این مطلب را در کنار این ویدئو بخوانید
۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه
دموکراسی و آموزش؛ گفتگوی دیوید بارسامیان با نوآم چامسکی
انگیزه والدین شما چه بود که شما را به این مدرسه فرستادند؟
تا حدی به این علت که آنها شاغل بودند، پس من باید تمام روز در مدرسه باشم. اما واقعا نمی خواستم جای دیگری بروم. از هجده ماهگی تا پایان کلاس هشتم آنجا بودم.
درباره پدرتان بگویید. رابطه شما با او چگونه بود؟ و او البته نه تنها اولین معلمتان که به نظر می رسد نخستین کارفرمای شما هم بود.
او استاد زبان عبری بود. رابطه ی بسیار صمیمانه ای داشتیم. ما ساعات خیلی زیادی را کنار هم نمی گذراندیم-در طول روز من اغلب یا در مدرسه بودم یا با دوستانم بیرون می رفتیم- اما اوقاتی که با هم بودیم بسیار مهم و با ارزش بودند. جمعه شبها با هم ادبیات قدیم و جدید عبری می خواندیم. از آن جایی که والدینم معلم بودند و تابستان ها کار نمی کردند، تعطیلات تابستانی طولانی داشتیم. پدرم در طول روز مشغول کار بود، ولی بعداز ظهرها بیرون می آمد و با هم شنا می کردیم. زمانی که به گمانم دوازده سیزده ساله بودم، علاقه ام به کارهای علمی او جلب شد. پدرم رساله دکترایش را کامل می کرد که درباره دیوید کیمی، دستوردان زبان عبری در قرون وسطی، بود. یادم می آید من هم آن را می خواندم. مقالات پدرم را هم می خواندم و درباره آنها با هم بحث می کردیم.
به نظر شما این کمک نکرد تا ذهنتان طوری تربیت شود که به زبانی پیچیده با دستور زبانی غامض مسلط شوید؟
نه چندان. این مسئله مرا به زبان شناسی عبری علاقه مند کرد که بعدا در دانشگاه مطالعه کردم. و تاثیری غیر مستقیم در گرایش من به زبان شناسی گذاشت، ولی نمی- توانم بگویم علت اصلی بود.
در کتاب تبلیغات و افکار عمومی،گفته اید "وقتی به دبیرستان رفتم پیشرفت فکری ام کند شد. گویی به سیاه چاله ای فرو افتادم."1
اما در مقطعی زلیگ هریس را ملاقات کردید که مدرس زبان شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا بود.
آیا شما واقعا کاغذی از آنجا گرفتید، مدرک دانشگاهی ؟
من دانشگاه را تمام کردم و همه مدارک رسمی را هم گرفتم بدون الزام های معمول. دپارتمان زبان شناسی درهم ریخته بود. در واقع هریس آن را اداره می کرد. از جهتی، به سود من بود که این دانشگاه جای خیلی صاحب نامی ازنظر آکادمیک نبود، بنابراین از الزام ها و نظارت های سخت خبری نبود و تقریبا می توانستید کار خودتان را انجان دهید ؛ حداقل من که چنین کردم.
پس با حساب سالهای جوانی، شما شش دهه معلمی کرده اید. هزاران دانش آموز و دانشجو داشته اید. چه ویژگی هایی برای دانشجو در نظر می گیرید؟
استقلال فکر، اشتیاق وافر، احساس تعهد به رشته تحصیلی، میل به پرسش و اعتراض، و جستجوی راه های تازه. بسیاری از دانشجوها این چنین اند، اما مدرسه و دانشگاه این ویژگی ها را بر نمی تابند.
آیا پیش می آید که دانشجویان از شما آن قدر واهمه داشته باشند-چون خیلی صاحب نامید- که از به پرسش گرفتن گفته های شما خودداری کنند؟
گاهی اوقات. این درباره دانشجویانی که از شیوه های سنتی آموزش مثلا در کشورهای آسیایی می آ یند، بعضی وقت ها صدق می کند. ولی در جایی مثل ام.آی.تی تقریبا نادر است. این دانشگاه دانش محور است، بنابراین دانشجو ها به پی گیری، پژوهش، پرسیدن، و مخالفت کردن ترغیب می شوند.
همچنان که در زبان شناسی پیشرفت می کردید، به سیاست هم بیشتر می پرداختید. والدینتان در این باره چه نظری داشتند؟ نگران نبودند دچار دردسر شوید؟
من همیشه به سیاست پرداخته ام، اما در دهه 1960 بایست نگران می شدند، از این رو که من بازداشت و زندانی شدم. زمانی که مسئله اسرائیل و فلسطینیان مطرح شد، خصوصا بعد از 1967، وقتی که سیل عظیم بدگویی ها و تهمت ها ومحکوم کردن ها و بیزاری جستن ها آغاز شد، آنها از دیدگاه های من دفاع می کردند، گرچه برایشان سخت بود. آنها در محله یهودی نشین ساکن بودند، و تهمت زدن های جنون آمیز و حمله های شخصی ناراحتشان می کرد. پدرم حتا در مطبوعات عبری در پاسخ به اتهام ها و محکوم کردن ها دفاعیه هایی نوشت. این برایشان آسان نبود. در واقع من نیمه هوشیارانه تا وقتی زنده بودند، بعضی چیزها را به خاطر آنها نادیده گرفتم.
شما علوم پایه خوانده اید که در آنها دلایل تجربی بسیار مهم اند، حال انکه در ایدئولوژی به آن دلایل نیازی نیست ؟
در حقیقت، تعهد به ایدئولوژی نیاز به چنین دلایلی را منکر می شود و تلاش می کند از آن اجتناب کند. من پیشینه ای در علوم پایه دارم-حتا در ریاضی کارهایی انجام داده ام - اما نمی خواهم مبالغه بکنم. چنانکه گفتم در هیچ رشته ای، از جمله زبان شناسی، هیچ گونه آموزش رسمی ندیده ام. من بیشتر خود آموخته ام. اما هیچ دلیل خاصی نمی بینم که تاریخ، جامعه، و اقتصاد را لزوما با همان روشهایی که در علوم دیگر به کار می رود، مطالعه نکنم. دلایل تجربی بسیار اهمیت دارند. شما را از آنها گریزی نیست. باید کوشش کنید مهمترین ها را انتخاب کنید. شما ناگزیرید با عقاید و اصول معینی که باید همواره هم آنها را به پرسش بگیرید، دلایل تجربی را بررسی کنید. مسائل تاریخ و فیزیک متفاوتند اما روش بررسی آنها باید یکسان باشد.
گاهی اوقات شما را آنارکو-سندیکالیست می خوانند، و من شنیده ام که خود را محافظه کاری از نوع قدیمی آن می دانید. درباره این نام گذاری ها چه نظری دارید؟
من این نام گذاری ها را به کار نمی برم اما بر این نظرم که دیدگاه های من ریشه در سنت آنارکو-سندیکالیزم دارند. فکر می کنم آنارکو-سندیکالیزم رویکردی خردمندانه برای حل مشکلات جامعه انسانی است. البته شما نمی توانید نظریه های آنارشیستی را بردارید و مکانیکی به کار ببندید. اما به نظر می رسد اگر کارگران کارخانه ها را اداره کنند و یا مردم خود اداره ی منطقه خود را در دست بگیرند، مبنایی منطقی برای جامعه هایی نظیر ما وجود خواهد داشت. درباره تعبیر محافظه کار از نوع قدیمی این عبارت از سویی سلیقه من در ادبیات و موسیقی و ... را نشان می دهد و تا حدی نشان دهنده اعتقاد من به ارزش نظریه های کلاسیک لیبرال است. دوباره می گویم آنها را نمی توان با زبانی که آن روز بیان شده اند، در جامعه امروز مکانیکی اجرا کرد، اما به گمان من باید برای آرمان های دوران روشنگری یعنی خردمندی، پژوهش انتقادی، آزادی بیان، و آزادی پرسش ارزش بسیار بالایی قائل باشیم و بکوشیم انها را بهبود ببخشیم وگسترش دهیم و با جامعه امروز سازگار کنیم.
اخیرا اغلب می شنویم که به عقاید دوران روشنگری حمله می شود، به خصوص در حوزه آموزش، جایی که به جای راه های محافظتی در روابط جنسی، پرهیزگاری آموزش می دهند، از اسطوره آفرینش[به جای نظریه تکامل] جانبداری می کنند، و کتاب های درسی سانسور می شوند. در این باره نگران نیستید؟
من در رادیو کار می کنم، و ما اجازه نداریم شعر "فریاد" الن گینزبرگ را که بی تردید یکی از درخشان ترین شعرهای قرن بیستم است، پخش کنیم چون کلمه ای ممنوع در آن است. نمی توانیم ترانه "اسم آن را دموکراسی بگذار" بروس کاکبرن را پخش کنیم چون کلماتی نا خوشایند درباره صندوق بین المللی پول به کار می برد، و یا ترانه "توفان" اثر باب دیلن درباره زندانی شدن ناعادلانه مشتزن معروف روبین کارتر مشهور به "توفان" که به خاطر یک کلمه تابو نمی توان پخش کرد.
پرسشی راجع به سلاح های اتمی دارم. اخیرا اعلام شد ایالات متحده مشغول تولید نوع جدیدی از آنهاست.
امضا کنندگان قرارداد منع گسترش سلاح های اتمی (NPT) متعهد می شوند برای از میان بردن این سلاح ها با حسن نیت تلاش کنند. این بخشی از توافقی است که مطابق آن کشورها سلاح های اتمی تولید نکنند. همه کشورهای امضا کننده، این توافق را نقض کرده اند، اما اقدامات دولت بوش بیش از پیروی نکردن از قانون است. گونه ای سخن می گویند که گویی داروی مسکن عرضه کرده اند: قصد داریم سلاح هایی بهتر و مطمئن تر بسازیم. اما در واقع، قصد شان آغاز آزمایش های اتمی جدید و تولید سلاح هایی مخرب تر است. این بسیار خطرناک است به ویژه با توجه به این واقعیت که آمریکا خود را محق می داند سلاح اتمی را در حمله اولیه حتا برضد کشورهای فاقد این سلاح به کار برد. هر روز می شنویم که کشورهای که سلاح اتمی ندارند برای دستیابی به آن تلاش می کنند. نمی خواهیم چنین اتفاقی بیفتد. اما اگر کشورهای اتمی این قرارداد را نقض کنند اوضاع بسیار خطرناک تر می شود. آنها جهان را بارها تا استانه نابودی برده اند و احتمال دارد در آینده هم چنین کنند.
سال 2005[زمان مصاحبه] شصتمین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی است. هنگام آن حمله ها شما شانزده سال داشتید. چه اثری در شما گذاشت؟
آن زمان در اردویی تابستانی مخصوص عبری زبانان در منطقه ی پوکه نو نزدیک فیلادلفیا شهرمحل زندگی مان بودیم. من مسوول دانش آموزان سال سوم دبیرستان بودم. خبر را شنیدیم. خیلی روشن به یاد می اورم شنیدن خبر مرا دچار پریشانی مضاعف کرد: اول به سبب خود خبر و دوم به علت اینکه هیچ کس ناراحت نشد، چنان آشفته و پریشان شدم که به جنگل رفتم و چند ساعت تنها نشستم و به آن فکر کردم.
شاید به این دلیل بود که هیچ کس نمی توانست متصور شود چه رخ داده است؟ آیا فقط بمبارانی دیگر بود؟
گمان نمی کنم. پدیده ای نا آشنا نبود. عجیب نیست بچه ها در آن کمپ تابستانی توجهی زیادی به مسئله نکردند که بمباران اتمی روی داده است؟ به چند ماه قبل از آن بر گردیم. مارس 1945، به توکیو حمله هوایی شد؛ چرا به توکیو؟ چون متفقین می- دانستند به آسانی می توان آن شهر را که بیشتر از چوب ساخته شده بود، نابود کرد. کسی نمی داند چند نفر کشته شدند؟ شاید صد هزار نفر در آتش سوختند. آیا بحثی را راجع آن به خاطر می آورید؟ در واقع، پنجاهمین سالگرد آن هم گذشت و کسی به آن اشاره ای نکرد.
با نگاه به سال های بسیار تدریس و فعالیت سیاسی تان می پرسم، برای چه تلاش کرده اید؟
2.Jeffry Dunber, The American Prospect (April 2005)
ارسال به:
0 نظرات ::
ارسال یک نظر