرکتی رو به رشد دارند، مشخصهء فرقه هاي زوال يابنده فقدان تشکيلات و نداشتن رهبران مقتدر است. در اين صورت فرقه ها، مثل خيلي از جمع هاي سابق چپ در خارج، خيلي زود چند شقه شده و از بين مي روند و دوباره شکل مي گيرند و ديگرباره از بين مي روند.
«جيم سيگلمن» و «فلو کانوي»، مؤلفين کتاب «اسنپينگ»، در مقاله ای که با عنوان «بيماري اطلاعاتي» نوشته و در مجلهء «ساينتيفيک آمريکن» منتشر کرده اند، يکي از علمي ترين بررسي هاي موجود دربارهء فرقه ها را ارئه داده اند. (8) آنها که سال ها به بررسي فرقه هاي مختلف مذهبي، سياسي، و روانشناختي پرداخته و نتايج آن را در کتاب «اسنپينگ» منتشر کرده اند، در مقالهء بالا، در عين حالی که خاطر نشان مي کنند که فرقه ها موجد نوعي بيماري رواني - اطلاعاتي در جامعه اند که فرديت را مغلوب خود مي سازد و، در عين حال، به فردي که بخواهد فرقه را ترک کند احساس گناه القاء مي کند (9) ، مشخصه های عمومی فرقه ها را چنين شرح می دهند: 1. «شستشوي مغزي» يا «کنترل مغز»
شستشوي مغزي، که بيماری اطلاعاتی هم خوانده می شود، شخصيت فرد را نابود کرده و بي ارزش می سازد و آنها را وا می دارد که تسليم افکار فرقهء مورد نظر شوند.مثلاً، در کالت هائي نظير «اِست» در کاليفرنيا، اين کار حتي به شکل توهين هاي شخصي، نظير خود خواه خواندن داوطلبان تازه، انجام می گرفته تا آنها به فشار فرقه تن در دهند.
جالب است که ببينيم اين بيماري اطلاعاتي چگونه براي 80 سال توسط حزب کمونيست شوروي اشاعه داده مي شد و تا سقوط شوروي ادامه داشت. کارل پاپر اولين کسي بود که کمونيسم را از زاويهء «جامعهء باز» به نقد کشيد، و سال ها توسط کمونيست ها در جنبش سياسي بين المللي مورد تخطئه قرار گرفت. در مقايسه با او، حتي نقد برتراند راسل و لوکاچ از کمونيسم، با وجود تعلق به ليبراليسم، از زاويهء نقد «اتوپيسم» بود.
«پاپر»، در سال هاي آخر زندگي، در مصاحبه اي دربارهء نقش گورباچف در شکستن اين نوع بيماري اطلاعاتي در جامعه شوروي، جمعبندي جالبي کرده و مي گويد که خود گورباچف نيز اين پديدهء شستشوي مغزي عمومي جامعه براي ايجاد ذهنيتي در راستای نابودي آمريکا را وقتي احساس کرد که به «عادی کردن» (نرمال کردن) مردم شوروي اقدام کرد.
ملاحظات پاپر دربارهء آخرين دورهء سقوط کمونيسم در روسيه، در "درس هائي از اين قرن" بسال 1997، چنين است (10): «تنها با گورباچف است که ما مردي را مي بينيم که تشخيص داده است که بايستي پيش فرض بنيادي کل سياست شوروي را تغيير دهد ـ پيش فرضی با اين شرح که آنها مردمي هستند با مأموريت براي نابودي سرمايه داري، يعني، آمريکا. گورباچف در واقع خود چندين بار به آمريکا آمده و واقعيت آنجا را ديده است. او مي خواهد که درک بی خشونت خود از "مردم آزاد" را نشان دهد و اميدوار است که روسيه بر سر عقل آيد. او حرف مهمي زد وقتي که گفت: "من مي خواهم مردم شوروي را يک مردم نرمال کنم". يعنی، گورباچف فهميده بود که مردم شوروي "نرمال" نيستند، در صورتيکه مردم آمريکا چنين اند».
در واقع اين خروشف بود که در 1956 با پرده برداشتن از جنايات بريا و تصفيه هاي دوران استالين، اولين ضربه را بر شستشوري مغزي شوروي زد و بعد ها حرکت گورباچف در باز کردن جامعهء بستهء شوروي باعث شد که سيستم شستشوي مغزي و حزب کموينست شوروي، بهمراه هم به يکباره بخار شده و مضمحل گردند.
در چين هم تجربهء مشابهي رخ داد؛ هر چند با يک اختلاف بزرگ: اصلاح طلبان چين از تجربهء مشابه افشاء تصفيه هاي دوران پيشين اجتناب کردند. مي گويند با نويسنده اي که در دوران انقلاب فرهنگي از داخل زندان به دولت نامه مي نوشت اينگونه مقابله کردند که اول هنجره اش را در آوردند و بعد اعدامش کردند تا نشان دهند که ناراضيان نبايد حرف بزنند.
مسئلهء شستشوي مغزي در سيستم هاي بستهء کمونيستي و چگونگي مقاومت فرقه ها در برابر هر نوع باز شدن سيستم هاشان در تاريخ يک صد ساله گذشتهء کمونيسم موضوع مهمي است که تازه در حال باز و آشکار و افشا شدن است. اولين بررسي ها از انقلاب فرهنگي چين تازه دارد آغاز مي شود که هنوز حتي در سطح افشاگری های خروشچف هم نيستند. در واقع، «تن سيائو پين»، با وجود همه اختلافاتش با مائو، جلوي تکرار کاري را که در دوران خروشچف و گورباچف در شوروي شد در چين گرفت تا که شيرازه کمونيسم در اين کشور از هم نپاشد. به همين علت شدت حرکت روند افشای موضوعات مربوط به روش هاي شستشوي مغزي در انقلاب فرهنگي چين، بويژه بعد از رويداد ميدان «تين ان من» خيلي کند شد؛ هرچند که در چند سالهء اخير در حال سريع شدن است. 2. بسته بودن اعتقادات
می دانيم که اعتقادات مذاهبي همچون مذهب کاتوليک بطور عمومي مورد بحث قرار می گيرند اما اعتقادات يک فرقهء مسيحي مخفي، در سطوح عمومي مطرح نمي شوند. درست است که بسياري از اعتقادات ايدئولوژيک ناظر بر جوامعه بسته ـ چه کمونيستی، چه مسيحي، و چه اسلامی ـ بخودي خود تفاوتي با اعتقادات فرقه ها ندارند، ولي اينگونه مذاهب يا احزاب که بصورت علني فعاليت مي کنند مجبورند که به روند کنترل و توازن تن بدهند حال آنکه اين امر در مورد فرقه ها صادق نيست.
اريک هوفر در کتاب «معتقدين راستين» [منتشر شده در 1951] به بهترين شکلی اين وضعيت را توضيح داده (11). او در پی ارائهء گفتاوردی از «اسقف تيهون» در کتابی از داستايوفسکي مبنی بر اينکه "لامذهبي کامل بيشتر قابل احترام است تا لاقيدي اين جهاني ... لامذهب کامل يک گام از ايمان کامل فاصله دارد ... ولي فرد لاقيد هيچ ايماني ندارد بغير از هراسي بد»، می افزايد که همهء «معتقدين راستين» عصر ما – کمونيست ها، نازي ها، فاشيست های ژاپن، و يا کاتوليک ها، همگی با حرارات مي گفتند، و کمونيستها هنوز هم با سخنوري ادعا مي کنند، که دموکراسي غرب منحط است. دليلشان هم اين است که مردم غرب خيلي نرم و نازک، خيلي لذت طلب، و بيش از آن خود خواه اند که بخواهند براي ملت، يا خدا، يا هر هدف مقدس ديگر ی خود را فدا کنند. به ما گفته مي شود که اين عدم آمادگي براي مردن، نشانگر فساد و پوسيدگي دروني، اخلاقي و حتی بيولوژيک است. دموکراسي ها کهنه، فاسد، و منحط هستند. آنها هيچ رقيبي براي جماعت خروشان معتقديني که قرار است وارث کرهء ارض شوند به شمار نمی آيند...» 3. وجود نگره هاي غير قابل تبيين
اطلاعات علمي، از طريق کاربرد روش هائي نظير «رد پذيری» پيشنهادی «پاپر»، يا آزمايش های تجربي، قابل تبيين هستند؛ در صورتيکه فرقه ها به مؤمنين خود قول هائي مي دهند که قابل تبيين علمي نيستند و قرار است که از طريق اعتقاد و عضويت در فرقه قابل دستيابي شوند. مثلاً، تبيين های علمي نشان مي دهند که کل آرزوهاي فرقه هاي کمونيستي سرابي بيش نيستند و يکي بعد از ديگري غلط از آب در آمده اند. با اين همه، اين نتايج علمي براي فرقه ها مهم نيستند و هر کس که آنها را زير سؤال ببرد دشمن طبقهء کارگر، يا خود خواه، يا بورژوا، يا راحت طلب و امثالهم ناميده مي شود.
يکي از نتايج تأسف بار شکست جنبش مترقي و جامعهء مدرن در ايران اين واقعيـت است که بسياري از شرکت کنندگان در آن به سوي فرقه هاي گوناگونی روي آورده اند که به آنها وعدهء نوشداروهائي را مي دهند که «تنها به مدد کسب حقوق فردي و کوشش های علمي قابل دستيابي نيستند». در اين ميان، اگرچه در بين افراد سياسي غير مذهبي، فرقه هاي بازماندگان کمونيسم «مهمترين» تشکل ها محسوب می شوند اما آنها را نمی توان «اصلي ترين» هم دانست، چرا که اکنون شاهد آنيم که، در ميان برخي مردم عادي ايراني، فرقه هائی همچون شاه مقصودي، ديانتيک، اِست، ساينتالوژي، و حتي موني (که خود را به فرقه سري کهن «سوئندن بورگ» متصل مي دانند که از تئوسوفي هم کهن تر است) در حال رشد است (12).
باری، اگرچه آزادي از فرقه ها اجازهء استفاده از حقوق فردي و بالا بردن درک علمي را به هر انساني هديه می کند اما ادراک اين موضوع به تنهائی کاری را انجام نمی دهد و لازم است به کساني که خود را در فرقه ای محبوس مي يابند و آرزوی رهائی دارند توصيه کنيم که قبل از هر کار ترس را از دل خود بيرون کنند. (13).
به اميد جمهوری آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/iranscope/PHP/ssl/
14 دي 1386
January 4, 2008
پانو.يس ها:
1. Eric Fromm-Escape From Freedom
2. متن انگليسي اشعار کولريج در لينک زير قابل مطالعه است و متأسفانه تا به حال ترجمهء فارسي اين نوشتار را نديده ام:
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/Ancient_Mariner.htm
3. تا آنجا که به جنبش کمونيستي و ظهور و سقوط آن مربوط است، من اين موضوع را در گذشته مفصلاً مورد تحقيق و بررسي قرار داده ام:
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/299-Marxism.htm
4. در عين حال، يکی از موضوعات مورد علاقهء من، که در موردش در گذشته هم مفصلاً بحث کرده ام، آن است که ببينيم چرا «آينده نگري»، بدون سمت گيري مشخص به سوی «پلوراليسم»، با خطری مشابه سرنوشت کمونيسم روبرو خواهد بود؛ هرچند که پلوراليسم به اين معني نيست که (مانند «نسبيت فرهنگي») فکر کنيم همهء ديدگاه ها به يک اندازه حقيقت را بيان مي کنند، يعني مثلاً ديدگاهي که تصور کند علت زخم معده يک باکتري است با ديدگاهي که آن را به اجنه نسبت دهد يک اندازه در مقياس حقيقت وزن ندارند. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/358-falsafehElm.htm در واقع متدهائي مثل فالسيفيکاسيون پاپر اجازه ميدهد با وجود جازه کتمل به ارائه هر گونه فرضيه علمي که مشخصه شان فقط قابل رد شدن بودن است، به نسبت آنکه نشود در آزمون هاي علمي رد شوند وزن متفاوتي در بيان حقيقت کسب ميکنند. به هر حال درباره پلوراليسم و ارتباط آن با آينده نگري در گذشته به اندازه کافي بحث کرده ام و معنايش به معني مساوي کردن حدسيات بي پايه و تئوريهاي معتبر علمي نيست هر چند به همه فرصت طرح ميدهد.https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/440-Aristotle.htm سيدني کوک نيز که در گذشته دورتر در دوران تروتسکيسم با آنها کار ميکرد، با اينکه از لحاظ نظري کار تازه اي ارائه نکرد و به آينده نگري نرسيد، ولي پيش کسوت در ميان آنها بود، و در دفاع از آزاد انديشي و در افشاء جنايات دوران تصفيه هاي استالين در آمريکا نقش مهمي ايفا کرد، که شايد بشود گفت هم طراز کوششهاي برتراند راسل در اروپا بود.
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/21-Bertrand_Russell_Trib.htm اما همانطور که ذکر شد آقاي کريستول حتي بعنوان آينده نگر هم بعدها با دانيل بل سالها در مجله «پابليک اينترست» مشترکاً فعاليت ميکردند گرچه بعد از پروژه سال 2000 دانيل بل چندان در عرصه سياسي فعال نبود. يا آلوين تافلر که همين گروه از وي پشتيباني ميکنند، در عرصه سياسي هميشه از نيوت گينگريچ نه تنها دفاع کرده است بلکه وي را منجي سياسي خود دانسته است، و نوت گينگريچ از لحاظ نظري نئوکان است و از نظر سياسي هم جمهوريخواه است و چه پيش از دوران نمايندگي پر جنجالش در کنگره آمريکا و چه پس از آن، همواره مورد حمله چپي ها در آمريکا بوده است و اين امر اصلاً در دفاع تافلر از وي در عرصه سياسي تغييري نداد. در نتيجه در جنبش آينده نگري بين المللي بحث هاي سياسي ابداً به اين صورت که گويا دانيل بل و تافلر در مقابل اروين کريستول و نئوکان ها باشد نبوده و نيست. اصلاً اينها همه بخشي از حرکت «نيو رايت» يا راسگرايان جديد يا نئوکانسرواتيو يا بطور خلاصه نئو کان خود را ميدانستند که در ابتدا بيشتر معناي خط فکري بطور عمومي با تأکيد بر استراتژي سياسي داشت تا فقط يک يا دو موضع سياسي، و از نظر تئوريک خود را به کساني نظير *هايک* و *فون ميزوس* نزديک ميديدند يعني دو شخصيت برجسته تئوري سياسي-اجتماعي قرن بيستم که پايه گذاران مکتب فکري «ليبرترين» محسوب ميشوند. در نتيجه بحث ها اصلاً اينگونه که امروز کالت هاي بازمانده جنبش کمونيستي ايران سعي ميکنند نشان دهند نبوده و نيست و اين برداشت ها ترکيبي از نداشتن دانش در عرصه اي است که سعي ميکنند در آن نظر دهند و نيز بخاطر تعصبات بازمانده از دوران تعلق به ايدئولوژي کمونيسم است.
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/492-AyandehnegarSite.htm
5. در مقاله زير بحث هاي امروز سياسي در ميان آينده نگر ها را خوانندگان ميتوانند مطالعه کنند و خود ببينند که تا چه حد از اينگونه مدلهاي ساخته و پرداخته کالت هاي بازمانده جنبش کمونيستي فاصله دارد.https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/403-FuturismSandbox.htm
6. به هرحال مطبوعات آينده نگري زمان آغاز جنگ براي محققين موجودند و مواضع را نيز خوانندگان ميتوانند خود قضاوت کنند و يک بار مقاله مفصلي آن زمان نوشتم که هم درباره نيروهاي افراطي جنگ طلب در آمريکا و هم درباره اختلافم با مواضع نسبيت فرهنگي در جنبش ضد جنگ در آمريکا در برخوردشان به رژيم صدام و جمهوري اسلامي، در زمان آغاز جنگ در عراق به تفصيل در جزئيات توضيح دادم.https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/314-Vision.htm
7. در جنبش بين المللي نيز کارل پاپر در آخرين مصاحبه هاي خود پيش از مرگش علت اختلاف خود با جنبش ضد جنگ را مفصلاً توضيح داده است:https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/Popper.htm
من نيز تا آنجا که به بحثهاي جنبش آينده نگري در عرصه سياست مربوط ميشود در گذشته به اندازه کافي نوشته ام و نيازي به توضيح بيشتر در اينجا نيست:https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/479-KurzweilFuturism.htm
البته اين گونه بحث های دو قطبی تنها به مواضع سياسي «فرقه» («کالت») هاي بازمانده از جنبش چپ محدود نيست و نيز تنها به موضوع نئوکان ها محدود نمي شود.
8. Flo Conway and Jim Siegelman-SNAPPINGhttps://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/iranscope/Anthology/Cults/index.html
9. در واقع، يکي از دلائل تأکيد بر حق خروج بدون آزار و اذيت که در پلاتفرم پيشنهادي حزب آينده نگر که سالها پيش تدوين کردم ، بخاطر پيش بيني چنين خطري بود که در بسياري از فرقه هاي سياسي پيش از انقلاب در ايران ديده بودم، يعني وحشت جدا شدن از جمع بدون مخاطره تحقير، تهديد، و تمسخر. در پلاتفرم پيشنهادي اينگونه نوشته بودم: «حق جدائي علني از حزب: حزب آينده نگر ايران در عين كوشش جهت عضو گيرى، و ضمن تأکيد برمسثول بودن اعضاء در مقابل برنامه ى حزب، مي بايست در عين حال مدافع حق هر عضو براى جدايى علنى از حزب باشد. بعبارت ديگر خروج از حزب بايستى كاملأ آزاد بوده، و هيچگونه ترس و تهديدى براى اعضاء بخاطركناره گرفتن از حزب وجود نداشته باشد.»https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/348-HezbeAyandehnegar.htm
10. Karl Popper, LESSONS OF THIS CENTURY, 1997, P. 28
11. Eric Hoffer, THE TRUE BELIEVER, 1951, P.147
12. http://www.revelation37.freeserve.co.uk/contents/esoteric.htm
13. راهنمائي هاي اين سايـت ميتواند به آنها کمک کندhttp://www.ex-cult.org


مقالات مرتبط
http://ayandehnegar.blogspot.com

-------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl

فهرست مقالات
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SelectedArticles.html


» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

نیروهای مخالف اتحاد عمل چه کسانی هستند ؟

نزدیک به یک ماه است که ایرانیان در شهر های مختلف خارج از کشور با تظاهرات، تحصن و دیگر فعالیت ها حمایت خود را از مبارزات مدنی و قهرمانانه مردم ایران نشان داده اند. هنوز این موج سر خوابیدن ندارد. جنایتکاران دروغگوی حاکم بر ایران هر روز با شکنجه و کشتن جوانان و مردم سوژه غمگین و تازه دیگری برای ادامه اعتراضات در داخل و نیز خارج کشور بدست میدهند.
دینامیسم ترک خوردگی های جدی و بدون برگشت در ارگان ها و کادر های جمهوری اسلامی از یکطرف و نفرت انباشت شده عموم مردم از این دشمن اشغالگر خونخوار از طرف دیگر حکایت از اعتلای بیشتر و عمیق تر شدن مبارزات مردم دارد. هر اوجگیری ایرانیان خارج از کشور را به نوبه خود به اعتراضات خواهد کشید. همه این روند ها بر روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند و یکدیگر را تشدید میکنند.
یک جلوه برجسته این اعتراضات ، در کنار " نه به جمهوری اسلامی " تازه شدن و جان گرفتن گفتمان اتحاد و اتحاد عمل است. همه ما در همه اعتراضات و سخنرانی ها بار ها و بار ها با گفتار ها یی که بر لزوم و ضرورت اتحاد تاکید میکنند آشنا هستیم. شعار ایرانی- اتحاد و یا اتحاد- مبارزه - پیروزی بار ها در تظاهرات ها با فریاد تکرار شده است . عموم مردم نیز با انواع و اقسام مثال ها و داستان های تاریخی این آگاهی را که برای رسیدن به هدف باید اتحاد داشت ، نشان میدهند.

از طرف دیگر در همه این سال های سیاه با گفتمان دیگری روبرو بوده ایم که بر علیه این اتحاد ها تلاش کرده است و هنوز از پا ننشسته و بر علیه اتحاد عمل نیرو ها فعالیت می کند. خلاصه این گفتمان اینست که چون خمینی در سال 57 با شعار " همه با هم " معروف حرکت یا انقلاب مردم را دزدید و به مسلخ برد پس هر حرکت "همه با هم" در مقابل جمهوری اسلامی به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
پشت این مخالفت با اتحاد عمل کلان نیرو های مختلفی و با انگیزه های متفاوتی قرار گرفته اند. چهار نیروی عمده را در مخالفت با اتحاد عمل شناسایی میتوان کرد.
اولین و سرسخت ترین نیرو خود جمهوری اسلامی است که بدلایل طبیعی مخالف متحد شدن مخالفانش است . زمانی که اینان از تجمع آگاهانه سه نفر می ترسند و کشور در یک حکومت نظامی دائمی بسر میبرد طبیعی است که از اتحاد مخالفان لرزه مرگ به خود بگیرند. و طبیعی است که با تمام حیله ها و نفوذی ها و پرت کردن تیله های انحرافی ما را در گیر بحث های پراکندگی کنند. جمهوری اسلامی فقط با چاقو، قمه و گلوله ما را نمی ترساند بلکه با شناخت از ضعف های مخالفین آنان را به جان یکدیگر انداخته و می اندازد تا خود همدیگر را پاره کنند . " تفرقه بیانداز و حکومت کن " مودول و شیوه شناخته شده ای در همه ساختار های دیکتاتوری و تسلط استبدادی است .

دومین نیرو ، نیروی موسوم به توده ای - اکثریتی است . برای اینکه دچار بی انصافی نشویم باید تاکید کرد که بسیاری از اعضا و هواداران سابق ازسیاست های تا کنونی این دو سازمان کناره و فاصله گرفته اند و امروزه نگاهی دمکراتیک و اتحاد طلبانه را دنبال می کنند. اما هنوز هسته های اصلی این دو سازمان و کسانی که خط همکاری با جمهوری اسلامی را تا حد خیانت به مبارزات مردم پیش بردند در سال های پس از کشتار 67 خط هماهنگی و نوعی ائتلاف غیر رسمی اما آشکار را با جناح هایی از جمهوری اسلامی پیش می برند. اینان معتقدند که بدین طریق میتوان جمهوری اسلامی را گام به گام و با اصلاحات تدریجی تغییر داد و مخالف سرنگونی و یا کنار زدن کل نظام جمهوری اسلامی هستند. اینان همیشه بدنبال جناح هایی از جمهوری اسلامی هستند تا خود را با آن بنا به سیاست روز متحد کنند. روزی با ضد امپریالیست های جمهوری اسلامی و خط امامی ها و 20 سال گذشته بااصلاح طلبان درون نظام. از جنبه تئوریک تحلیل های اینان همواره بر یک ذهنیت اشتباه استوار یوده و نشان از عدم شناختشان از ساختار جمهوری اسلامی و امیال شوم آن دارد. وابستگی ایدئولوژیک و نیز عملی اینان با منافع عالیه شوروی در گذشته وسیاست خارجی روسیه امروز در مقابله با آمریکا همواره تاثیر قاطعی بر خط مشی سیاسی اینان داشته است. واقعیت مبارزات مردم و سمت و سوی منافع مردم از یکطرف و حضور همواره خشن پدیده ای بنام جمهوری اسلامی بار ها و بار ها عقب ماندگی ، غیر واقعی بودن و مضر بودن این نوع تحلیل ها را به اثبات رسانده است.
مخالفت با اتحاد عمل کلان از سیاست بیحاصل اصلاح طلبی اینان نتیجه میشود. چرا که گفتمان اتحاد در جهت کنار زدن کل جمهوری اسلامی است و اینان خواهانش نیستند و حتی در برابرش مقاومت می کنند .

بدون شک در یک اتحاد عمل بزرگ همه نیروه های دمکراتیک از جمله طیف لیبرال ها و سوسیال - لیبرال های طرفدار آقای رضا پهلوی جای دارند. در سال های گذشته که بحث اتحاد عمل کلان شدت گرفته بود ، گروه بندی توده - اکثریتی که نمی تواند دلبستگیش را از جناح هایی از جمهوری اسلامی و راه حل های لاک پشتی بکند ، بنام جمهوریخواهی تلاش بی وقفه ای برای لوث کردن نظریه طرفداران اتحاد حول دمکراسی سازمان داد . این تلاش اساسا نه به شکل یک گفتگو و نقد شرافتمندانه نظری بلکه به شکل اتهامات ، بر چسب ها و تخریب شخصیت مدافعان اتحاد حول دمکراسی پیش رفت .
جالب است که اینان با همه توان و دامن زدن به فضا های هیستریک مانع از شکل گیری اتحاد حول دمکراسی میشدند و همزمان و با همان شدت بر طبل اتحاد و دنباله روی از اصلاح طلبان حکومتی میکوبیدند. از یکطرف اتحاد عمل با طیف رضا پهلوی را که به حقوق بشر و دمکراسی سکولار باور دارند به بهانه دیکتاتوری در زمان شاه می کوبیدند و از طرف دیگر مردم را به اتحاد عمل با جناح هایی از جمهوری اسلامی دعوت میکردند که در ساختن و پرداختن یکی از مخوف ترین حکومت های ضد مردمی و سوپر ارتجاعی شریک بوده اند و نه هنوز به حقوق بشر و نه دمکراسی سکولار باور دارند.
جنبه دیگر فاجعه اینجاست که اینان در عمل طیف های دیگر جمهوری خواه را با پیشینه های کمونیستی که در نظر با کل جمهوری اسلامی مخالف هستند یا پاسیو کردند و بدنبال سیاست های اصلاح طلبان حکومتی کشاندند. اساسا ایجاد سازمان های جمهوری خواه در عکس العمل به و ضدیت با " اتحاد عمل همه نیرو ها حول دمکراسی " شکل گرفت.

داستان تراژیک سال های گذشته و ضرباتی که از جمله اینان زدند و مانع از شکل گیری یک جبهه متشکل از اپوزسیون دمکرات شدند ، بر کسی پوشیده نیست. بویژه امروز که مردم به شکل میلیونی بلند شده اند ، فقدان چنین جبهه و آلترناتیو حکومتی را بشدت حس میکنیم.

نیروی سوم بخشی از کمونیسم سنتی هستند که پس از ده ها انشعاب و تکه شدن حول دگم های ایدئولوژیک ، در قالب گروه های کوچکتر در ارکستر مخالفت با " همه با هم " فعال بوده و هستند. باز برای اینکه از راه انصاف دور نشویم باید گفت که نیروی بسیاری از سازمان های کمونیستی سنتی در سال های گذشته جدا شدند و با نقد دیکتاتوری پرولتاریا و اشکال مختلف استالینیسم و پذیرش دمکراسی به عنوان ساختار پایه ای تقسیم قدرت از سیاست ها و دستگاه ایدئولوژیک و قفل شده سازمان های سنتی چپ فاصله گرفتند. بسیاری از اینان جزء فعالین و پیشگامان گفتمان اتحاد عمل حول حقوق بشر و دمکراسی و بر علیه جمهوری اسلامی بوده و هستند.
یک زاویه ویژه مخالفت گروه های کمونیسم سنتی با اتحاد عمل از جنبه طیقاتی است. طبق استدلال اینان کارگران و بورژوا ها تحت هیچ شرایطی نباید متحد شوند. این اتحاد عمل به استقلال طبقاتی طبقه کارگر ضربه میزند و او را در عمل به دنباله روی از بورژوازی میکشاند و بازنده در نهایت کارگران خواهند بود. از نگاه یک سوسیالیست آزادیخواه ، دمکرات و نیز جمهوریخواه این استدلالی بی پایه ، اشتباه ، غیر تاریخی و خطرناک است. در شرایطی که بخش انگلی و هارسرمایه داری ایران در اتحاد تنگاتنگ و خانوادگی با دستگاه روحانیت شیعه در یک سیستم اسلامی فاشیستی به مکیدن خون حقوق بگیران وغارت کشور و سرکوب عنان گسیخته و هر روزه مردم ایران مشغولند و کشور را به فلاکت کشانده اند ، بخشی از بورژوازی ایران نیز مخالف شرایط موجود است. از یک زاویه اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی این بخش از بورژوازی در قالب سرمایه داران صنعتی و تکنولوژیک ، تکنوکرات ها و نیز طبقه متوسط دانش آموخته خواهان جامعه ای مدرن ، فانونمند ، با ثبات و ارتباط گسترده با دنیای پیشرفته است. صنایع ایران در وضعیت فلاکت باری هستند و قدرت رقابت آنان در بازارهای جهانی هیچ است. سیستم مافیایی و خانخانی - اسلامی سد اصلی رشد اقتصاد ایران شده است. از طرف دیگر بی حقوقی مزدبگیران و فقر گسترده در ایران کشف جدیدی نیست و بر وجدان عمومی جامعه فشار میآورد. اتحاد عمل حول حقوق بشرو دمکراسی نظیر آنچه که در کشورهای پیشرفته جهان می بینیم نسخه شفا بخشی است که هم حقوق بگیران و هم بخش مدرن بورژوازی و طبقه متوسط میتوانند در آن چهارچوب منافع خود را دنبال کنند.
تجربه فاشیسم و استالینیسم نشان داد که از دل دیکتاتوری سرمایه داری و از دل دیکتاتوری کارگری جهنم ساخته میشود.
این تجربه بخش مهمی از خودآگاهی هم بورژوازی لیبرال و هم حقوق بگیران سوسیالیست جهان پیشرفته امروز است. این تجربه به اضافه تجربه 30 سال تجاوزگری و خونریزی وحشیان اسلامی حاکم بر ایران ، بند بند حقوق شهروندی و بشر را جزء جدایی ناپذیری از هویت سیاسی و برنامه ای تقریبا همه مخالفین کرده است.
چرا اتحاد عمل حول دمکراسی با لیبرال ها به ضر کارگران است؟ کارگران ادعایی گروه های کمونیسم سنتی چه چیزی را از دست میدهند؟ مگر اکنون حق و حقوقی دارند که با این اتحاد عمل از دست بدهند؟
ادامه وضع موجود به ضرر مردم ایران بویژه کارگران و دیگر حقوق بگیران و کلیه مردمی است که هم اکنون زیر خط فقر با همه عوارض غم انگیز و فاجعه بار اجتماعی - فرهنگی دست و پا میزنند.
تغییر وضع موجود حول حقوق بشر دنیایی از امکانات برای حقوق بگیران فراهم می کند تا در سازمان های صنفی - طبقاتی خود متشکل شوند. در موقعیت بهتر در چانه زنی با کارفرمایان قرار بگیرند. از بیمه های مختلف برخوردار شوند. در تصمیمگیری های مهم اقتصادی کشور و ساختن آگاهانه کشور ویران شده ایران دخالتگر شوند. برای خود و کل جامعه رفاه اقتصادی و فرهنگی بسازند و ایران را در مسیر آزادی و آبادی ببرند.
بهترین شکل اتحاد عمل اینست که نیروهای سوسیالیست آزادیخواه در ابتدا خود را در یک حزب بزرگ اجتماعی سازمان بدهند و سپس با احزاب لیبرال - چه جمهوریخواه و چه مشروطه خواه - وارد اتحاد عمل بر علیه فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران شوند. چرا که یک جامعه پیشرفته دمکراتیک بر پایه وجود احزاب بزرگ سوسیالیست و لیبرال و نهادهای مدنی متفاوت شکل گرفته میشود و گل و بلبل ها را می سازد. ولی واقعیت اینست که کمونیسم سنتی ایرانی حتی هیچ قدم جدی برای ایجاد یک حزب بزرگ و اجتماعی سوسیالیستی نه تنها بر نداشته و نمی دارد و هیچ نیروی جدید بخود جلب نکرده است بلکه خود ریزش های زیاد داشته و باقیمانده اش خود به ده ها گروه کوچک اما با اسامی گنده تبدیل شده است و هر سال انشعابات جدیدی از خود بیرون میدهد.
در مورد چرایی این وضع اسفبار می توان بحث های زیادی کرد و شده است. علت محوری این وضع را میتوان در نگاه دگماتیک و مذهبگونه به حقیقت ، قدرت ، دستگاه بسته ایدئولوژیک و در نتیجه هژمونی طلبی زورکی و ضدیت با دمکراسی بعنوان چیزی بورژوایی ، خلاصه کرد.
به این ترتیب طیق خط مشی تا کنونی این گروه ها : اتحاد بی اتحاد.
خلاصه اینکه سرنگونی طلبان ما در طیف کمونیسم سنتی در عمل سال های سال است که هیچ برنامه ای برای کنار زدن جمهوری اسلامی ندارند و با مخالفتشان با اتحاد عمل کلان و نیز همراهیشان با طیف توده ای - اکثریتی در مخالفت بویژه با اتحاد عمل با طیف لیبرال های طرفدار رضا پهلوی به بقای رژیم کمک کرده و می کنند.

نیروی چهارم سازمان مجاهدین خلق است که با آلترناتیو خواندن خود در قالب شورای ملی مقاومت از هر گونه حرکتی برای یک اتحاد عمل گسترده خودداری کرده است. از این سازمان هم ریزش های بسیاری در نقد شیوه های سازمانی و دستگاه نظریشان صورت گرفته است . منطق سازمان مجاهدین در مخالفت با "همه با هم " از این ذهنیت بی اساس می آید که خود را تنها آلترناتیو میداند و همه را در واقع دعوت به همکاری و حمایت از خود میکند و رفتار های سیاسی خود را بر این اساس تنظیم میکند. چنین پیشنهادی مقبولیتی در بخش های وسیع و سکولار اپوزسیون بویژه با توجه به اسلامی بودن دستگاه ایدئولوژیک این سازمان نداشته است.

علاوه بر این نیرو ها گروه بندی ها و افراد دیگری نیز بوده اند که با ترکیبی از استدلالات شبیه آنچه در بالا طرح شد ، در مخالفت با " اتحاد عمل حول دمکراسی سکولار" در سال های گذشته فعال بوده اند.

وجه مشترک تمام این نیرو ها علیرغم زاویه های مختلف و انگیزه های متفاوت در مخالفت با اتحاد عمل کلان بین گرایشات دمکراتیک در بین اپوزسیون ، مخالفت با اتحاد عمل با طیف طرفدار رضا پهلوی بوده است. میتوان براحتی برای هزارمین بار اثبات کرد که هیچ منطقی ناظر بر حقوق بشر ، دمکراسی سکولار و کنار زدن جمهوری اسلامی این مخالفت را نمی تواند توجیه کند. تصادفی نیست که این مجموعه نیرو ها همواره از یک گفتگو و مناظره پیرامون این بحث فرار کرده اند و با اتهام و برچسب های - متاسفانه - رایج در فرهنگ سیاسی ما بخیال خود مسئله را حل کرده اند.
بر آیند این رفتار های سیاسی ، در سال های گذشته این است که در شرایط اوجگیری همه جانبه مبارزات مردم ایران ما امروز فاقد یک آلترناتیو با مشروعیت همگانی هستیم.


نیروی پنجم در تراژدی اپوزسیون بهم ریخته ایران خود نیرو های طرفدار آقای رضا پهلوی یا طیف موسوم به مشروطه خواه هستند. مشکل از جانب اینان نه مخالفت نظری با اتحاد عمل که خود همواره بر اتحاد پای کوبیده اند و جزء پیشروان این گفتمان بوده اند. مشکل اینست که اینان خود با دسته بندی های مختلف تا حد خصومت و برچسب زنی های رایج مثل دیگر گروه بندی های سیاسی ، در مسموم کردن فضای سیاسی سهم داشتند و قادر نشدند آنچه را که میگویند در مرحله عمل به اجرا در آورند. باز برای اینکه از راه انصاف دور نشویم باید گفت که نیرو های بسیاری در این طیف تلاش های وسیعی برای گفتگو و اتحاد صورت دادند که همواره در دنیای دیوار ها، سوء تفاهم ها و اشتباهات به نتیجه دلخواه نرسید.

شاید خیزش عمومی و رستاخیز مردم ایران در ماه اخیر یخ ها را آب کند و کمک کند که شرایط را دریابیم و فرصت سوزی دیگر نکنیم. همه نیرو های مخالف را برسمیت بشناسیم و همه با هم وارد دیالوگ های سالم ، شفاف و سرنوشت ساز بشویم.
برای تشکیل شورای دمکراتیک رهبری از گرایشات مختلف سیاسی و بدون حذف هیچ نیروی دمکراتیکی - برای به پیروزی رساندن این مبارزات و طی کردن دوران گذار تا اولین مجلس انتخابی دمکراتیک - تلاش کنیم و متحد شویم. اوضاع خطرناک است . مردم دیگر نباید شکست بخورند و باید به سرعت پیروز شد. ایران برای همه ایرانیان
رضا آبان ((13 ژولای 2009 سوئد))
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

طراحی شده توسط ندای ایران زمین