آخرین خبرها

تفاوت‌های سیزدهم آبان ۵۸ و ۸۸ و نقش تاریخ‌سازی که جنبش سبز ایران این‌بار ایفا خواهد کرد

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

تاملی در ضرورت بازبینی و تقویت تفکر نقاد در سیاست‌ورزی:
تفاوت‌های سیزدهم آبان ۵۸ و ۸۸ و نقش تاریخ‌سازی که جنبش سبز ایران این‌بار ایفا خواهد کرد

سیزده آبان پنجاه و هشت، هنوز انقلاب مردم یک ساله نشده بود که دوباره نگاه‌های جهانی و رسانه‌ها معطوف ایران گردید. عده‌ای از دانشجویان پیرو خط امام در راستای مبارزه با سیاست‌های امپریالیستی آمریکا و حمایت‌های همه‌جانبه‌اش از رژیم شاهنشاهی و سنگ‌اندازی در مسیر انقلاب ۵۷، سفارت امریکا در ایران را تسخیر کردند و اعضای آن را به گروگان گرفتند. حادثه‌ای که مورد تایید بنیانگذار انقلاب ایران، امام خمینی، نیز قرار گرفت. تسخیر سفارت امریکا 444 روز به طول انجامید و در نتیجه پس از مذاکرات و کش و قوس‌های فراوان با قراداد الجزایر پایان گرفت و در طول یک سال و اندی گروگان‌ها پس از قرارداد به کشورشان برگشتند.
حاملان این حرکت سیاسی، عده‌ای از دانشجویان خط امام بودند که برخی از آن‌ها اینک در جمع اصلاح‌طلبان زندانی حضور دارند و برخی نیز در جریان فعلی قدرت. اما چه شد که عده‌ای از آن دانشجویان که روزی همپای یکدیگر به سفارت ریختند در اوینند و عده‌ای دیگر در قدرت؟ گرچه بخش مهمی از این حرکت مبتنی بر گفتمان دشمن‌ستیزی انقلابیون بود، گفتمانی که در دهه دوم انقلاب به افراط و تفریطی مثال زدنی دچار گردید و از قبل آن کشور در عرصه بین‌المللی آسیب‌های جدی دید اما با نگاهی اجمالی به این حرکت و علی‌رغم همه نقدهای وارده به آن، به نظر می‌رسد که دانشجویان قصد داشتند انقلاب نوپا را از خطر تمامی حامیان شاه سابق خلاصی بخشند و به ویژه با جلوگیری از دخالت امریکا در امور کشور دست آنها را از ایران کوتاه کنند. آنان حرکتی را در سیاست ایران بنیان گذاشتند که گرچه در زمان خود هم حرکتی رادیکال به شمار می‌رفت اما گفتمانی مشخص و روشن داشت و آن چیزی نبود جز ظلم‌ستیزی.بسیاری از همان دانشجویان پیشرو در جریان تسخیر لانه جاسوسی هجده سال بعد همزمان با ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی و با تجدیدنظر در سیاست‌ورزی خود، سردمدار جنبش اصلاح‌طلبی در ایران شدند. همان جریانی که نبض اتفاقات بین‌المللی را شناخته بود، از تندروی‌های خود در قضیه‌ی گروگان‌گیری سفارت درس گرفته بود و همگام با ادبیات بین‌المللی حرکت می‌کرد. جریانی که با شعار تنش‌زدائی از روابط بین المللی، صلح طلبی و نفی خشونت به میدان آمد.این بزرگترین خصیصه جریان اصلاح‌طلبی بود که آن را از جریان سیاسی رقیب خود متمایز می ساخت: درس گرفتن از اشتباهات و افراط و تفریط ها و تلاش در جهت حرکت به سمت جلو با نگاهی به تغییرات زمانه. جریان رقیب اما هنوز سال‌هاست که بر همان سیاست افراط و تفریط خود اصرار و پافشاری می‌کند و حاضر نیست اشتباهات خود را بپذیرد و به سمت اصلاح گام بردارد. اصلاح‌طلبان، اصلاح را از نگاه به عملکرد خویشتن آغاز کردند و در توضیح رفتار سیاسی خود در سال‌های نخستین انقلاب هم همواره به زبان‌ها و قلم‌های مختلف گفته‌اند که پیام اصلی هجوم به سفارت آمریکا مبارزه با ظلم بود. خاصیت جوامع انقلابی بروز این دست رفتارها که ناشی از جو هیجان‌زده جامعه است می باشد. هیجانی که که گاهی به بالا رفتن از دیوار سفارت می‌انجامد و گاهی نیز به بستن دانشگاه‌ها به بهانه دمیدن دین در کالبد علوم انسانی. اما حاملان انقلاب یک دهه بعد از انقلاب و پس از بازبینی رفتار سیاسی خود باید به اشتباهات خود گردن نهند و از برخی رفتارهای تندروانه خود اعلام برائت کنند. این اتفاقی بود که در جریان حاکم فعلی که قدرت را در دست دارد به دلیل ایدئولوژی زدگی مفرط رخ نداد که هیچ، تشدید هم شد.امروز نیز شاهد تداوم همان تفکر در دانشگاه‌ها و به اصطلاح اسلامی نمودن علوم انسانی و تداوم رفتار خصمانه علیه نیروهای فکری مخالف جریان حاکم هستیم که بر تمام این‌ها باید رفتار خصمانه در عرصه بین‌المللی را نیز افزود. رفتاری که شاید تنها خاص کشورهای انقلابی در سال‌های نخستین انقلاب در قبال نیروهای خارجیست، اما در ایران بیش از سه دهه تداوم داشته است. گفتمانی که مبتنی بر توهم توطئه و دشمن‌سازی استوار است و تمامی کمبودها و عقب‌افتادگی‌های خود در عرصه‌های مختلف را به گردن کشورهای بیگانه می‌اندازد. اکنون دولت کودتا به درستی تجلی‌گر تمامی این صفات است. دولتی که پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامی به جای اصلاح اشتباهات گذشته، در شیپور هوچی‌گری‌‌های خویش می‌دمد و به جای تلاش در جهت اصلاح امور ترجیح می‌دهد یک مرتجع سیاسی، به معنای دقیق کلمه باشد. امروز می‌بینیم که پس از سه دهه، شکاف اساسی میان رویکرد‌های سیاسی جریان فکری حامی احمدی‌نژاد و جریان فکری حامی اصلاح‌طلبی رخ داده است.رئیس نامشروع دولت حتی لحظه‌ای به این فکر نکرده است که آن رفتارها تنها شاید در سال‌های پر التهاب پس از یک انقلاب توجیه‌پذیر باشد و در همان زمینه سیاسی-اجتماعی معنا پیدا کند. او بر این گمان است که سیاست گروگان‌گیری در عرصه بین‌المللی پاسخگوی بی کفایتی‌های او خواهد بود. به همین دلیل هم هست که فضاحت ملوان‌های انگلیسی و اکنون هم چند توریست آمریکایی در کوه‌های غرب ایران را به بار می‌آورد و بعد از چندین هفته مداوم بسیج کردن کل رسانه‌های دنیا بر علیه ایران، آنان را با پوشاندن کت و شلوار به فرودگاه می‌فرستد و بعد به بدرقه‌شان هم می‌رود! عدم بازبینی در رفتار سیاسی و نبود نگاه نقادانه به گذشته بی تردید چنین فضاحت‌هایی را نیز به بار می‌آورد که البته از جریانی که علاقه‌ای به پذیرفتن اشتباهات تاریخی خود ندارد، جز این انتظار نمی رود. پس از سی سال عبور از روز تاریخی سیزدهم آبان سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت، وقت آن است که به نقد عملکرد خود بنشینیم و از دریچه همین تفکر نقاد است که درخواهیم یافت کسانی که در سال پنجاه و هشت با هدف حفظ نظام نوپای برخاسته از انقلابی مردمی این سفارت را تسخیر کردند و در سال هفتاد وشش باز هم برای حفظ جمهوری اسلامی با شعار اصلاحات به میدان آمدند، اکنون به جرم براندازی همان نظامی که در صدد حفظش بودند بیش از چهار ماه در سلول‌های انفرادی و تحت شکنجه‌های روانی و گاها جسمی به سر می برند.جوانان خط امام دیروز که به بهانه ظلم‌ستیزی به 13 آبان 58 را آفریدند، اکنون خود قربانی ظلم دستگاه حاکم شده‌اند. این جریان فکری هزینه بازبینی‌ها، تفکر نقاد و دغدغه اصلاح‌گری خویش را می‌دهد و جریان حاکم همچنان ترجیح می‌دهد پنبه در گوش، به راه فاجعه بار خود که استوار بر حذف جریانات فکری مستقل در داخل کشور و توهم توطئه و دشمن‌سازی در خارج از کشور است ادامه دهد.احمدی نژاد جزو کسانی بود که از تیم برنامه‌ریزی برای تسخیر سفارت امریکا خارج شد و به جای آن بعدها همراه با هم‌پالکی‌های خود به تصفیه نیروهای چپ‌ها مشغول شدند و به جای آمریکا، شوروی را دشمن خارجی اصلی می‌دانستند. اما همین فرد که امروز با خیانت به ملت و ظلم وبی‌داد قدرت را در دست گرفته است، بیشترین باج‌ها را به روسیه می‌دهد و البته در مقابل آموزش‌های مبسوطی درباره شکنجه‌های سفید و سیاه از روسی‌های «باتجربه» می‌گیرد.
این جریان فکر مبتنی بر دگماتیسم و تغییر ناپذیری چنان مست از قدرت پوشالی خویش است که نه تنها بر تمامی نخبه‌گان، فرهیختگان و نیروهای سیاسی دلسوز کشور می‌تازد بلکه همان آرمان‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی، که دم از پاسداشت آن می‌زند را نیز نادیده گرفته است. میزان در این جریان انحرافی، دیگر رای ملت نیست، بلکه میزان طرفداری و چاپلوسی تشنگان قدرت است و البته هزینه این نوع رفتارها نیز جملگی بر دوش ملت و از کیسه آیندگان کشور است.
و اما سیزده آبان دیگری در راه است. سبزده آبانی که می‌رود تاریخ‌ساز باشد و تغییری اساسی در رفتارهای شتابزده نسل‌های پیشین به وجود بیاورد. سیزده آبان ۸۸ تفاوتی اساسی با سیزدهم آبان ۵۸ دارد. راهپیمایان سبز امروز، از پس این تجربه سی ساله و با نقد بر این افراط و تفریط هاست که به چنین بلوغ فکری و نظری دست یافته‌اند که در خیابان طالقانی نه پرچمی آتش بزنند، نه فریاد مرگ سر دهند و نه از دیوار سفارت بالا بروند. قرار نیست به ضرب و زور و تعطیلی کلاس‌های درس دانش‌آموزان و دانشجویان مراسم نمادین برگزار کنند.سیزده آبان امسال، سبزها سر جنگ با هیچ ملیتی ندارند، می‌آیند تا این بار پیام صلح‌طلبی خویش را به گوش تمام مردم دنیا برسانند.می‌آیند تا خواستار رفع تحریم‌های ظالمانه‌ بر علیه ایران شوند که تنها فشاری مضاعف بر گرده ملت است. می‌آیند تا مذاکره‌ای برابر و مبتنی بر عزت و احترام طرفین و بر پایه منافع ملی را طلب کنند.بی‌شک اگر محسن میردامادی در اوین زندانی نبود، سعید حجاریان قربانی خشونت‌طلبی اقتدارگرایان بر ویلچیر ننشسته بود و بهزاد نبوی بر تخت بیمارستان اسیر نبود، با گردن نهادن به همین شعارها و آرمان‌ها در کنار مردم حضور می‌یافتند. این روش مشی فکری‌ای است که نقد و بازبینی خود را جزیی از قاموس فکری‌اش قرار داده است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات ::

طراحی شده توسط ندای ایران زمین