رابطه حذف صفر از اسکناسها با تورم
۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه
كاري كه برداشتن چند صفر از جلوي عدد اسكناسها ميكند هم درآمدها و هم هزينهها را به يك نسبت كوچك ميكند/ تورم به معني افزايش سطح عمومي قيمتها است و نه افزايش توامان قيمتها و درآمدها.

از زمانی که برای اولین بار موضوع حذف چند صفر از واحد پول ملی به منظور کاستن از آثار ناخوشایند نزول ارزش و کاهش قدرت خرید آن به طور جدی در رسانهها مطرح شد تا امروز که به نظر میرسد این تصمیم به مراحل اجرایی خود نزدیک میشود، نظرهای گوناگونی در باب تاثیر این امر بر تورم ابراز شده است. حتی اگر در بادی امر چنین بنماید که تنها برداشتن چند صفر از جلوی واحد پول میتواند گامی در راستای کاهش نرخ تورم باشد، منطق اقتصادی این امر را ناممکن میداند. از آنجا که در چند روز اخیر دوباره این موضوع مطرح شده شاید نگاهی دیگر به آن و نشان دادن بیتاثیر بودن کاهش چند صفر از روی اسکناسها بر تورم خالی از فایده نباشد.
1.شايد طرح اين پرسش عجيب به نظر برسد كه چرا تورم برا ي مردم يك جامعه خوشايند نيست؟ ممكن است به اين سوال اينگونه پاسخ داده شود كه هيچكس از افزايش قيمتها خشنود نميشود. هيچكس از اينكه هزينههاي او افزايش يابند راضي نيست. اما باز ميتوان پرسيد به کدام دلیل افزايش هزينههاي هر فرد برای او خوشایند نیست. براي رفع ابهام از اين پرسشهاي ظاهرا بي معني؛ بگذاريد موضوع را كمي بشكافيم.
2.اصولا خشنودی يا ناخشنودي احساسی است که در پي مقايسه دو پديده يا دو موقعيت در فرد ايجاد ميشود. عدم رضايت از تورم نيز به سبب مقايسه وضعيت حال هر فرد با وضعيت او در گذشته رخ ميدهد. اما در اين مقايسه نبايد تنها به تغيير قيمتها توجه داشت. عامل ديگري هم براي عدم رضايتمندي وجود دارد.
3.انسانها بخشي از درآمد خود را مصرف و باقيمانده را پسانداز ميكنند. گاه مصرف آنچنان بالا است كه سهمي براي پسانداز باقي نميگذارد و گاه حتي فرد مجبور ميشود بخشي از پساندازهاي آتي خود را نيز به مصرف حال برساند(كاري كه با گرفتن وام انجام ميدهيم). به زبان رياضي بسيار ساده ميتوان نوشت: پس انداز + مصرف = درآمد
4.فردي را در نظر بگيريد كه در شرايط یک اقتصاد غير تورمي 80 درصد از درآمد خود را مصرف كرده و 20 درصد باقيمانده را پس انداز ميكند. حال در اثر تورم و افزايش قيمتها اين فرد ناچار ميشود كه يا براي ادامه همان نحوه زندگي 90درصد از درآمدش را مصرف كند كه تنها 10درصد براي پسانداز باقي ميماند و يا بازهم 20درصد آن را پس انداز كند اما از مصرف خود كم كند یا الگوی مصرف خود را تغییر دهد. در هر دوي اين حالتها مقايسه اين وضعيت با وضعيت گذشته در اين فرد احساس عدم رضايت به وجود ميآورد.
5.حالا فرض كنيد که اين فرد که 90درصد درآمد خود را مصرف کرده و 10 درصد آن را پس انداز میکند و تمام كساني كه با او در اين محيط اقتصادي زندگي ميكنند يك روز صبح از خواب بيدار شوند و ببينند كه جلوي تمام اعداد اسكناسهايي كه در جيب خودشان دارند، موجودي حساب بانكي، اسناد بهادار، حقوق و دستمزد و خلاصه تمام ثروت آنها دو صفر اضافه شده است. به عبارت دیگر ناگهان درآمد و دارايي آنها 100 برابر شده است. البته همه خوشحال ميشوند اما زماني كه ميفهمند اين اتفاق براي دیگران هم افتاده يعني ارزش كالاهايي كه در فروشگاهها است و بخشي از دارايي فروشندگان است و حقوق و دستمزد ساير افراد كه بقیه باید آن را به عنوان هزینه خود بپردازند هم 100 برابر شده اين خوشحالي از بين ميرود. علت آن هم ساده است. مقايسه بين وضع آن روز صبح هر یک از این افراد با شب گذشته هيچ تغييري را نشان نميدهد يا بهتر است بگوييم هيچ تغيير نسبي را نشان نميدهد. فرد موضوع مثال ما هنوز هم 90 درصد از درآمدش را به مصرف ميرساند و 10 درصد آن را پس انداز ميكند بدون اينكه در وضعيت و كيفيت زندگي او تغييري حاصل شده باشد.
6.ميتوان به حالتي كاملا برخلاف اين هم فكر كرد كه در آن صبح كذايي به جاي اينكه دو صفر در جلوي اسكناسها گذاشته شود دو صفر برداشته شود. خواننده به راحتي میتواند نتیجه را پیشبینی کند؛ كه برای افراد جامعه هيچ تفاوتي با وضعيت فرضي قبلي ندارد.
7.تفاوتي كه بين مثال بند 4 با دو مثال بعدي داشت آن بود كه در اولي تنها هزينهها افزايش يافتند بدون اينكه درآمد هم افزايش يابد اما در دو حالت بعدي هم درآمد و هم هزينهها همه به يك نسبت افزايش يا كاهش پیدا کردند. حال ميتوان به پرسش اوليه اين نوشتار برگشت و ديد كه چرا تورم ناخوشايند است. تورم به معني افزايش سطح عمومي قيمتها است و نه افزايش توامان قيمتها و درآمدها.
8.تا اين بخش از نوشتار ما صحبتي از واحد پول نكرديم. اينكه اين آدمها با چه واحد پولي داد و ستدهاي خود را انجام ميدهند تغييري در اصل موضوع و نتيجه نميدهد. كاري كه برداشتن چند صفر از جلوي عدد اسكناسها ميكند هم درآمدها و هم هزينهها را به يك نسبت كوچك ميكند مشابه همانی که در بند 6 فرض شد. شايد تنها عامل خشنود كننده عدم نياز به حمل مقدار زيادي اسكناس براي انجام معاملات باشد.
9.البته مواردي همچون كاهش هزينههاي چاپ اسكناس، فرسودگي كمتر اسكناسهاي در جريان، سهولت ثبت و نگهداري معاملات مالي و آمارها و اطلاعات و نظاير اينها سودمنديهاي اجتماعي اين عمل هستند كه از آنجا كه در مقوله رضايت فردي وموضوع این مقال جاي نميگيرند مورد بحث واقع نشد.
1.شايد طرح اين پرسش عجيب به نظر برسد كه چرا تورم برا ي مردم يك جامعه خوشايند نيست؟ ممكن است به اين سوال اينگونه پاسخ داده شود كه هيچكس از افزايش قيمتها خشنود نميشود. هيچكس از اينكه هزينههاي او افزايش يابند راضي نيست. اما باز ميتوان پرسيد به کدام دلیل افزايش هزينههاي هر فرد برای او خوشایند نیست. براي رفع ابهام از اين پرسشهاي ظاهرا بي معني؛ بگذاريد موضوع را كمي بشكافيم.
2.اصولا خشنودی يا ناخشنودي احساسی است که در پي مقايسه دو پديده يا دو موقعيت در فرد ايجاد ميشود. عدم رضايت از تورم نيز به سبب مقايسه وضعيت حال هر فرد با وضعيت او در گذشته رخ ميدهد. اما در اين مقايسه نبايد تنها به تغيير قيمتها توجه داشت. عامل ديگري هم براي عدم رضايتمندي وجود دارد.
3.انسانها بخشي از درآمد خود را مصرف و باقيمانده را پسانداز ميكنند. گاه مصرف آنچنان بالا است كه سهمي براي پسانداز باقي نميگذارد و گاه حتي فرد مجبور ميشود بخشي از پساندازهاي آتي خود را نيز به مصرف حال برساند(كاري كه با گرفتن وام انجام ميدهيم). به زبان رياضي بسيار ساده ميتوان نوشت: پس انداز + مصرف = درآمد
4.فردي را در نظر بگيريد كه در شرايط یک اقتصاد غير تورمي 80 درصد از درآمد خود را مصرف كرده و 20 درصد باقيمانده را پس انداز ميكند. حال در اثر تورم و افزايش قيمتها اين فرد ناچار ميشود كه يا براي ادامه همان نحوه زندگي 90درصد از درآمدش را مصرف كند كه تنها 10درصد براي پسانداز باقي ميماند و يا بازهم 20درصد آن را پس انداز كند اما از مصرف خود كم كند یا الگوی مصرف خود را تغییر دهد. در هر دوي اين حالتها مقايسه اين وضعيت با وضعيت گذشته در اين فرد احساس عدم رضايت به وجود ميآورد.
5.حالا فرض كنيد که اين فرد که 90درصد درآمد خود را مصرف کرده و 10 درصد آن را پس انداز میکند و تمام كساني كه با او در اين محيط اقتصادي زندگي ميكنند يك روز صبح از خواب بيدار شوند و ببينند كه جلوي تمام اعداد اسكناسهايي كه در جيب خودشان دارند، موجودي حساب بانكي، اسناد بهادار، حقوق و دستمزد و خلاصه تمام ثروت آنها دو صفر اضافه شده است. به عبارت دیگر ناگهان درآمد و دارايي آنها 100 برابر شده است. البته همه خوشحال ميشوند اما زماني كه ميفهمند اين اتفاق براي دیگران هم افتاده يعني ارزش كالاهايي كه در فروشگاهها است و بخشي از دارايي فروشندگان است و حقوق و دستمزد ساير افراد كه بقیه باید آن را به عنوان هزینه خود بپردازند هم 100 برابر شده اين خوشحالي از بين ميرود. علت آن هم ساده است. مقايسه بين وضع آن روز صبح هر یک از این افراد با شب گذشته هيچ تغييري را نشان نميدهد يا بهتر است بگوييم هيچ تغيير نسبي را نشان نميدهد. فرد موضوع مثال ما هنوز هم 90 درصد از درآمدش را به مصرف ميرساند و 10 درصد آن را پس انداز ميكند بدون اينكه در وضعيت و كيفيت زندگي او تغييري حاصل شده باشد.
6.ميتوان به حالتي كاملا برخلاف اين هم فكر كرد كه در آن صبح كذايي به جاي اينكه دو صفر در جلوي اسكناسها گذاشته شود دو صفر برداشته شود. خواننده به راحتي میتواند نتیجه را پیشبینی کند؛ كه برای افراد جامعه هيچ تفاوتي با وضعيت فرضي قبلي ندارد.
7.تفاوتي كه بين مثال بند 4 با دو مثال بعدي داشت آن بود كه در اولي تنها هزينهها افزايش يافتند بدون اينكه درآمد هم افزايش يابد اما در دو حالت بعدي هم درآمد و هم هزينهها همه به يك نسبت افزايش يا كاهش پیدا کردند. حال ميتوان به پرسش اوليه اين نوشتار برگشت و ديد كه چرا تورم ناخوشايند است. تورم به معني افزايش سطح عمومي قيمتها است و نه افزايش توامان قيمتها و درآمدها.
8.تا اين بخش از نوشتار ما صحبتي از واحد پول نكرديم. اينكه اين آدمها با چه واحد پولي داد و ستدهاي خود را انجام ميدهند تغييري در اصل موضوع و نتيجه نميدهد. كاري كه برداشتن چند صفر از جلوي عدد اسكناسها ميكند هم درآمدها و هم هزينهها را به يك نسبت كوچك ميكند مشابه همانی که در بند 6 فرض شد. شايد تنها عامل خشنود كننده عدم نياز به حمل مقدار زيادي اسكناس براي انجام معاملات باشد.
9.البته مواردي همچون كاهش هزينههاي چاپ اسكناس، فرسودگي كمتر اسكناسهاي در جريان، سهولت ثبت و نگهداري معاملات مالي و آمارها و اطلاعات و نظاير اينها سودمنديهاي اجتماعي اين عمل هستند كه از آنجا كه در مقوله رضايت فردي وموضوع این مقال جاي نميگيرند مورد بحث واقع نشد.
ارسال به:












0 نظرات ::
ارسال یک نظر