در خویشتن نشستن 2
۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه
سلام این نامه ادامه ی نامه ی قبلی نیست ولی از نظر موضوع ادامه ی صحبت هاست
درس مثنوی در تبریز رسیده به اینجا که چینیان و رومیان هر کدام ادعا کردند که ما نقاش تریم و پادشاه خواست امتحانشان کند که کدام گروه صادق ترند
خلاصه آورده می شود که چند روز دیگر در تهران موضوع کلاس خواهد بود
برای هر گروه دیواری در نظر گرفته شد روبروی هم و میانشان پرده ای کشیده شد
هر کدام جاسوی در گروه دیگر داشت چینیان صدها نقش ظریف وزیبا کشیدند و در حالیکه رومیان تنها به صیقلی کردن و صاف و ساده نمودن دیوار بسنده نمودند
پرده که کنار رفت تصویرها به صورت محو/انگار در اب افتاده می نمود و چشم را می نواخت
پادشاه رومیان را پسندید / رومیان سمبل رهروانی هستند که سینه از کینه ها و نقش ها شسته اند و بقیه ماجرا در دفتر اول مثنوی مولانا آمده است
خالی شدن ذهن از هجوم فکرها وتصویرها ممکن است سطح پایین تر از ذهن مشغول باشد و آدمی با این خصوصیات گنگ و منگ بنماید و ابله جلوه کند
دیگر بار هم چنین است که فراتر از ذهن شلوغ باشد و از نقش ها ساده شود و خالی
این دو خالی بسیار به هم شبیه اند
جهان را در حالت نیمه تاریک و نیمه روشن بنگر حالتی از استحاله
نه تاریک تاریک و نه روشن روشن بلکه گرگ و میش بین آن دو
آنگاه سکوت در ذهن تو می آید و خالی از هجوم اندیشه ها خواهی شد
خشم گرفتن ریشه در نارضایتی از خویش دارد و فاصله گرفتن واقعیت آنچه هستی و در آن به سر می بری با ایده آلی که داری
خشم مانند مانعیست که سر چشمه ای جوشان را سد و بند کرده
هر چه بیشتر خشم درونی شود /چهره ساختگی تر می شود و چشمه ی جوشان سوزنی تر و در عمق ها به درون کشیده تر است
شناخت هر چه ژرف تر شود از خویشتن خویش آنگاه رفتارهای تخریبی کمتر خواهد شد و بیشتر فضا پیدا خواهی کرد برای دیدن و بودن و معنی یافتن
شناخت در نیازها ریشه دوانده و هر چه بودن کمتر شود در سایه فرو می روی و درونت بیشتر مغشوش است و ناراضی تری و غیر واقعی تر هستی و ساختگی تر زندگی می کنی
حالتهای هر فردی هی در حال عوض شدن است و بی خبر از هر حالتی آدمی به روزمره گی عادت می کند و با رنجهای خود ساخته اش به سر می برد
نه اینکه منکر رنج شویم رنج واقعی رنگ اصالت به چهره ی انسان می دهد و بودن او را معنی می بخشد و موج در موج شادی می آورد
فرشباف تبریز 3 مرداد 88
به دوستانتان بفرستید
درس مثنوی در تبریز رسیده به اینجا که چینیان و رومیان هر کدام ادعا کردند که ما نقاش تریم و پادشاه خواست امتحانشان کند که کدام گروه صادق ترند
خلاصه آورده می شود که چند روز دیگر در تهران موضوع کلاس خواهد بود
برای هر گروه دیواری در نظر گرفته شد روبروی هم و میانشان پرده ای کشیده شد
هر کدام جاسوی در گروه دیگر داشت چینیان صدها نقش ظریف وزیبا کشیدند و در حالیکه رومیان تنها به صیقلی کردن و صاف و ساده نمودن دیوار بسنده نمودند
پرده که کنار رفت تصویرها به صورت محو/انگار در اب افتاده می نمود و چشم را می نواخت
پادشاه رومیان را پسندید / رومیان سمبل رهروانی هستند که سینه از کینه ها و نقش ها شسته اند و بقیه ماجرا در دفتر اول مثنوی مولانا آمده است
خالی شدن ذهن از هجوم فکرها وتصویرها ممکن است سطح پایین تر از ذهن مشغول باشد و آدمی با این خصوصیات گنگ و منگ بنماید و ابله جلوه کند
دیگر بار هم چنین است که فراتر از ذهن شلوغ باشد و از نقش ها ساده شود و خالی
این دو خالی بسیار به هم شبیه اند
جهان را در حالت نیمه تاریک و نیمه روشن بنگر حالتی از استحاله
نه تاریک تاریک و نه روشن روشن بلکه گرگ و میش بین آن دو
آنگاه سکوت در ذهن تو می آید و خالی از هجوم اندیشه ها خواهی شد
خشم گرفتن ریشه در نارضایتی از خویش دارد و فاصله گرفتن واقعیت آنچه هستی و در آن به سر می بری با ایده آلی که داری
خشم مانند مانعیست که سر چشمه ای جوشان را سد و بند کرده
هر چه بیشتر خشم درونی شود /چهره ساختگی تر می شود و چشمه ی جوشان سوزنی تر و در عمق ها به درون کشیده تر است
شناخت هر چه ژرف تر شود از خویشتن خویش آنگاه رفتارهای تخریبی کمتر خواهد شد و بیشتر فضا پیدا خواهی کرد برای دیدن و بودن و معنی یافتن
شناخت در نیازها ریشه دوانده و هر چه بودن کمتر شود در سایه فرو می روی و درونت بیشتر مغشوش است و ناراضی تری و غیر واقعی تر هستی و ساختگی تر زندگی می کنی
حالتهای هر فردی هی در حال عوض شدن است و بی خبر از هر حالتی آدمی به روزمره گی عادت می کند و با رنجهای خود ساخته اش به سر می برد
نه اینکه منکر رنج شویم رنج واقعی رنگ اصالت به چهره ی انسان می دهد و بودن او را معنی می بخشد و موج در موج شادی می آورد
فرشباف تبریز 3 مرداد 88
به دوستانتان بفرستید
ارسال به:
0 نظرات ::
ارسال یک نظر