آخرین خبرها

مقصد او پیداست

۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه


این مقاله ای است که برای شماره دوشنبه اعتماد نوشته ام روزنامه نگاران ايراني در اين سال ها اگر کمتر فايده يي داشته باشند اين نيست که به طفيلرسانه هاي جديد جهانگير توانسته اند سريع تر از هميشه؛ آزادتر و راحت تر پيام خود را به مخاطبان برسانند، بلکه به نقشي است که در شناسايي ماي ايراني به خودمان داشته اند، مي گذرم از آنجا که وقتي ويگن خواننده مي ميرد در صفحه سوگواره هاي روزنامه گاردين سهمي دارد، يعني که روزنامه نگاران ايراني دامنه کار را به معتبرترين رسانه هاي جهاني هم کشانده اند.اين نشاني که با غرور از حرفه روزنامه نگاري دادم، ديروز با يک مثال عمده در ذهن آمد. کاري که سيروس علي نژاد در شناساندن همايون صنعتي کرد. و البته هم علي دهباشي در نشريه اش بخارا و مجتبي ميرطهماسب در فيلم مستندي که از آن اعجوبه ايراني گرفت و بر جاي گذاشت. پيش از اينها چنين کارنامه يي باقي نمانده است از ما روزنامه نگاران در شناساندن سازندگان اين سرزمين. آيا همين کوتاهي است که موجبي شده است تا ايرانيان سازندگان اين سرزمين را از ياد بگذارند و هي نام عده يي قدرت شعار و سياست پيشه را در ياد بسپارند و از آنان به عنوان هاي دوران ساز ياد کنند. يکي به اين نسل نگفت اول کس که صنعت خودروسازي در ايران آورد که بود. يکي نگفت اولين تن که صنعت فولادسازي را در اين ملک احيا کرد که بود. کسي نشاني از صنيع الدوله نداد که ده ها صنعت را نه فقط به فکر خود، بلکه با کار خود بنيان نهاد. هم اکنون که کبريت سازي تبريز از معدود کارخانه ها است که به همت خانواده خوئي و خويلو هنوز برپاست، چرا يادي بزرگ نمي کنيم از بنيادگذار اين فن. جز همان هزاران نفري که در کارخانه کفش ملي زندگي مي کنند و صدها هزار نفري که از قبل همت حاجي تقي ايرواني زندگي رانده اند کيست که مي داند مرد بزرگ چه ها کرد. نسل جديد کجا مي شناسد بچه نه ساله يي را که در وسط مشروطيت با کمک يک معلم زبان فرانسه نامه يي نوشت براي يک شرکت کاغذسازي دانمارکي و نمونه خواست. و همان دو کارتون که به تبريز رسيد شد اساس بزرگ ترين ثروت زمانه و بنيادگذار ماد - مرکز اعتباري دانشگاه - که به هزاران بي بضاعت در شصت سال گذشته وام داده تا از تحصيل دانشگاه نمانند، یعنی علی وکیلی.و اين سطور را مي توان تا فرازها ادامه داد از يادآوري نام ها و نشان ها و حتي احتياط کرد و هيچ نگفت از عبدالرحيم جعفري بنيانگذار بزرگ ترين انتشارات در خاورميانه که اميرکبير را بدان سختي ساخت و به آن آساني از او گرفتند.اما مي گذريم به وصف همايون صنعتي که دو روز پيش جهان را و گل هاي سرخ کويري خود را و پاتيل هاي گلاب را واگذاشت و رفت. راهي که همه مي روند. همان روزي که اعتماد از مرگ همزمان عبدالعزيز حکيم در تهران و ادوارد کندي در ايالات متحده خبر داده بود، اما ستارگان کوير و همان ساعت ستاره يي اردکان يزد شاهد است که همايون صنعتي از هر دو آن آقازادگان بر زماني که در آن زيست و بر خاکي که از آن برآمد بيشتر اثر گذاشت.همايون صنعتي فراتر از آنکه نام پدربزرگش بر صدها کرماني است که در پرورشگاه او بزرگ شدند و در مدرسه صنعتي وي صنعت آموختند، فراتر از آنکه دايي اش حاجي ميرزا يحيي دولت آبادي صاحب «حيات يحيي» بود، خودش با همان جثه کوچک، سر بزرگ و همت استثنايي، راست نوشته است علي نژاد اعجوبه بود و يگانه بود. به ساليان کتاب ها درباره اش نوشته خواهد آمد.از نسل امروز خبري ندارم که هزاران منبع در اختيارشان هست، اما نسل گذشته که ما بوديم با خواندن کتاب هاي جيبي آدم شديم -اگر شده باشيم-. همان کتاب ها که همت صنعتي پشتش بود. بيشترمان جهان را در زماني که جست وجوگر گوگل در کار نبود از دايره المعارف مصاحب يافتيم و ابعادي از آن در ذهن مان تجسم کرديم که اگر همايون صنعتي نبود پا نمي گرفت. اين کتاب هاي درسي که هنوز در زمان اعجاب صنعت چاپ هم ساماني چنان ندارد که بچه هاي بندر هرمز روز اول سال بدانند چه بخوانند و چي بخوانند، فقط در چند سالي بسامان بود که همايون صنعتي سازمان کتاب هاي درسي را بنيان گذاشت و همت جعفري اميرکبير موتورش شد. سازمان کتاب هاي درسي، چاپخانه افست، کاغذسازي پارس، سازمان مبارزه با بي سوادي به وجود او برپا شد. و چنان که به کارآفريني رفت از کشت مرواريد کيش، تا کارخانه رطب زهره، از شهرک خزرشهر تا گلاب زهرا همه را او ساخت. در ميان کار فراوان ترجمه کرد و شعر سرود. چه کسي گفت عمر کوتاه است و مجال چندان نيست. همايون صنعتي و زندگي اش شاهد است که آدمي مي تواند همين عمر کوتاه و مجال را به کيفيتي که بدان مي بخشد به اقيانوسي انگار بي نهايت بدل کند.بد به دل راه ندهيد در بدرقه همايون صنعتي که چرا چهار سال موجودي چنين در محبس بود، چرا که در همان جا که حبس بود اثرش هست که چطور طرح ريخت تا زندان آدم ساز باشد و چطور بدکاران زنداني کاري بياموزند. و کتابخانه ساخت. چند سالي قبل يکي از روزنامه نگاران افغان از من پرسيد چگونه مي توان همايون صنعتي را يافت. او در خيال بود تا کتابي از نامداران افغان تهيه کند، پرسيدم اين کتاب را چه کار به همايون صنعتي کرماني نيمه اصفهاني، گفت سامانه کتاب هاي درسي افغان از اوست. هيچ اين را نمي دانستم و همان رفيق افغان گفت که اين سامانه حتي در سال هايي که طالب ها تاختند هم ترک نخورد.نام هر يک از کارآفرينان معتبر جهاني را جست و جو کنيد. زندگينامه و آثارشان را بدانيد. در مثال؛ فورد، واندربيلت، هرست، مورگان، گروپ، مرسدس، دايملر، هوندا، گتي، هيوز، هيلتون و... هيچ يک به تنوع همايون صنعتي اثرگذار نبوده اند، اين همه نساخته اند. آنگاه به ياد آوريم همه اين بنيانگذاران و کارآفرينان در هر جاي جهان که زاده شده اند نام شان بر بنايي رفيع است و مجسمه هايشان بر بلندجاها.مردمان به چنين قدرداني ها، خود را سامان مي دهند، خود را مي سازند، ورنه آن نامداران رفته اند و خبر از اين عالم شان نيست.سال پيش در نقد اثر معتبر و ماندني «نامداران ايراني» تاليف دکتر عباس ميلاني پرسيدم جاي همايون صنعتي کجاست. دکتر ميلاني به فروتني عالمانه يي که دارد درباره دو تن پاسخ داد که بايد برايشان کتاب ها نوشت جدا، يکي همايون خان بود. همان که ساکنان کوير کرمان مهربان تر از وي پدري براي خود نمي شناسند، پدري کاردان که مي آموخت. وقتي رفت به کشاورزان منطقه آموخت که گل بکارند و گفت گل تان را مي خرم تا گلاب کنم و به دنيا بفرستم که خشخاش نکاريد، کاري کرد که سازمان عريض و طويل ملل متحد در انجامش در افغانستان درمانده است اما همت همايوني او سنگ ها را شکست، خاک را شکافت، در رگ بياباني که جادوانه تشنه مانده بود آبي دواند و آن گاه به نظاره نشست. همان که گفت «از پدربزرگم آموختم که بزرگ ترين سرمايه بشر، مشکلات اوست.»باري اگر در آرشيو اصلي، فهرستي باشد از کساني که به «همت بلند به جايي رسيده اند» نام همايون صنعتي ثبت است که الگوي همت بود و بايد اين الگو را، همچنان که ديگر الگوها را، نگاه داشت تا نسل ها، از روي آن خود را بسازند. و هرازگاه يادي کنند از آن که در خواب نازک گل هاي سرخي بود که در کرمان روياند. و در همان خواب رفت. مقصد همايون صنعتي ناگفته پيداست.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات ::

طراحی شده توسط ندای ایران زمین