آخرین خبرها

متن سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی درنشست سالانه‌ی جامعه بین‌المللی حقوق بشر(IGFM)

۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه


"چالش برقراری مردم سالاری و حقوق بشر در ایران"

انجمن بین المللی حقوق بشر - بن، آلمان

خانمها، آقایان، عصر به خیر

بسیار خرسند و مفتخرم که امشب در میان شما می باشم. قبل از هر چیز مایلم که از حضور آقای مارتین لسنتین و از بیانیه ایشان و همچنین از انجمن بین المللی حقوق بشر و دعوتی که از من به عمل آمده تشکر کنم. اولین و اصولی ترین دیدگاه من به این شرح بوده و می باشد که پیگیری بی امان حقوق بشر برایند مردم سالاری بوده و بدون مردم سالاری حقوق بشر به معنای اخص ممکن نمی باشد. بنابراین دیدگاه من برای آینده ایران متکی به این دو آرمان بر گرفته از هم و جدایی ناپذیر است.

پیش از آنکه نظراتم را درباره چگونگی دستیابی به این هدف ابراز کنم مایلم که افکارم را درباره اوضاع کنونی کشورم بیان کنم.

از بدو پیدایش جمهوری ملایان در ایران مردم سالاری و حقوق بشر هر دو دچار اضمحلالی فاحش شده اند. نه تنها آزادی سیاسی، که برخی معتقد بوده اند که از دست آوردهای انقلاب اسلامی خواهد بود، نصیب ملت ایران نشد، متاسفانه تمامی آزادیهای اجتماعی که دست آوردی مستمر از زمان انقلاب مشروطیت ، از ابتدای قرن بیستم تا آن زمان بود نیز از عرصه زندگی این ملت برگرفته شد.

سوالی که چه ایرانیان و چه غیر ایرانیان در طول سالها با آن مواجه شدند این بود که آیا داده دین تاثیر به سزایی در زمینه نقض حقوق بشر و نبود شفافیت در مردم سالاری داشته یا خیر. جواب نهائی بر اساس حقیقتی روشن و ساده این است که بله چنین است، لاکن تفسیر این جواب آنچنان ساده نمی باشد. در واقع یکی از پیچیده ترین مسائل است.

این جامعه خاور میانه ای یعنی ایران، با اکثریتی مسلمان در حین تجربه ای اختناق آمیز و در لوای دیکتاتوری تمامیت گرا و آگاهی ستیز ملایان، همچنان در پی دست یابی به این آرمانها در تلاش است در تمامی جوامع آزاد و مردم سالار چه در شرق و چه در غرب این عملکرد منزلتی مناسب و برازنده دارد لذا مشکل وقتی آغاز می شود که دین سیاسی شده و تبدیل به یک ایدئولوژی افراطی می شود.

وقتی کلیسا یا فردی روحانی در امور کشورداری مداخله و نظر پردازی می کند تا آنجا که نهایتا به نام آن ایدئولوژی و تعبیری که از قوانین الهی و سلطه خدا بر زمین می شود، صرفا به لحاظ تامین منافع شخصی چنین گردانندگانی امور را بر عهده می گیرند.

چنانچه شخص به دیدگاه آیت الله خمینی در زمینه دولت اسلامی نظر بیافکند متوجه خواهد شد که با تفکر سنتی شیعه گری کمترین وجوه مشترک را دارا می باشد. من این را به این دلیل عنوان می کنم که اصل ولایت فقیه در واقع در دو مورد اصول پایه ای مذهب شیعه را نقض می کند. اول آنکه حکومت الهی زمانی بر بشر، امورات و اعمال بشریت فائق آمده و مستولی می شود که امام دوازدهم که معصوم و به عبارتی عاری از گناه می باشد ظهور کند و نه پیشتر.

دوم قاعده تکثر مراجع تقلید می باشد به عبارتی و بر خلاف واتیکان که شخص پاپ تنها مرجع تقلید است. در مذهب شیعه تکثر مراجع و حق انتخاب مرجع، اصلی است پایه ای.

بحثی نیست که این قواعد مذهب شیعه توسط آیت الله خمینی و طرفدارانش زیر پا گذاشته شدند و بدیهی است که بر اساس همین استدلال بخش عمده ای از علمای سنتی، مخالف این تفسیر و ایدئولوژی بودند چنانکه از حرکت در این سیستم امتناع ورزیدند و نتیجتا گرداندن این دین سالاری به عهده عده قلیلی از آنان باقی ماند. نتیجتا آنچه پیش آمد تحمیل نظریاتی مطلق گرا از جانب هم فکران مسلمان و افراطی این روند بود. این واقعه اکثریت جامعه را از دوائری که اصطلاحا خودی شمرده می شدند دور نگاه داشت و عموم مخالفان را کافر و محارب با خدا انگاشت. لذا رژیم، زنان – اقلیتهای قومی یا مذهبی- روشنفکران- دانشجویان- کارگران و حتی روحانیون را مورد تبعیض قرار داده است.

اما این دیدگاه (موضع) فقط مختص ایران و ایرانیان نبوده است. در واقع خمینی متصور بود که ایران را به عنوان سکوی پرتاب برای صدور این نظرگاه به دیگر کشورها قرار دهد تا خلافت مدرن شیعه را به رهبری خودش در منطقه مستولی کند. از آن زمان این ایدئولوژی زهرآگین و افراطی به توسط عوامل رژیم در اقصی نقاط جهان و به هزینه مردم ایران در حال بسط و پی گیری بوده است. قابل درک است که خطر دستیابی یک رژیم تروریست پرور به سلاح اتمی در سالهای اخیر در نظر دنیای آزاد بوده است. یادآوری جزئیات روشهای اصولی نقض حقوق بشر در ایران و اطلاع رسانی در مورد نبود آزادیهای سیاسی برای حضار محترم الزامی ندارد. تمامی این موارد توسط تعداد کثیری از سازمانهای حقوق بشر در طول سه دهه گذشته انگاشته شده است. در این باب از سازمان عفو بین المللی – موسسه برومند- مرکز اسناد حقوق بشر و چندین سازمان غیر وابسته معتمد دیگر می توان نام برد. سازمان ملل نیز کاملا از وجود تعداد زیاد پناهندگان ایرانی که در شرائطی طاقت فرسا در کشورهای همسایه یا دیگر نقاط جهان سکونت دارند آگاه است.

سال 2009 یکی از چالش برانگیزترین سالها برای میلیونها هم وطنم بود. سالی که در آن جهان نظاره گر نقض فاحش آزادی سیاسی و حقوق بشر شهروندان گردید ولیکن سال گذشته سالی متفاوت نبود.

متاسفانه این قاعده ای بود سی ساله. این بار نیز زمانی که مردم در پی ایجاد نرمش درروش رژیم بودند با سرکوبی بی امان و شقاوت رژیم مواجه شدند، کمتر کسی است که امروز بر این باور نباشد که انگیزه بازسازی رژیم چه از داخل و چه از طریق انتظار خارجی امریست بی ثمر – چرا؟

قبل از آنکه ادامه دهم مایلم که توجه کشورهای دموکراتیک جهان و پشتیبانان حقوق بشر در سراسر جهان را به نکات پراهمیت زیر جلب نمایم:

قدیمی ترین زندانی سیاسی ایران آقای امیرانتظام گرچه دیگر در زندان نیست ولی بدلیل عدم امضای توبه نامه از آزادی های لازم برخوردارنیست.

آیت الله بروجردی به دلیل طرفداری از جدایی دین از حکومت در زندان و تحت شرایط سختی بسر می برد که لازم است سازمان های حقوق بشری در سراسر جهان به وضعیت ایشان توجه مخصوص مبذول داشته و جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند.

و نهایتا در ترکیه هزاران هزار ایرانی پناهجو از جمله روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان در سرگردانی بسر می برند جهت اخذ پناهندگی، از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مجددا می خواهم که نسبت به پذیرش درخواست پناهندگی و ایجاد امنیت برای این پناهجویان اقدام فوری اعمال نمایند.

زیرا که طبیعت بالفطره این رژیم با آزادی، مردم سالاری و حقوق بشر به انگونه که ما به آن باور داریم در تناقض است، بقای این رژیم مبتنی بر نفی خواسته های مردم ایران است، بارها خاطر نشان کرده ام که مادامی که این رژیم بر سر کار می باشد، روش و جهت آن تغییر ناپذیر است. آیا وضعیت در ایران حتی با در نظر گرفتن روی کار بودن این رژیم تغییرپذیر است؟ جواب من این است که قطعا بله و فقط مستلزم زمان است ولیکن هدف من این است که این واقعه در کوتاه ترین زمان و با حمل کمترین هزینه برای شهروندان که تا هم اکنون متحمل هزینه های متعدد همچون از دست دادن جان، مال و همچنین امکانات عدیده بوده اند اتفاق بیافتد.

اجازه بدهید که در این مقطع من دیدگاهم را درباره آینده ایران و طرق دسترسی به این آرمانها مطرح کنم این البته با درنظر گرفتن وقت محدودی که با شما دارم مستلزم آن می باشد که صرفا به پرداخت به جوانب وسیع تر آن اکتفا کنیم.

1- در غالب ساختار سیاسی جایگزین این رژیم چه می باشد؟

2- حقوق شهروندان در چنین سیستمی چگونه تثبیت و پاسداری خواهد شد؟

3- آیا این ساختار نوین با باورهای دینی شهروندان در تضاد خواهد بود؟

در جواب این سوال اولا معتقدم که تاریخ بارها بیانگر آن بوده که جدائی شفاف دین از حکومت شرط حیاتی و لازمۀ ایجاد فضائی مستعد برای ایجاد حکومت مردم سالاری می باشد بنابراین من بر نیاز مبرم برای داشتن یک هویت سکولار در نظام دموکراتیک آینده تاکید می کنم.

فراتر از آن من بر پایه ریزی و تدوین قانون اساسی این رژیم دموکراتیک بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید می کنم. این سند جامع شامل نکاتیست که من به اتکای آنها جمله مشکلات اجتماعی- فرهنگی- مذهبی و سیاسی را قابل بررسی و تعمل می بینم.

چنانچه در ابتدا به آن اشاره شد بدون داشتن یک سیستم متعهد به مردم سالاری پایه ریزی این اصول امکان پذیر نمی باشد. لیکن صرفا درک این نیاز و داشتن دست آوردی متفاوت کافی نمی باشد. رسیدن به این هدف مستلزم تعهد و قبول هزینه از طرف فرد فرد شهروندان می باشد.

در اینجا به سوال دوم می پردازم. آیا چنین تعهد و قبول هزینه سیستمی را که قطعا ضامن حقوق مردم باشد را به ارمغان خواهد آورد؟ در اینجا مایلم که به یک نکته حساس تاریخی که احتمالا در نظر قرار نمی گیرد اشاره کنم ایرانیان به لحاظ چند قومیتی و چند فرهنگی بودنشان دارای دو هویت می باشند یکی هویت قومی و دیگری هویت ملی. در طول قرنها هویت ملی ایرانیان ضامن حفظ فرهنگ و تمدن بوده شاعر والامقام فردوسی نمونه ای برجسته از درک این هویت و چگونگی نفوذ عمقی آن در ذهنیت مشترک ایرانیان است. باری، مایلم اضافه کنم که ما نیازمند آنیم که تفاوتهای مذهبی و قومی را تشخیص داده و در حفظ فرهنگها و باورها نیز بکوشیم. این نگاه چه در غالب درون گرا و چه از زاویه ای برونی لازم است چرا که برشمردن ایرانیان در زمره یک ملت یک پارچه اشتباهی است ژرف. ایران کشوریست که در آن طی قرنها قومیتها و فرهنگهای مختلف صلح آمیزانه هم زیستی کرده اند.

تمامیت ارضی ایران بدین طریق عمدتا بر مبنای خواسته و اراده مردم آن بوده که حفظ شده است. لذا ماورا سرکوب سیاسی و تبعیض مستمر علیه گروه های مختلف، این رژیم باعث نگرانی و عصیانی مضاعف نیز شده و این عامل به تنهائی می تواند باعث به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور در صورت ادامۀ وضع کنونی بشود.

اینگونه نگاه کنیم، آیا زمانیکه یک کرد یا بلوچ سنی صرفا با نداشتن حق ایجاد مسجد دچار تبعیض رژیم شیعه می شود، آیا این عدالت است؟ یا زمانی که یک کلیمی یا بهائی به لحاظ باورهایشان تحت فشار واقع می شوند آیا این آزادی است؟ زمانی که یک زن از نصف حقوق یا حق بیان یک مرد برخوردار است آیا این مساوات است؟ من این سعادت را داشته ام که در جوانی در تمامی کشورم و در سالهای تبعید در کشورهای دیگر جهان سفر کنم و به این نتیجه رسیده ام که در سراسر جهان و فراتر از تفاوتهای ملی – جنسیتی- دینی- قومی و فرهنگی اصولی یگانه در نظر کلیه جوامع بشری است و در این میان مهمترین آنها برخورداری از حقوق مساوی و برابری در مقابل قانون می باشد و این که هیچ شهروندی طبق هیچ ضابطه ای از حقوقی کمتر از دیگری برخوردار نباشند و همچنین هر شهروندی در انتخاب دیدگاه سیاسی یا باور دینی خود آزاد باشد و غیره.

به سادگی باید گفت که در غیاب چنین حقوق و فرایافتی چه الزامی است که یک شهروند تلاش خود را در راه خدمت به کشورش و یا حتی جامعه خود به کار گیرد تا این که آن را معطوف جامعه دیگری که در آن این حقوق موجود است گرداند. دقیقا به این جهت است که من این باور را که بدون حقوق بشر مردم سالاری امکان پذیر نیست را پیش روی شما می گذارم. بنابراین بر اساس این دیدگاه من از تمامی هم وطنانم دعوت می کنم که در راه احقاق این اصول کوشا باشند. ما ملزمیم که به عنوان یک شهروند نیروی خود را صرف انجام وظائف مدنی کرده و صرفا به تلاش حکومت در این راستا بسنده نکنیم.

بسیار پر اهمیت است که صرفا اتکا به حکومت و قانون اساسی را مکفی بپنداریم و در راه تقویت و اشاعه جامعه مدنی بکوشیم تا بنیادهای دموکراتیک و ساختارهائی چون اتحادیه های کارگری، نشریات آزاد- و سازمانهای غیر دولتی به کار افتاده و محفوظ بمانند. در ضمن تاکید می کنم که تداوم و استمرار این ایده ها با اتکا بر محور تحصیل علم و دانش میسر می باشد. این بهترین حربه ما درکارزار مبارزه با جهل- افراط گرائی- زورگوئی- تبعیض نژادی و سایر باورهای اهریمنیست. این امریست که برای تمامی جوامع و فرهنگها مصداق دارد. کلا روشنفکری پدیده ایست که از بطن دوران جهالت همچون دوره انگیزیسیون اروپا بر آمد.

به این دلیل است که من بر این باورم که ایران امروز این بار گهواره دوران رنسانس ماورا انگیزیسیون اسلامی است. جوانان ما با شهامت تمام و فدا کردن جانشان مصر بر تحقق آزادی هستند.

آیا این مبارزه ایست بر علیه دین؟ برخی بر این باورند و آن را مورد بحث قرارمی دهند. در این جا به سوال سوم می رسیم که آیا تغییر ساختار حکومت، قابلیت هم پائی و هم زیستن با دین را دارد؟ ملایان حاکم مداما به طرفداران یک جایگزین سکولار تهمت دین ستیزی را زده اند که قطعا حقیقت ندارد.

بالعکس- من معتقدم که جدائی دین از حکومت در واقع هم به نفع دین می باشد و هم به نفع روحانیت. بسیاری از روحانیون بلند مرتبه غیر دولتی به این باور اذعان دارند که از صدر ظهور اسلام تا کنون بزرگترین لطمه به مردم و دین، از ناحیه همین حکومت که من ترجیحا آن را حکومت ضد اسلامی می نامم، زده شده است. امروزه روحانیون سنتی ما بابت از دست دادن اعتبار و خالی شدن مساجد گلایه مندند. قابل توجه است که رژیمی که از بدو تولدش فریاد مرگ بر آمریکا را سر می داده امروز شاهد آن است که در کشور آمریکا اسلام در حال اشاعه و پیشرفت است در حالی که بسیاری از ایرانیان در داخل ایران به آن پشت کرده اند.

فکر می کنم جواب آن پر واضح است، در آمریکا قانون اساسی و تضمین حقوق فردی در چارچوب یک سیستم سیاسی که بر جدایی دین از حکومت تاکید می ورزد ضامن حق پیروی آزادانه از باورهای دینی هر شهروند می باشد. چون در رژیم ملایان در ایران و بر طبق قانون اساسی آن این امور مشخصا از هم مجزا نمی باشند، بنابراین هردوی این ارکان از برآوردن نیازهای مردم چه در زمینه خدماتی و چه دینی عاجزند.

به چه دلیل است که عده کثیری از پناهندگان چه ایرانی و چه از تبار دیگر، جویای کسب پناهندگی از سیستمهای مردم سالار اروپایی می باشند، زیرا مردم سالاریهای سکولار اروپایی امکان زیستن با معیارهای ارجمند را به شخص می دهند. جایگاهی از برای تبادل نظر بر اساس اصول مردم سالاری و نیز داشتن صدا و ازادی بیان و ابراز عقاید دینی از هر نوع را میدهند. و چگونه است که تا بحال به استثنای فراریان طالبان و القاعده هیچ شهروند تحت فشار کشور دیگری علی الخصوص شهروندی مسلمان به جمهوری اسلامی ایران پناهنده نشده است. من معتقدم اکثریت ایرانیان، دیگر تحت تاثیر شعارهای رژیمی که صلاحیت سیاسی و دینی خود را از دست داده است، قرار نمی گیرند و در اصل چون من بر این باورند که برای رسیدن به سکولاریزم و مردم سالاری و تضمین به دست آوردن آنچه را این رژیم از ما دریغ کرده، تنها راه، عبور کردن از کلیت این رژیم می باشد. در گذر از این گفته ها ناگفته نماند که ما نیازمندیم که یک روند دیگر را ماورا آنچه به آن فکر کرده یا عمل می کنیم در نظر داشته باشیم و آن در تحول وضعیت کشورمان حائز اهمیت است.

اشاره من به موضع و موقعیت جامعه بین المللی، علی الخصوص جوامع غربی نسبت به این مهم می باشد.

نافرمانی مدنی به دور از خشونت در بسیاری کشورها به لحاظ پشتیبانی جوامع دموکراتیک حاوی نتایج موفقیت آمیز بوده است و باید اضافه کنم که امروزه ایرانیان همان درجه از تعهد را از جوامع دموکراتیک جهان انتظار دارند.

ما انتظار داریم که جهانیان به این امر پی ببرند که مسئله اصلی برای ما مسئله جنبی اتمی نمی باشد بلکه فقدان حقوق بشر و آزادی سیاسی در کشور است. در جائی که در طی سالیان دراز چندین دولت غربی در لوای سیاستهای توسعه طلبانه و ابقای منافع اقتصادی خود بر مسئله حقوق بشر و دموکراسی در ایران سرپوش می نهاندند بیش از این به این اصول نمی توانند بی توجه بمانند.

ماورا آنچه که از این دولتها بر می آید روابط فردفرد مردم از درجه اهمیت مشابه و احیانا بالاتری برخوردار است منظور این است که ایرانیان در این برهه از طریق شکل دادن به ساختارهای گوناگون و ایجاد اتحاد در سراسر جهان از ثمره شایان توجهی برخوردار خواهند شد. برای مثال حمایت اتحادیه های کارگری خارج در زمان اعتصابات احتمالی کارگران ایران و یا حمایت سازمانهای غیر دولتی خارجی از سازمانهای غیر دولتی داخلی ایران در ارتباط با زندانیان سیاسی و حمایت مالی و تقبل هزینه ها و نیازهای قانونی یا درمانی آنان و یا کمک رسانی در زمینه ایجاد و در دسترس قرار دادن فن آوریهای لازم برای مقابله با مسدودیت اینترنت و یا مبارزه با شنود و کنترل اینترنت و حتی برملا کردن هویت شرکتهایی که در چنین فضائی همچنان به همکاری با رژیم در زمینه ارائه فن آوریهای مطلوب رژیم ادامه میدهند. در این بین شرکتهائی چون نوکیا و زیمنس رابه عنوان خاطیان رده اول می توان نام برد.

همچنین تحت فشار قراردادن سیاستمدارانی که ارتباطشان را با رژیم صرفا مذاکرات اتمی، تقلیل داده اند. گو این که نمی توان با رهبرانی که از تجاوز و کشتار فرزندانشان ابائی ندارند به توافقی پایدار و قابل اجرا رسید.

موسسات و بودجه هائی به خصوص هم اکنون موجودند و می توان تعداد آنها را افزایش داد تا از جهات بین المللی حامی مردم ایران شوند. چنین سرمایه گذاری از جانب دنیای آزاد، کسب موفقیت را از لحاظ زمانی تسریع خواهد کرد.

شکی نیست که موفقیت نهایی توسط ایرانیان بدست خواهد آمد ولی در صورت مشارکت عملی جامعه بین المللی هزینه آن بسیار تقلیل خواهد یافت. به گفته دکتر مارتین لوترکینگ "ما در پایان راه، گفتار دشمنانمان را فراموش خواهیم کرد ولی سکوت دوستانمان را به خاطر خواهیم سپرد".

در خاتمه لازم است تایید کنم که دموکراسی و حقوق بشر برای ایران فقط یک شعار نیست. اولویت اخص از برای رهائی و ایجاد زمینه ای بنیادی برای استقرار و بازگرداندن کشور به مسیر نوگرائی، پیشرفت و سعادت. ایرانیان خصوصا در صد سال اخیر راهی طولانی را طی کرده اند. هزینه ای بس گزاف را پرداخته اند و در قبالش نکات ارزشمندی را نیز آموخته اند. نتیجتا ما هم ملتی هستیم قوی تر و هم دارنده نگاه مشترکی روشن تر و همگونتر به فردائی بهتر.

باور من بر نسل جوان امروز ایران استوار است. این دختران و پسران دلیر و از جان گذشته که مفاهیم آزادی، اوج بشری و مردم سالاری را نه تنها درک کرده اند، بلکه متقبل هزینه آن نیز می باشند. نسلی که تفاوتها را تشخیص داده و به آنها احترام می گذارد، تحمل و کثرت گرائی را در موازات حفظ حقوق اقلیت و عموم مردم را، بسان حقوق فردی خود حراست می کند. امروزه ایران دچار کمبود منابع طبیعی و انسانی نمی باشد و من معتقدم که نمائی را که من امشب با شما مطرح کردم میلیونها هم وطن در مورد آن با من هم نظر می باشند و به زودی تحقق خواهد یافت. لیکن فقط با تلاشی خستگی ناپذیر و عزمی راسخ است که معیارهائی که امشب مطرح شد پایدارانه به راه خود ادامه خواهند داد.

پیش از رفتن از حضور شما مایلم اشاره کنم که این اولین انقلاب سده بیست و یکم، که به "انقلاب تویتر" شهرت یافت قیامی است حماسه ای برای روح بشر و ارج انسانی که به توسط هم وطنانم ارائه شده.

این نبردیست در دفاع از حقوق یک ملت، ملتی که اولین منشور حقوق بشر را به جهان ارمغان داده است. این نبرد با پیروزی ایرانیان و احقاق موضع راستین آنان در جهان به پایان خواهد رسید. آنها همچون سه هزار سال پیش در مقام پیشتازان شناخت و ابقای حقوق بشر برای هر فرد گام برخواهند داشت. به مصداق این شعر فارسی که: "پایان شب سیه سپید است".

شنبه 7 فروردين 1389

http://www.rezapahlavi.org/

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات ::

طراحی شده توسط ندای ایران زمین