آخرین خبرها

نامه زینب حجاریان به آیت‌الله موسوی اردبیلی

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

با وخیم‌تر شدن وضعیت جسمی و روحی حجاریان در زندان و در پی بازجویی‌های مکرر از همسر و پسر حجاریان در مقابل وی که به منظور شکستن و مجبور ساختن او به اعتراف صورت گرفته است، زینب حجاریان، دختر این جانباز اصلاحات دومین نامه خود را خطاب به آیت‌الله موسوی اردبیلی نوشت. متن کامل این نامه که در سایت نوروز منتشر شده به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیمیا غیاث المستغیثینمحضر مبارک حضرت آیة‌الله‌العظمی موسوی اردبیلیبا سلام و عرض تبریک به مناسبت مبعث خجسته حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی(صلّی‌الله علیه و آله و سلّم)قریب دو هفته از نگارش نامه تظلّم‌خواهی اینجانب به حضرتعالی و سایر آیات عظام می‌گذرد. ظاهرا حضرتعالی به حج مشرف شده بودید و نامه استغاثه وتظلم مرا ندیده‌اید، لذا با عرض معذرت نامه دیگری به محضرتان تقدیم می‌کنم. در این مدّت نه تنها پدرم آزاد نشده و نه تنها بهبودی در شرایط نگهداری ایشان حاصل نشده، که بالعکس با تهدید و ارعاب و بازجویی‌های طولانی مدّت از مادر و برادرم، فشار مضاعف و بی‌سابقه‌ای به پدرم وارد شده تا ایشان را بشکنند و وادار به اعترافات کذب و ساختگی نمایند. همچنین عکس‌های خانوادگی ما بدون اجازه و بدون در نظر گرفتن ضوابط شرعی و در حین یکی از ملاقات‌ها از روی تلفن همراه مادرم ضبط شده است.به بهانه دادخواهی اینجانب از مراجع گرانقدر تقلید، خانواده مرا مورد بازخواست قرار داده و با تهدید از هرگونه تظلّم‌خواهی و اعتراض منع نموده‌اند. مادرم را فراخوانده و با اتهامات واهی و بی‌اساس رسماً از او بازجویی کرده‌اند و همزمان پدرم را درجریان این امور قرار داده‌اند تا به خیال خود و با این ترفند رسوا او را وادار به همکاری در راستای مقاصد شومشان نمایند به نحوی که پدرم به فریاد آمده و گفته است: "من که به دستور شما اعلام کردم از شرایط زندان رضایت دارم، دیگر به خانواده‌ام چه کار دارید؟"به من بگویید برای مردی که روزگاری از بازوان توانمند این انقلاب بوده است چه دردی از این بالاتر است که به ضرب گلوله مجروح و سپس از عوارض ناشی از آن معلول شود، سالها خانه‌نشین شود و خانواده‌اش مجبور شوند بار زندگی را بدون کمک او بدوش بکشند و او همواره بکوشد با تن رنجور و بیمار خویش به نوعی این سختی‌ها را برای آن‌ها آسانتر کند. پس از ده سال رنج و تألّم ایشان را با آن حال نزاز و تن رنجور به زندان ببرند و در حالیکه او برای انجام کوچکترین امور شخصی محتاج کمک است، در دست زندانبانان اسیر است، همسر و پسرش را به پیش چشمش بیاورند و بازجویی کنند؟ همسری که سال‌هاست همچون یک مادر فداکار از او نگهداری می‌کند و در عین حال به عنوان یکی از دلسوزترین پزشکان همواره در راه بهبود خدمات و آموزش پزشکی فعالیت نموده است.به من زینب دختر سعید حجاریان بگویید مگر در فاجعه کربلا به امام سجاد(ع) که بیمار بود رحم نکردند، چگونه اینان از پدر بیمار و معلول من دست برنمی‌دارند؟ راستی چه ظلمی از این بالاتر است؟ به من بگویید کدامین مسلمانی به این امر راضی است؟همه این اقدامات در حالی صورت می‌گیرد که پزشک معالج پدرم به من گوشزد کرده که به علّت قطع شدن یکی از رگهای خونرسان به مغز (کاروتید آرتری) در اثر ضایعات گلوله، هرگونه استرس که منجر به بالا رفتن فشار خون ایشان بشود، ممکن است به یک سکته فراگیر مغزی بیانجامد.در این شرایط دشوار، مطبوعات وابسته به بازجویان، وقیحانه اعلام می‌کنند که پدرم به رضایت خود در زندان مانده است. اگر چنین است، پس چرا مادر و برادرم را دستگیر و بازجویی می‌کنند؟ این ترفند رسوا که مادر و برادرم را وسیله فشار بر پدرم قرار داده‌اند و با تهدیدات گوناگون پدرم را وادار به ابراز رضایت از شرایط زندان کرده‌اند به نحوی که مطبوعات فوق صریحاً بیان کرده‌اند که پدرم در خارج از زندان امنیت جانی نخواهد داشت، از پیش مردود است.در این شرایط از جنابعالی که سال‌ها بالاترین مسئولیت قضائی در نظام اسلامی را عهده‌دار بوده‌اید و کتب متعدّدی در زمینه قضای اسلامی تألیف نموده‌اید و پدرم را از نزدیک و از قبل از انقلاب می‌شناسید، عاجزانه درخواست می‌کنم که به مسؤلیت الهی، اخلاقی و انسانی خود عمل نموده و پدر مظلوم، بیمار و بی پناه مرا از این مهلکه نجات داده، مقدمات آزادی ایشان را فراهم نمایید و خانواده نگرانی را دعاگوی خود سازید.با تشکر و احترام

زینب حجّاریان کاشانی

27 تیر 1388

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات ::

طراحی شده توسط ندای ایران زمین