موسوی خوئینی ها کمونیست و جاسوس شوروی بود
۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه
فرارو: در پی حوادث رخ داده پس از انتخابات رسانه های حامی دولت تلاش کردند دست های پشت پرده ای را برای اعتراضات بشناسانند و همه مسائل را حاصل تراوشات فکری یک حلقه و در نهایت یک ذهن معرفی کنند. به گزارش فرارو در این میان، نام دبیرکل مجمع روحانیون مبارز یعنی «سیدمحمد موسوی خوئینی ها» به میان آمد تا رسانه های دولتی او را هدف قرار دهند و با اطلاق عناوینی چون «عالیجناب خاکستری»، «مرد پشت پرده اصلاحات»، «پدرخوانده» و... عنوان کنند که موسوی خوئینی ها مغز متفکر حوادث رخ داده پس از انتخابات و هدایتگر اصلاح طلبان بوده است.
اکنون هفته نامه «پنجره» متعلق به علیرضا زاکانی پرونده ای را به وی اختصاص داده است. موسوی خوئینی ها قبل از انقلاب کجا بوددر این راستا در یکی از مطالب این نشریه نشان داده شده که دبیرکل مجمع روحانیون مبارز پیش از انقلاب هیچ گونه سابقه مبارزاتی نداشته و پس از انقلاب به ناگاه و تنها به خاطر دوستی با سیداحمد خمینی به جمع انقلابیون پیوسته است. عباس سلیمی نمین در این خصوص در مطلبی با عنوان «فاصله از جریان انقلاب» می نویسد: «نقطه شروع فعالیت های آقای موسوی خوئینی ها به عنوان یک عضو فعال سیاسی، بعد از انقلاب و در جریان تسخیر لانه جاسوسی بود.» اگرچه در مطلب کوتاه سلیمی نمین و سایر مطالب تلاش شده سابقه مبارزاتی او و نزدیکی اش با امام(ره) انکار شود اما گویا میان نویسندگان این نشریه چندان هماهنگی وجود نداشته چرا که در مطلبی با عنوان «پدرخوانده» پاراگرافی درج شده که کاملاً در تضاد با مطلب سلیمی نمین است. این پاراگراف در توجیه نقش موسوی خوئینی ها در حوادث اول انقلاب اینگونه می نویسد: «به دلیل تمرکز وی روی تشکل های دانشجویی داخل و خارج از ایران در مبارزات قبل از انقلاب، تسلط بالایی بر نسل دوم چپ های ایرانی که دانشجویان خط امامی و دفتر تحکیمی دیروز و اصلاح طلبان تندرو امروز محسوب می شوند، دارد. به این موارد نزدیکی وی با امام خمینی قبل و بعد از پیروزی انقلاب و عدم پذیرش مسوولیت رسمی جدی در دو دهه گذشته را اضافه کنید.» پدرخوانده یا رئیس مافیااز دیگر سو این نشریه، چهره ای مرموز و مافیایی از موسوی خوئینی ها ترسیم می کند و در گزارشی با عنوان «عالیجناب خاکستری» می نویسد: «موسوی خوئینی ها مرد مرموزی است؛ از همان سیاسیونی که در رمان ها و فیلم های سیاسی یا پلیسی، داستان حول آنها می گردد و ما عاشق کشف نقش آنها در حوادث هستیم، فردی که با آنکه موقعیتی منحصربه فرد و کاریزماتیک در جریان اصلاحات داشت، هرگز برای کسب قدرت به صورت علنی اقدام نکرده و البته در تمام موقعیت های خطیر و مهم عمر جمهوری اسلامی ردپای او را می توان دید اما هیچ گاه فراتر از نقش نجات بخش برای دوستانش ظاهر نشده است؛ تنها لحظه ای حضور می یابد و مسیر بازی را تغییر می دهد. با آنکه بسیاری قدرت را در کسب کرسی های علنی و بزرگ می جویند، خوئینی ها فرزندان دیروز و سربازان امروزش را به زمین بازی می فرستد و بی آنکه هزینه اضافی بدهد از قدرت بهره مند می شود. او به تمام معنی یک پدرخوانده اصیل است.» در پنجره می خوانیم: «راز حضور مهندس موسوی در انتخابات ریاست جمهوری آن هم بعد از 20سال سکوت منفعلانه و انزوای سیاسی را هم می توان در تاثیرگذاری موسوی خوئینی ها جست؛ چه اینکه حضور سوال برانگیز موسوی و کناره گیری تعجب آور خاتمی به نفع وی در پی اظهار تمایل وی به کاندیداتوری موسوی و ارجحیت موسوی بر خاتمی صورت گرفت.» پنجره در نهایت عقیده خود و رسانه های همسو با خود را تعمیم کلی می دهد و از قول تمام فعالان سیاسی کشور می نویسد: «در نگاه همه فعالان سیاسی ایران موسوی خوئینی ها، چهره پرده نشین اصلاح طلبان است؛ مردی که همواره ترجیح داده در پشت صحنه ایفای نقش کند. سلوک سیاسی او به گونه ای است که از آفتابی شدن در میدان سیاست احتراز می ورزد. این، ویژگی همه کسانی است که نمی خواهند ردپایی از تصمیم های آنها در حوادث و ماجراهای رمزگونه باقی بماند.» موسوی خوئینی ها کمونیست و جاسوس شورویاین اما پایان ماجرا نیست چرا که این نشریه در مطالب مختلف خود اتهام عجیب و غریبی را متوجه موسوی خوئینی ها کرده و او را یک کمونیست و جاسوس سرویس اطلاعاتی شوروی(KGB) معرفی می کند. در مطلب جالب این هفته نامه اصولگرا در این خصوص می خوانیم: «وی در سال 1975 به آلمان شرقی می رود و سپس برای تحصیل عازم دانشگاه «پاتریس لومومبا» مسکو می شود؛ دانشگاهی که تربیت کننده بسیاری از نیروهای کمونیست یا وابسته به شوروی همچون کارلوس تروریست مشهور، یا ابومازن و مصطفی برغوثی بوده است. آنچنان که در آن سال ها از او با نام «کریپتو کمونیسم» نام می بردند و نشریه فرانسوی «پاری مارچ» در سال 1985 در این باره می نویسد: «اشخاص وارد به امور کرملین، معتقدند او یار «کا گ ب» در ایران و دوست قدیمی «حیدر علی اف» تنها مسلمان عضو دفتر سیاسی شوروی است. وی بی قید و شرط جورج حبش را تحسین می کند همچنین با ژنرال پناهیان کمونیست قدیمی که در سال های 45-1944 رئیس ستاد ارتش خلق جمهوری مهاباد بود ملاقات داشت. خوئینی ها که از سال 1975 در آلمان شرقی مستقر شده بود، تعلیمات خود را از «مارکوس ولف» ژنرال آلمان شرقی و رئیس سرویس های مخفی برلین شرقی دریافت می داشت.» گزارش نویس پنجره که تلاش می کند تا بی طرفی پیشه کند، می گوید: «روایت نشریه فرانسوی شاید کاملاً قابل اطمینان نباشد» اما بلافاصله با اشاره به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام می نویسد: «اگرچه با توجه به سابقه خوئینی ها بعید نیز نیست. مخالفت یاران خوئینی ها با نظر حلقه علم و صنعت برای اقدام مشابه درباره سفارت شوروی قابل تامل است، آنچنان که دور از انتظار نیست.» این ادعا همچنین از زبان رضا گلپور نویسنده کتاب «شنود اشباح» که مصاحبه ای با پنجره انجام داده است نیز تکرار می شود چرا که او در این باره می گوید: «رفرنس های مختلفی هست که قبل، حین و بعد از اشغال لانه جاسوسی به تاثیرپذیری محمد خوئینی ها از سرویس کا گ ب اشاره می کند و بنده برخی از موارد آنها را در کتاب «شنود اشباح» عیناً نوشتم.» گلپور در ادامه مصاحبه خود می گوید موسوی خوئینی ها اساساً به مارکسیسم گرایش دارد. او عنوان می کند: «موسوی خوئینی ها در آن دوران (پیش از انقلاب) کلاس های تفسیر قرآنی داشت و مشهور بود، چون پدر وی در جریانات پیشه وری کشته شده بود، ایشان نگاه های شدید مارکسیستی دارد. دستگیری وی به همین دلیل هست؛ یک نوع بینش شدیداً مارکسیستی و دیالکتیکی و تلاش برای استفاده از پتانسیل داغ موجود در برخی افراد مرتبط با حوزه های علمیه و همراهی و همگرایی با افرادی که مارکسیسم را محور مبارزه می دانند. تفاسیری که خوئینی ها در تلاش های خود ارائه می کرد، به هر شکل ممکن قصد داشت اعلام کند آیات قرآن با مبانی مدرن جهان مارکسیسم در تعارض نیست و به شکلی می خواهند آیات قرآن را با مطالب به ظاهرمدرن و دیالکتیکی منطبق کنند.»
اکنون هفته نامه «پنجره» متعلق به علیرضا زاکانی پرونده ای را به وی اختصاص داده است. موسوی خوئینی ها قبل از انقلاب کجا بوددر این راستا در یکی از مطالب این نشریه نشان داده شده که دبیرکل مجمع روحانیون مبارز پیش از انقلاب هیچ گونه سابقه مبارزاتی نداشته و پس از انقلاب به ناگاه و تنها به خاطر دوستی با سیداحمد خمینی به جمع انقلابیون پیوسته است. عباس سلیمی نمین در این خصوص در مطلبی با عنوان «فاصله از جریان انقلاب» می نویسد: «نقطه شروع فعالیت های آقای موسوی خوئینی ها به عنوان یک عضو فعال سیاسی، بعد از انقلاب و در جریان تسخیر لانه جاسوسی بود.» اگرچه در مطلب کوتاه سلیمی نمین و سایر مطالب تلاش شده سابقه مبارزاتی او و نزدیکی اش با امام(ره) انکار شود اما گویا میان نویسندگان این نشریه چندان هماهنگی وجود نداشته چرا که در مطلبی با عنوان «پدرخوانده» پاراگرافی درج شده که کاملاً در تضاد با مطلب سلیمی نمین است. این پاراگراف در توجیه نقش موسوی خوئینی ها در حوادث اول انقلاب اینگونه می نویسد: «به دلیل تمرکز وی روی تشکل های دانشجویی داخل و خارج از ایران در مبارزات قبل از انقلاب، تسلط بالایی بر نسل دوم چپ های ایرانی که دانشجویان خط امامی و دفتر تحکیمی دیروز و اصلاح طلبان تندرو امروز محسوب می شوند، دارد. به این موارد نزدیکی وی با امام خمینی قبل و بعد از پیروزی انقلاب و عدم پذیرش مسوولیت رسمی جدی در دو دهه گذشته را اضافه کنید.» پدرخوانده یا رئیس مافیااز دیگر سو این نشریه، چهره ای مرموز و مافیایی از موسوی خوئینی ها ترسیم می کند و در گزارشی با عنوان «عالیجناب خاکستری» می نویسد: «موسوی خوئینی ها مرد مرموزی است؛ از همان سیاسیونی که در رمان ها و فیلم های سیاسی یا پلیسی، داستان حول آنها می گردد و ما عاشق کشف نقش آنها در حوادث هستیم، فردی که با آنکه موقعیتی منحصربه فرد و کاریزماتیک در جریان اصلاحات داشت، هرگز برای کسب قدرت به صورت علنی اقدام نکرده و البته در تمام موقعیت های خطیر و مهم عمر جمهوری اسلامی ردپای او را می توان دید اما هیچ گاه فراتر از نقش نجات بخش برای دوستانش ظاهر نشده است؛ تنها لحظه ای حضور می یابد و مسیر بازی را تغییر می دهد. با آنکه بسیاری قدرت را در کسب کرسی های علنی و بزرگ می جویند، خوئینی ها فرزندان دیروز و سربازان امروزش را به زمین بازی می فرستد و بی آنکه هزینه اضافی بدهد از قدرت بهره مند می شود. او به تمام معنی یک پدرخوانده اصیل است.» در پنجره می خوانیم: «راز حضور مهندس موسوی در انتخابات ریاست جمهوری آن هم بعد از 20سال سکوت منفعلانه و انزوای سیاسی را هم می توان در تاثیرگذاری موسوی خوئینی ها جست؛ چه اینکه حضور سوال برانگیز موسوی و کناره گیری تعجب آور خاتمی به نفع وی در پی اظهار تمایل وی به کاندیداتوری موسوی و ارجحیت موسوی بر خاتمی صورت گرفت.» پنجره در نهایت عقیده خود و رسانه های همسو با خود را تعمیم کلی می دهد و از قول تمام فعالان سیاسی کشور می نویسد: «در نگاه همه فعالان سیاسی ایران موسوی خوئینی ها، چهره پرده نشین اصلاح طلبان است؛ مردی که همواره ترجیح داده در پشت صحنه ایفای نقش کند. سلوک سیاسی او به گونه ای است که از آفتابی شدن در میدان سیاست احتراز می ورزد. این، ویژگی همه کسانی است که نمی خواهند ردپایی از تصمیم های آنها در حوادث و ماجراهای رمزگونه باقی بماند.» موسوی خوئینی ها کمونیست و جاسوس شورویاین اما پایان ماجرا نیست چرا که این نشریه در مطالب مختلف خود اتهام عجیب و غریبی را متوجه موسوی خوئینی ها کرده و او را یک کمونیست و جاسوس سرویس اطلاعاتی شوروی(KGB) معرفی می کند. در مطلب جالب این هفته نامه اصولگرا در این خصوص می خوانیم: «وی در سال 1975 به آلمان شرقی می رود و سپس برای تحصیل عازم دانشگاه «پاتریس لومومبا» مسکو می شود؛ دانشگاهی که تربیت کننده بسیاری از نیروهای کمونیست یا وابسته به شوروی همچون کارلوس تروریست مشهور، یا ابومازن و مصطفی برغوثی بوده است. آنچنان که در آن سال ها از او با نام «کریپتو کمونیسم» نام می بردند و نشریه فرانسوی «پاری مارچ» در سال 1985 در این باره می نویسد: «اشخاص وارد به امور کرملین، معتقدند او یار «کا گ ب» در ایران و دوست قدیمی «حیدر علی اف» تنها مسلمان عضو دفتر سیاسی شوروی است. وی بی قید و شرط جورج حبش را تحسین می کند همچنین با ژنرال پناهیان کمونیست قدیمی که در سال های 45-1944 رئیس ستاد ارتش خلق جمهوری مهاباد بود ملاقات داشت. خوئینی ها که از سال 1975 در آلمان شرقی مستقر شده بود، تعلیمات خود را از «مارکوس ولف» ژنرال آلمان شرقی و رئیس سرویس های مخفی برلین شرقی دریافت می داشت.» گزارش نویس پنجره که تلاش می کند تا بی طرفی پیشه کند، می گوید: «روایت نشریه فرانسوی شاید کاملاً قابل اطمینان نباشد» اما بلافاصله با اشاره به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام می نویسد: «اگرچه با توجه به سابقه خوئینی ها بعید نیز نیست. مخالفت یاران خوئینی ها با نظر حلقه علم و صنعت برای اقدام مشابه درباره سفارت شوروی قابل تامل است، آنچنان که دور از انتظار نیست.» این ادعا همچنین از زبان رضا گلپور نویسنده کتاب «شنود اشباح» که مصاحبه ای با پنجره انجام داده است نیز تکرار می شود چرا که او در این باره می گوید: «رفرنس های مختلفی هست که قبل، حین و بعد از اشغال لانه جاسوسی به تاثیرپذیری محمد خوئینی ها از سرویس کا گ ب اشاره می کند و بنده برخی از موارد آنها را در کتاب «شنود اشباح» عیناً نوشتم.» گلپور در ادامه مصاحبه خود می گوید موسوی خوئینی ها اساساً به مارکسیسم گرایش دارد. او عنوان می کند: «موسوی خوئینی ها در آن دوران (پیش از انقلاب) کلاس های تفسیر قرآنی داشت و مشهور بود، چون پدر وی در جریانات پیشه وری کشته شده بود، ایشان نگاه های شدید مارکسیستی دارد. دستگیری وی به همین دلیل هست؛ یک نوع بینش شدیداً مارکسیستی و دیالکتیکی و تلاش برای استفاده از پتانسیل داغ موجود در برخی افراد مرتبط با حوزه های علمیه و همراهی و همگرایی با افرادی که مارکسیسم را محور مبارزه می دانند. تفاسیری که خوئینی ها در تلاش های خود ارائه می کرد، به هر شکل ممکن قصد داشت اعلام کند آیات قرآن با مبانی مدرن جهان مارکسیسم در تعارض نیست و به شکلی می خواهند آیات قرآن را با مطالب به ظاهرمدرن و دیالکتیکی منطبق کنند.»
ارسال به:
0 نظرات ::
ارسال یک نظر