آخرین خبرها

سال شکست سایبری

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

اعتراف را داشته باشید:
یکی از اشتباهات بزرگ دولت در مدیریت و برگزاری انتخابات ایجاد آزادی های ناگهانی اینترنتی بود، از فیلتر خارج شدن ناگهانی فیس بوک، فرند فید و توئیتر...بود.



وقایع انتخابات88، نه تنها کارزار بارها عدم بی طرفی اش را نشان داد، بلکه رقیب پیش از این در انتخابات 84، باری به صورت تمام قد وارد این تقابل سایبری (بی رقیب)‌شده بود؛ پیش گامان جناح سبز در سایبر، هر چند در انتخابات 84 در یک اشتباه نتایج حاصل از دنیای مجازی را با دنیای واقعی معادل سازی کرد،‌با این حال تجربه خاصی را در تقابل فشرده، جنگ روانی و رسانه های نو به دست آورد…

تریبون مستضعفین- سال ۸۸ علی رغم تلاطم سیاسی اجتماعی اش در دنیای واقع و مجازی، حداقل در محیط مجازی وقایعش را در مجراها و سرفصل یا محدودی واقع کرد؛ سالی که از زاویه یک رقابت سیاسی (در سایبر اسپیس) به صراحت می تواند سال «شکست حزب الله» نام گیرد. حزب الله وارد کارزاری شد که نه تنها رسانه سنتی و معمول وی نبوده است بلکه قصد داشت در زمین رقیب بجنگد؛ در حالت عادی هنگام موفقیت یک طرف بدون حضور رقیب شاید یک پیروزی برای وی محسوب شود اما آن را نمی توان به عنوان شکست رقیب ثبت کرد؛ اما هنگام حضور رقیب رقابت بُرد و باخت خواهد داشت. و در رقابت جدید خصوصا با حضور در زمین غیر بی طرف و همچنین در رقابت با یک رقیب «کهنه کار» نتیجه از پیش مشخص بود؛ این موضوع خود سرفصلی قابل بحث است که آیا حضور (حتی با احتمال قطعی شکست) در این موقعیت یا موقعیت مشابه، لازمه یک فرایند برای فتح است یا می توان برای حضور در یک عرصه واضح و علنی با برنامه ریزی، بدون عجله و در موقعیت مناسب و دقیقا برای پیروزی وارد شد؟

cyber_warfareدر این همین مورد، وقایع انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، نه تنها کارزار بار ها عدم بی طرفی اش را نشان داد، بلکه رقیب پیش از این در انتخابات ۸۴، باری به صورت تمام قد (با توجه به داشته های زمان خویش) وارد این تقابل سایبری (بی رقیب)‌شده بود؛ پیش گامان جناح سبز در سایبر،‌یعنی شاخه جوانان حزب مشارکت، هر چند در انتخابات ۸۴ در یک اشتباه محاسباتی نتایج حاصل از دنیای مجازی را با دنیای واقعی معادل سازی کرد،‌با این حال تجربه خاصی را در تقابل فشرده، جنگ روانی و رسانه های نو به دست آورد که به عینه نتایج آن را می توان در وقایع اخیر یافت؛‌از سوی دیگر فعالیت تحلیلی مداوم و علمی حامیان خارجی جناح رقیب، که نهان نیز نبود، نشان از یک ورود حساب شده و متاثر از تحلیل تجربیات داشت. هر چند جناح حاکم، پس از سال ها از شروع پروژه ها تنها اشاره ای که به آنها کرد در پرداخت های قضایی و به عنوان جاسوسی و عاملی برای تخطئه و سرکوب متهمین بود؛ اما آگاهان می دانند که موسسات فوق حداقل بخش عمده ای از فعالیت خود را به صورت علنی انجام می دادند، و همچنین منبع و جامعه آماری ایشان یک محیط محرمانه نبوده است و در این مورد امکانات برای هر دو جناح مساوی بود؛ آنچه که تفاوت دو جریان است، الویت و اهمیت فضای سایبر و سپس اولویت انجام فعالیت های تحلیلی دقیق بود. (به جزئیات این موضوع در مقاله ام در ویژه نامه فتنه نهاد رهبری دانشگاه ها اشاره کرده ام.)
آنچنان که گفته شد، نقش و وقایع اینترنتی درباره وقایع سال ۸۸ در سرفصل های محدودی قابل تحلیل است که البته بعضی از این سرفصل ها نه از نظر تاثیر واقعی، که در واقع بزرگ شده ی غلو رسانه های غرب گرا هستند که با تحلیل آنها به عدم نقش موثر داخلی آنها واقف خواهید شد:

انقلاب توئیتری
استفاده از واژه «انقلاب» برای نقش توئیتر در وقایع اخیر بیشتر یک شوخی رسانه ای است؛ توئیتر با توجه به ساختارش به هیچ وجه توانایی تشکیلاتی برای تاثیر و جریان سازی واقعی نداشت؛ آنچه که توئیتر را اهمیت بخشید، تبدیل آن به محل تولید خوراک خبری رسانه های غربی بود. رسانه های غربی که اصلی ترین منابع خود از وقایع لحظه به لحظه، و گزاراش های خیابانی را پروفایل های انگلیسی انتخاب کرده بودند که بعد ها مشخص شد بسیاری از آنها یا اکانت های قلابی مدیریت شده توسط یک نفر بوده اند، یا توسط کاربران ایرانی خارجی مدیریت می شده است، یا افرادی غیر ایرانی حال با قصد یا به شوخی بی اطلاع دقیق از وقایع اخبار کذب را در آن منتشر می کردند. این موضوع خصوصا از اختلاف ساعت های درج شده در پروفایل های افراد و تفاوت آن با ساعت رسمی ایران مشخص می شد، و حتی با گذشت یک سال از وقایع و بر طرف شدن کف روی آب بسیاری از این پروفایل ها هویت های خود که بعضا حتی اسرائیلی بود را افشا کردند. مچنین باید توجه داشت که خصوصا با قطعی های مکرر اینترنت، خصوصا اینترنت موبایل، گزارش شهروندی از وقایع توسط توئیتر یک دروغ بزرگ است.

«شبکه» های مجازی
هرچند بسیاری اصرار دارند درباره تمایز نقش شبکه های مجازی، خصوصا فیس بوک، در وقایع ایران نسبت به وقایع دیگر چون انتخابات آمریکا یا دیگر انقلاب های رنگین اغراق کنند ولی نقش پر رنگ این رسانه در وقایع ایران تحلیلی ساده دارد؛ در ایران درباره تبلیغات انتخاباتی محدودیت وجود دارد، همچنین تنها رسانه سراسری در انحصار طبقه حاکم است؛ کاملا بدیهی است نیروی موجود به تنها رسانه در اختیارش پناه ببرد، نیازی که یقینا در کشورهای اروپای شرقی یا ونزوئلا با نقش پر رنگ تلویزیون های خصوصی و شبکه های ماهواری به این شدت احساس نمی شود.
بخشی از این نیاز در حیطه آگاه سازی و خبر رسانی قابل تحلیل است، اما بخش دیگر در واقع یکی از ضعف های جناح سبز در برابر حزب الله بود؛ تا پیش از این اصلاح طلبان برای شبکه سازی و هماهنگ سازی نیروها تا سازماندهی حداکثر چند صد نفره توانایی داشتند. این برتری حزب اللهی ناشی از شبکه واقعی تشکیل شده آن که ریشه در مساجد، پایگاه ها بسیج، هیئات و تکایا، خصوصا هیئت رزمندگان، و نقش پر رنگ خانوادگی نیروی های شبکه داشت. شبکه حزب الله کاملا کاربرد محور و برای مقاطع خاص استفاده می شد که ناشی از روحیه انقلابی دارد که حزب الله سال ها است وضعیت را انقلابی دیده و خود را برای تنش ها آماده می کند (هرچند که برای نوع برخورد با تنش اخیر آمادگی نداشت، ولی همین حضور شبکه ای موجب دفع بسیاری از تلاش های جناح سبز شد)؛ در حالی که جناح سبز چه در ایام انتخابات چه برای این شبکه سازی، و حتی برای جذب مخاطبان شبکه های ماهواره ای خود، با توجه به طیف مخاطب، غالبا مرفه اش، ملزم به اهمیت دادن به عامل سرگرمی بوده است؛ به همین دلیل است که جناح سبز شبکه های مجازی سرگرمی محوری چون فیس بوک را برای شبکه سازی با کاربری سیاسی خود انتخاب می کند.
اما در کنار این احساس نیاز، سه عامل مهمی که موجب پر رنگ شدن نقش شبکه های مجازی و محوریت آنها فیس بوک شد از این قرار است:
قاعده بازی: رقیب قاعده بازی شبکه های مجازی را می شناخت؛ قاعده بازی که در واقع عامل انتخاب این نوع شبکه ها بوده است. مدیریت رسانه ای سبزها نقش سرگرمی و جذابیت را جدید گرفت، این چنین است که بیشترین توان این هسته مرکزی، از تولید محتوای نوشتاری (متفاوت از دوره های پیشین)‌بر تولید محتوای چندرسانه ای از فیلم،‌پوستر تا پادکست معطوف شد. توانایی که متکی بر طبقه و ساختارهای اجتماعی این طبقه روشنفکر زده هم بوده است که این برتری را نسبت به حزب الله داشته است که تا امروز حزب الله بر اساس احساس میهن پرستانه و ایدئولوژیک یا در بخش های تولیدات صنعتی و علمی فعال بوده است یا در عرصه سیاسی این چنین است که عرصه سرگرمی و رسانه های سرگرم کننده، چون پوستر، فیلم و … سال هاست که برای نسل اخیر حزب الله تعریف نشده یا به عنوان یک فعالیت درجه چندم بوده است.
بازنشر: سبزها می دانند که شبکه اجتماعی محیط تولید نیست، محیط باز نشر است؛ حتی علی رغم توانایی این شبکه های برای داشتن وبلاگ و تولید محتوای فکری و متنی کمتر به این موضوع روی آورده شده است؛ در حالی که در غالب پایگاه اینترنتی این گروه، لینک ابزارهای بازنشر محتوا در شبکه های اجتماعی دیده می شود.
اشتباه تاکتیکی دولت: یکی از اشتباهات بزرگ دولت در مدیریت و برگزاری انتخابات ایجاد آزادی های ناگهانی اینترنتی بود، از فیلتر خارج شدن ناگهانی فیس بوک، فرند فید و توئیتر که تا هفته های بعد از انتخابات نیز همچنان آزاد و محل نشر ویدئو ها و تصاویر شخصی‌گرفته‌شده بود،‌این موقعیت را به سبز ها داد که شبکه اجتماعی که در ابتدا در نظر داشتند به صورت کاربرد محور و توسط پایگاه های خود مدیریت کنند را به شبکه های اجتماعی جذاب و سرگرمی محوری منتقل کنند. پیش از این اولین پایگاه خاص شبکه اجتماعی، ارکات، به دلیل دچار اختلال کردن فرایند مدیریت محتوای اینترنت سریعا فیلتر شد؛ جناح های اپوزیسیون، گروه های ساختار شکن اجتماعی چون دسته های جنسی، توانایی این را پیدا کردند که با ایجاد گروه های اینترنتی در این شبکه فیلترینگ را دور بزنند؛ و به همین دلیل سالها بعد از ظهور این پدیده بهیچ وجه مشخص نیست که مدیریت اینترنتی دولت چرا همچین محدودیت مشروعی را ناگهان از میان برداشت و چنین هدیه ای را به رقیب خود اهدا کرد؟ هدیه ای که تنها بخشی از آن سرازیر شدن حدود ۲۰ هزار کاربر ایرانی به فیس بوک و حدود ۵ هزار کاربر به فرندفید بود.

وبلاگستان
سبزها می دانستند که خوراک اصلی محتوایی و متنی نیروهای عوام شان در شبکه های مجازی علاوه بر محتوای چند رسانه ای که بخش عمده ای از آن نیز توسط وبلاگ نویسان تامین می شد، می بایست توسط طبقه نخبه رسانه نو، یعنی وبلاگ نویسان تامین شود؛ این چنین است که دوباره وبلاگ نویسان نقش محوری می یابند. اما در جریانات جدید طبقه بندی و تاثیر وبلاگ ها دچار تغییر شد. هر چند در روزهای آرامش سال های پیش محبوب ترین وبلاگ ها وبلاگ های تحلیلی، علمی و متین بوده اند، اما مخاطب دوران بحران به دنبال مطالب رادیکال، ادبیات هیجان انگیز و اخبار می گشت؛ این چنین است که ناگهان شاهد تغییر روند بعضی وبلاگ های متین و از سویی دیگر سر برآوردن قارچ وار وبلاگ های رادیکالی بودیم که احتمالا اکثرا متعلق به کاربران کهنه کار پایگاه هایی چون بالاترین بود که از اعتبار نفش پیشین خود در پایگاه برای بالا کشیدن این وبلاگ ها استفاده کرد، وبلاگ هایی چون سهرابستان که آنچنان که با شروع یک موجود سر بر آوردند به سرعت نیز به میرایی و تعطیلی رسیدند.
اما عدم اقبال وبلاگ های آرام و پیشکسوت بخشی از قضیه بود؛ در حالی که همین قشر شاکله مهمترین پایگاه های سبز ها چون جرس (به مدیریت حنیف مزروعی وبلاگ نویس مشارکتی) و پایگاه موج کمپ (به مدیریت فاطمه شمس، وبلاگ نویس مشارکتی همسر محمد جلایی پور) را تشکیل دادند. پایگاهی چون موج کمپ، که از وقایع خاص سال ۸۸ است،‌که از یک سبقه وبلاگ نویسی و آشنایی با رسانه فانتزی بهره مند بود و همزمان با اخبار محل نشر ایده ها، سازماندهی ها و اطلاعات چند رسانه ای بود که این پایگاه را به محلی برای تغذیه همزمان شبکه های اجتماعی و دنیا واقعیت تبدیل کرده بود.
در حالی که در جبهه مستضعفین و حزب الله، شاهد بودیم که وبلاگ نویسان موثر، فعال و محوری در یک اشتباه تاکتیکی برای پر کردن خلا شبکه های وب دو وبلاگستان را به عنوان اصلی ترین مرکز تولید ترک کرده و توان خود را در شبکه های اجتماعی اسراف کردند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات ::

طراحی شده توسط ندای ایران زمین