آخرین خبرها

يورش وحشيانه مزدوران زندان گوهردشت به زندانيان سياسي

۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

حالا که شعله قیام بلند شده است و تکلیف ولایت فقیه هم روشن است . مزدوران خامنه‌ای چنگال‌های خون‌آلودشان را به روی زندانیان سیاسی می‌کشند صبح امروز دژخيمان حفاظت و اطلاعات زندان گوهر دشت همراه با تعدادي از نيروهاي سركوبگر گارد زندان به زندانيان بي دفاع یورش برده و زندانیان سیاسی را مورد ضرب و شتم قرار دادند و تعدای را هم زخمی و مصدوم کردندو بعد کلیه زندانیان را به محوطه زندان برده و زیر آفتاب داغ تا پنج ساعت نگهداشتند در اين مدت زندانيان حق استفاده از سرويسهاي بهداشتي نداشته و از نوشيدن آب نيز محروم بودند. در اين حمله پاسداران وحشي تمامي وسايل شخصي زندانيان و سلولهاي آنان را بهم ريخته و مورد تفتيش قرار داده‌اند و علاوه بر تخريب وسايل فردي زندانيان تمامي دست نوشته آنان را با خود برده اند.تو بند 4 زندان گوهر دشت زندانیان سیاسی نگهداری می‌شود از جمله این زندانیان آقايان سعيدماسوري، صالح كهندل، محمدعلي منصوري، شيرمحمد رضايي، هوديازرلو، افشين بايماني، منصور اسانلو (رئيس هئيت مدير سنديكاي شركت واحد) و منصور رادپور، سيدرضا حسيني، حميد و اصغربنازاده، طالب هاشمي، ارژنگ داوودي و آقاي علي معزي را می‌شود نام برداز سوی دیگر امروز روز ملاقات خانواده ها با زندانیان در زندان گوهردشت بود بعضی از خانواده‌ها از شهرستان‌های دور و بعضی‌ها هم با زبان روزه برای دیدن عزیزانشان آمده بودند و این خانواده‌ها را تا ساعت 3 بعداز ظهر د ر انتظار نگهداشتند دوستان وبلاگ نویسزندانیان سیاسی در شرایط و وضعیت بدی بسر می‌برند باید افکار عمومی را نسبت به مسئله زندانیان سیاسی حساس کنیم تا رژیم آخوندی نتواند در این مقطع حساس به مقاصد شوم خود مثل سال 60 و سال 67 برسد .مسئوليت يورش وحشيانه امروز به دستور وزارت اطلا عات صورت گرفته و توسط علي حاج کاظم و علي محمدي رئيس و معاون زندان، کرماني رئيس حفاظت و اطلاعات زندان، نبي الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات زندان ، شجاعي و حبيب کرمي به اجرا در آمده است .کرماني و نبي الله فرج نژاد خود شخصا در ضرب وشتم و توهين به زندانيان سياسي و ساير زندانيان شرکت داشتند و به دستور آنها زندانيان با باتون، مشت و لگد مورد ضرب وشتم قرار گرفتنداین واکنش ها عجولانه و از ترس سرنگونی رژیم رو به مرگ ولایت فقیه است، مردم بلند شده‌اند و توی گوش ولایت فقیه خواباندند بخاطر همین تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به گلوله می‌بندد و می‌گوید این ها اختشاش گران هستند و به مال و اموال عمومی صدمه می‌زنند!! معلوم نیست چرا تجمعات در بهشت زهرا را سرکوب می‌کند ؟ آیا آن جا هم مال و منالی هست !!از سوی دیگر رژیم توسط مزدوری مثل نوری مالکی که دشنه دژخیم خامنه ای را تیز می‌کند به شهر اشرف حمله جنايتكارانه می‌کند که 13 كشته و 500 زخمى در ميان ساكنان اشرف بر جا می‌گذارد و 36تن از افراد حفاظت شده توسط مزدوران عراقى به گروگان گرفته می‌شوند خب طبیعی است که در زندان‌ها هم واکنش این چنینی از خود نشان می‌دهد اگر ترسی در دل رژیم نبود چه نیازی داشت که دست به این همه سرکوب بزند !!
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ادامه‌ي اعتراض‌ها منجر به تعطيلي دانشگاه تهران براي يك ترم مي‌شود

فرمانداري تهران: ادامه‌ي اعتراض‌ها منجر به تعطيلي دانشگاه تهران براي يك ترم مي‌شود


خبرگزاري هرانا : فرمانداري تهران طي نامه‌يي به مديريت كوي دانشگاه تهران خواستار تعطيلي اين دانش‌گاه بري دست‌كم يك ترم شده‌است.به گفته چند تن از دانشجويان دانشگاه تهران وقتي به اتاق اقاي باقرزاده مديريت كوي دانشگاه مراجعه كردند با نامه‌اي از سو فرمانداري تهران برخورد مي كنند كه در آن قيد شده بود «محرمانه».در اين نامه نوشته شده «در صورتي كه دانش‌جويان به اعتراضات خود در كوي دانش‌گاه ادامه دهند، كوي دانش‌گاه و دانش‌گاه تهران براي حداقل يك ترم بايد تعطيل شود. تاريخ اين نامه مربوط به دو روز پيش و براي رياست دانش‌گاه تهران و مديريت كوي دانش گاه نيز ارسال شده است . گفتني است در دو ماه اخير ساعت ده هرشب دانش‌جويان در كوي دانش‌گاه براي نشان دادن اعتراضات خود به دليل وقايع اخير، حمله به كوي دانش‌گاه و حمايت از جنبش مدني بانگ الله و اكبر سر ميدهند.
آيا دانشگاه تهران در ترم پاييز تعطيل مي شود؟
به دنبال سخنان اخير مقام رهبري كه به شكل كم سابقه اي از تلاش دشمن براي به اشوب كشيدن و تعطيلي دانشگاه ها سخن گفته شد، شايعات در خصوص تعطيلي دانشگاه تهران كه اصلي ترين كانون اعتراضات دانشجويي در سال هاي اخير بوده است قوت گرفته است.به گزارش ادوار : شنيده ها حاكي است برخي روساي دانشكده هاي اين دانشگاه از جدي بودن طرح تعطيلي اين دانشگاه و زير فشار بودن مسوولان اموزشي براي امادگي در اين خصوص خبر داده اند.دانشگاه تهران و دانشگاه پلي تكنيك در سال هاي اخير مهم ترين مركز اعتراضات در برابر دولت احمدي نژاد بوده است. اعتراضات دانشجويي به دنبال سخنراني احمدي نژاد در مهرماه در دانشگاه تهران به حدي بود كه موجب قطع پخش تلويزيوني اين مراسم و خروج احمدي نژاد در محاصره نيروهاي ضد شورش از اين دانشگاه شد.جنايات انجام شده در كوي دانشگاه تهران پس از انتخابات رياست جمهوري و شهادت تعدادي از دانشجويان دانشگاه تهران از جمله محسن روح الاميني دانشجوي دانشكده فني در حوادث پس از انتخابات از جمله مواردي است كه نگراني مسوولان امنيتي را در خصوص وضعيت اين دانشگاه در ابتداي سال جديد برانگيخته است.
دستورالعمل برخورد با تجمعات در دانشگاه ها
مسلمي مديركل دانشجويي وزارت علوم در اين رابطه به فارس گفت؛ در جلساتي كه با مسوولان دانشگاه هاي كشور برگزار شد تمهيداتي براي جلوگيري از هرگونه اغتشاش و هرج و مرج در دانشگاه ها انديشيده شده است.به گزارش روزنامه اعتماد با نزديك شدن به زمان آغاز سال جديد تحصيلي تمهيدات و برنامه هاي مختلف براي جلوگيري از برگزاري هرگونه تجمع در دانشگاه هاي كشور روي ميز مسوولان قرار گرفت.در اين گزارش آمده است از يك سو عزيزالله رجب زاده رئيس پليس تهران بزرگ از آمادگي نيروي انتظامي براي برخورد با تجمعات احتمالي خبر داد و از سوي ديگر مديركل دانشجويي وزارت علوم گفت جلساتي با مسوولان دانشگاه ها به همين منظور برگزار شده است. اين گزارش مي افزايد پيش از اين اخباري مبني بر احتمال تعويق زمان بازگشايي مدارس و دانشگاه ها منتشر شده بود ولي مسوولان با تكذيب اين خبر درصدد چاره جويي براي ممانعت از هر نوع واكنش دانشجويان كشور به حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري و تلاش براي آرام نگه داشتن فضا برآمدند. مسلمي مديركل دانشجويي وزارت علوم در اين رابطه به فارس گفت؛ در جلساتي كه با مسوولان دانشگاه هاي كشور برگزار شد تمهيداتي براي جلوگيري از هرگونه اغتشاش و هرج و مرج در دانشگاه ها انديشيده شده است.وي البته اشاره يي به اين راهكارها نكرد و تنها به شوراهاي صنفي دانشجويي تذكر داد مشكلات صنفي دانشگاه ها همچون مسائل رفاهي و معيشتي را تنها از طريق صنفي پيگيري كنند و آنها را سياسي نكنند. تمام اين مسائل در شرايطي است كه سال تحصيلي جديد امسال مقارن با وزارت احتمالي «كامران دانشجو» بر وزارتخانه علوم است. فعالان سياسي معتقدند در صورت راي آوري اين گزينه احتمالي نگراني ها در زمينه بروز تجمعات در دانشگاه ها افزايش يابد چرا كه سابقه سياسي وي در كسوت استاندار تهران و موضع گيري هايش در انتخابات رياست جمهوري دهم موضوعي است كه برخي نمايندگان را در ارائه راي اعتماد به وي مردد كرده است. به هرحال تنها 22 روز تا اول مهرماه و بازگشايي مراكز تحصيلي باقي است و بايد ديد دانشگاه ها در چه فضايي سال جديد را آغاز مي كنند.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سخنانی از آیت الله العظمی بیات درباره حکومت،ولایت فقیه و مشروعیت و مقبولیت

خداوند سيستم خاص حکومتي توسط جبرئيل به پيامبر نازل نکرده است/امام ولی فقیه شد چون مردم خواستند/امام مي فرمايند اگر انحراف دیدید منتظر اجازه نباشيد، حق داريد اعتراض کنيد

آیت الله العظمی بیات زنجانی از مراجع عظام تقلید در گفتگو با روز نامه اعتماد سخنانی درباره مباحث حکومت مطرح کردند که از نظر شما می گذرد.
در ابتدا مي خواستيم در خصوص بحث مقبوليت و مشروعيت يک حکومت ديني توضيح دهيد و ديدگاه شما را بدانيم.
من تشکر مي کنم که مطبوعه شما زمينه يي را فراهم مي کند تا يکسري مسائل و احکام جدي و قابل تحقيق و تامل مطرح شود و زمينه بحث و بررسي را براي همگان فراهم مي کند.براي روشن شدن اين قضيه من ناچار هستم به چند نکته اشاره کنم. يک نکته اين است که اصلاً بحث مقبوليت و مشروعيت چرا در انديشه هاي سياسي مطرح شده است. به عبارت ديگر نظريه هاي سياسي و حتي نظريه هاي فلسفي، عمدتاً در جايي مطرح است که يک سلسله سوالاتي بوده که اين سوالات دغدغه هايي را در ذهن ايجاد کرده. براي اينکه اين دغدغه ها رفع شود صاحب نظران آمدند جواب هايي مطرح کردند که اين جواب ها در قالب نظريه هاي فلسفي يا به عنوان نظريه سياسي، کلامي و عقيدتي مطرح شده است، بنابراين داستان مشروعيت يا مقبوليت يا مرز بين اين دو، تلازم بين اين دو يا تخالف اين دو، اينها بخش هايي است که به طور جدي بايد مطرح شود. به اعتقاد من خود اين سوال نيز از يک سوال جدي تري که در انديشه سياسي مطرح است به وجود آمده است و آن اين است که کدام حکومت روي کار آمدنش، تصدي اش و دخالت اش در امور صحيح است و کدام حکومت تصدي و دخالت اش صحيح نيست و به عبارت ديگر چرا مردم بايد از حاکم و حکومت تبعيت کنند؟ چون معناي اطاعت و تبعيت عبارت است از اينکه به عنوان مثال از اراده ديگري به نوعي پيروي کند و فرمان يک فرمانروا را به گردن بگيرد. اين از نظر حقوقي جاي سوال دارد به همين دليل گفته اند هر حکومتي که مشروع باشد طبعاً اطاعت از او لازم است و هر حکومتي مشروع نشد تبعيت از او لازم نيست به همين دليل بعضاً مي گويند فلان حکومت گرفتار بحران است.طبعاً رابطه حاکم و مردم را رابطه مطيع و مطاع، رابطه فرمانبر و فرمانده مي گويند. در اينجا براي لزوم اطاعت فرمانبر از فرمانده، توجيه و مبناي حقوقي نياز است که از آن به مشروعيت اطلاق مي کنند. مشروعيت به اين معنا مساوي است با قانوني بودن. يعني وقتي ما مي گوييم اين حکومت اطاعتش لازم است، چون مشروع است يعني حکومت قانوني است. پس قانوني بودن حکومت، مشروعيت آور است. مشروعيت يک حکومت، اطاعت را پشت سرش دارد. به همين دليل هر حکومتي که نامشروع شد يا حکومتي که آدم در مشروعيت و نامشروعيت اش شک پيدا کرد طبيعي است که از نظر حقوقي، اطاعتي را پشت سرش ندارد و نتيجتاً مردم حق دارند در آن موقع راجع به اصل آن حرف بزنند، از آن سرپيچي کنند
-آيا اين شک بين عوام است يا نخبگان را هم شامل مي شود؟
هيچ فرقي نمي کند. در اين جهت هر کسي در قانونيت و مشروعيت يک تشکيلات شبهه کند، نمي تواند با آن همکاري کند و اين موضوع، مربوط به زمان و افراد خاص نيست. البته اگر بنا شود ما اين شک را تسري دهيم ممکن است نتيجه اش هرج و مرج باشد اما مادامي که منجر به هرج و مرج نشده است، مجاز است. به همين دليل ما در مباني ديني مي گوييم در اصل امر به معروف و نهي و از منکر، جاي گفت وگو و صحبتي نيست، در واقع وقتي مي گوييم امر به معروف و نهي از منکر لازم است، منظورمان خواص نيستند، امر به معروف و نهي از منکر يعني انتقاد. انتقاد در جايي است که انسان در مورد يک مساله يي دغدغه و سوال دارد. دغدغه، نوعي سوال در مورد مجاز بودن ونبودن، مشروعيت و نامشروعيت در يک بخش خاص است. نامشروعيت گاهي به اصل برمي گردد، گاهي به بخش، گاهي به واحد و گاهي به نوع برخورد. مثلاً اگر يک بخشنامه دولت غيرقانوني شد اين بخشنامه لازم الاطاعه نيست به همين دليل افرادي که اين بخشنامه در رابطه با آنها به وجود آمده، حق دارند براي مثال از طريق ديوان عدالت عليه آن بخشنامه ادله خود را اعلام کنند. اين موضوع مهم است و بايد توجه شود که اعلام جرم و شکايت در جايي است که طرف در مشروعيت او بحث دارد. شما اگر به وصيتنامه سياسي الهي امام نگاه کنيد، آنجا امام به حزب الله خطاب مي کند. منظور از حزب الله در آن زمان حزب اللهي است که در تعبير قرآن به کار برده شده است يعني کساني که نوعي رابطه عميق با دين، انقلاب و با مجموعه گردانندگان نظام که در مسير نظام هستند و از مسير اصلي انقلاب اسلامي مورد تاکيد امام و مردم عدول نکرده اند، دارند. اين انسان ها وقتي در جايي انحراف ديدند امام مي فرمايند شما منتظر اجازه نباشيد. شما خودتان حق داريد اعتراض کنيد، حق داريد به خيابان ها بريزيد، حق داريد دقيقاً مطالب تان را به آگاهي عموم برسانيد. بنابراين روشن شد که داستان مشروعيت چرا در انديشه سياسي پيدا شده است. پاسخ اين سوال از نوع رابطه مردم و حکومت نشات مي گيرد، رابطه حکومت و مردم اين است که بالاخره حاکم فرمانروا است و مردم فرمانبر، لازمه فرمانروايي و فرمانبرداري عبارت از اطاعت و تبعيت است، اطاعت و تبعيت مبنا و ريشه حقوقي مي خواهد که همان قانوني بودن است. با توجه به اين مطلب قطعاً اين بحث مطرح مي شود که چرا بحث مقبوليت الان مطرح است. براي اينکه اين دو براي ما جا بيفتد بهتر است در اين خصوص واژه شناسي صورت گيرد تا ببينيم واقعاً مقبوليت و مشروعيت دو چيز است يا دو چيز نيست. مشروع صيغه مفعول و مشروعيت، مصدر جعلي است، اسم فاعل آن شارع است، مصدر آن شرع است، حاصل مصدر آن شريعت است. گاهي مشروعيت از ريشه شريعت گرفته مي شود. وقتي مي گويند اين دين و اين حکومت مشروع است اينجا شريعت و مشروع يعني دين و ديني بودن. آقاياني که آمدند ميان مقبوليت و مشروعيت فرق اين طور فکر کرده اند که مشروعيت يعني ديني بودن. نتيجه اين تحليل اين گونه مي شود که دين از خدا و مقبوليت از آن مردم است، پس بين مقبوليت و مشروعيت تفاوت وجود دارد. معناي اين سخن در مورد موضوع مورد بحث، عبارت است از اينکه حکومت مشروع است، مشروع يعني چه؟ يعني اين حکومت شرعي است. شرعي يعني چه؟ يعني اين حکومت، حکومت ديني، خدايي و الهي است. لازمه اين سخن اين است که اين آقايان بايد اين مطلب را اثبات کنند که دين براي مردم سيستمي از حکومت را ارائه کرده است که با سيستم هاي ديگر فرق مي کند. يعني توضيح دهند که اين حکومت مشروع يا ديني مورد نظرشان چيست و تفاوتش با دموکراسي و سوسياليست چيست؟
-معناي اين سخن شما اين است که اين افراد براي دين يک سيستم خاصي از حکومت در نظر گرفته اند به همين دليل آقايان آمده اند گفته اند ولايت فقيه انتخابي نيست، انتصابي است. چرا؟
براي اينکه اين افراد براي حکومت ديني تعريفي خاص در نظر گرفته اند. يکي از خصوصيات حکومت ديني با در نظر گرفتن تعريف اين افراد عبارت است از اينکه حاکمش را خدا معين کند. مردم بايد بروند آنچه خدا معين کرده را بگردند و پيدا کنند. بنابراين در عصر پيامبر(ص) پيامبر بود، در اصل اهل بيت(ع)، اهل بيت بودند، در عصر غيبت هم فقيه واجدالشرايط. پس حکومت ديني در نگاه آنان يعني چه؟ يعني حکومتي که حاکمش از طرف خدا براي فرماندهي آنها نصب شده، مردم بايد بروند و بگردند آن را پيدا کنند و در حقيقت مردم مامور هستند، او را قبول کرده و نسبت به او ايمان بياورند. که ايمان هم همان يعني قبول داشتن است. و معناي مقبوليت يعني ايمان و اعتقاد به او پيدا کردن، پس لازمه حکومت ديني اولاً منصوب بودن حاکم است، ثانياً تکليف مردم و ايمان و قبول کردن حاکم. يعني از ناحيه فقها عرضه کردن خود و از ناحيه مردم وظيفه و تکليف پذيرفتن است، اينجاست که بعضي ها که اين حرف ها را گفتند اين گونه مطرح کردند که وظيفه آقايان اين است که خودشان بگويند ما آمادگي داريم، مردم هم بگويند حالا که شما آمادگي داريد ما هم قطعاً بايد شما را بپذيريم. روي همين تحليل به دست مي آيد که مقبوليت از آن مردم و مشروعيت هم از آن خداست. پس فرق بين مقبوليت و مشروعيت در جايي است که ما مشروعيت را به معناي ديني بودن و ديني بودن را به اين معنا در نظر مي گيريم که حاکم منصوب از طرف خدا است.
-واقعاً چنين ديدگاهي درست است؟
من هر دو اينها را عرض مي کنم تا ببينيد ايراداتي که ما بر اين تئوري و نظريه وارد مي دانيم يکي، دو تا نيست. يکي از ايرادات عبارت است از اينکه اين معنا درباره پيامبر و اهل بيت رسول خدا اگر درست باشد، در عصر غيبت اصلاً درست نيست. در عصر غيبت ما انتصاب نداريم، در عصر غيبت هيچ فقيهي ادعا نکرده است که فرد واجد شرايط(فقيه) از طرف خدا منصوب است براي حاکميت.
-عصر غيبت هم همين طور است؟
به بحث شما توجه دارم و به آنجا هم مي رسيم؛ پس ما معيناً روي کسي نصب نداريم و اگر فقها هم ادعا کرده اند، ادعايشان نصب خاص نيست، نصب عام است. نصب عام يعني چه؟ اصطلاحات فقها اين است که مي گويند نصب عنوان است، ما يک عنوان داريم يک معنون، يک عنوان مجتهد داريم يک فرد، شيخ مرتضي انصاري معنون است، کلمه مجتهد عنوان است. شيخ مفيد معنون است، کلمه فقيه عنوان است. در عصر غيبت اگر هم آقايان ادعا کردند نصب است، نصب عنوان است. عنوان يعني چه؟ يعني ائمه آمدند براي مردم يک ضابطه گفته اند. آمدند يک قاعده گفته اند. فرمودند بعد از ما شما به چه کسي مراجعه کنيد؟ به فقيهاني که چنين شرايط و خصوصياتي را دارند. اين شبيه آن حرفي است که افلاطون در نظام حکومتي خود دارد. افلاطون به فيلسوف شاه معتقد بود. او شاه را منصوب مي دانست؟ نه، اما معتقد بود که حکومت فن است، حکومت تخصص مي خواهد. چون حکومت از قبيل فنون است و تخصص مي خواهد، پس بايد حاکم هم داراي فن و تخصص باشد. به همين دليل نيز معتقد بود طرف بايد فيلسوف و فلسفه دان باشد. من سوالم از اين آقايان اين است، اينکه آقايان گفتند نصب، نصب هم که گفتند عام و عنوان است که طبيعتاً لوازمي دارد، نصب کلي است، نصب عنوان است يا نصب شخص؟ طبيعتاً نصب شخص در دوره غيبت که معنا ندارد و به همين دليل است که هيچ فقيهي نگفته است نصب عنوان است. به همين دليل ما در قانون اساسي آمديم خبرگان را مطرح کرديم چرا؟ براي اينکه ما بحث ولايت فقيه را يک امر تخصصي مي دانيم. افراد متخصص بايد تشخيص دهند که آيا اين تخصص رايي منفرد دارد يا ندارد. پس اولاً اگر بحث انتصاب مطرح شود براي ائمه هم اگر قابل توجيه است، براي رسول اکرم اگر قابل توجيه است، در عصر غيبت چنين چيزي امکان ندارد، اگر هم گفته شده است، نصب عام است. نصب عام معنايش عبارت است از اينکه نصب عنوان است، عنوان معنايش اين است که يک ضابطه است و گفته اند اگر اين خصايص را کسي داشته باشد آن فرد صلاحيت اين کار را دارد، فرض مثال کسي نماينده مي شود، وقتي که رفت و دستگاه هاي ذي ربط به لحاظ قانوني گفتند که اين آدم مي تواند خود را طرح کند، معني اش اين است که اين آدم منصوب است؟ قبل از آنکه مردم راي بدهند اين آدم منصوب شده؟ در واقع معناي اين حرف اين است که غير از اين آدم نمي تواند خودش را مطرح کند چراکه واجد شرايط قانوني نيست ولي اين آدم مي تواند خود را مطرح و اعلام کند آمادگي اين کار را دارد.
-در حال حاضر برخي خواص و علماي حوزه، حکومت اسلامي را امري ماورايي و خدايي مي دانند، به نظر شما حکومت در يک جامعه ديني امري ماورايي است يا بشري؟
متاسفانه آقايان نتوانستند بفهمند حکومت، يک امر ماورايي نيست. حکومت، امر خدايي نيست. حکومت، امر بشري است. حکومت، جزء مباحث و بحث هاي سياسي است. فلسفه سياسي جزء فلسفه هاي عملي است. جزء علوم ساخته شده توسط بشر است. خداوند عالم سيستم خاص حکومتي توسط جبرئيل به پيامبر نازل نکرده است. آقايان بين امامت و بين ولايت به معناي حکومت، خلط کردند. پيامبر نبي پيامبر است، چه مردم راي دهند و چه مردم راي ندهند. نبوت پيامبر يک امر اجتماعي نيست و انتخابي نيست، انتصابي است. امامت هم از همين قبيل است. امامت علي(ع) يک امر ماورايي است، يک امر خدايي است. همين طور که در داستان حضرت ابراهيم(ع) داريم؛ اما خلافت علي(ع) به معناي حاکميت سياسي علي(ع) است. نه تنها حاکميت سياسي علي(ع) بلکه حاکميت سياسي رسول اکرم(ص)، اين يک امر عقلايي است. به همين دليل اميرالمومنين(ع) چه مردم با او بيعت کنند چه بيعت نکنند در امامتش شکي نيست، اما اميرالمومنين(ع) اگر مردم با او بيعت کردند مي شود خليفه و رهبر سياسي مسلمين و اين ولايت و حکومتش به معناي ولايت اعتباري، به معناي حاکميت سياسي تحقق پيدا مي کند. امام در نتيجه عدم اقبال مردم، در اداره حکومت 25 سال خانه نشين مي شوند، در طول اين 25 سال امام بود اما حاکم مسلمين نبود. اينکه آقايان مي گويند نه، حاکم بود. چرا، حاکم بود يا حق الحاکميت داشت اما حاکم بالفعل نبود. پس اگر مشروعيت به معني ديني بودن باشد، بين مشروعيت و مقبوليت مي شود فرق گذاشت. يک ايراد مهم تري اينجا مطرح است و آن اين است که در دوران امام به دليل جايگاه امامت، به دليل اينکه در هر عرصه يي دو امام نيست، حتي اگر کساني که صلاحيت امامت را دارند اگر در عصر امام قبلي باشند، امامت براي امام قبلي است. نمونه اصلي در دوره حيات رسول اکرم(ص) است که امام علي(ع)، امام حسن بن علي(ع) و امام حسين(ع) در قيد حيات ظاهري هستند، همه اين چهار نفر صلاحيت ولايت را دارند اما مادامي که رسول اکرم(ص) است آن سه نفر امام نيستند، آنها ماموم هستند، آنها بايد از امام قبلي تبعيت کنند اما فقيه در دوران غيبت اين طور نيست. ولي فقيه ولايت بر فقهاي ديگر ندارد. هيچ فقيهي حق ندارد از فقيه ديگر تبعيت کند چراکه اگر تبعيت کند مجتهد نيست، به همين دليل است که امام خميني(ره) هم تاکيد مي کند هيچ فقيهي بر ديگر فقها ولايت ندارد. مساله بعدي اينکه آن مجتهد منتخب نه تنها بر فقيهان ديگر ولايت ندارد بلکه او ولايت بر خبرگان را هم ندارد. چرا؟ براي اينکه خبرگان او را از ميان ديگر فقيهان انتخاب مي کنند نه او خبرگان را. به علاوه ولي فقيه هم تابع قانون اساسي است هم تابع قوانين عادي ولي ائمه معصوم همين طوري که سخن شان براي ما ملاک است، عمل شان هم براي ما ملاک است
-اگر در چارچوب اداره کشور هم قرار گيرد چطور؟ آيا اين مساله خودش قضيه جداگانه يي است؟
بله، به همين دليل است که قوه قضائيه همين طور که عليه ديگران حق دارد اقامه دادرسي کند، در رابطه با خود شخص رهبري هم مي تواند اين کار را بکند. من ناچارم خاطره يي بگويم. آيت الله موسوي اردبيلي مي فرمودند ما روزي نشسته بوديم، ديدم حاج احمد آقا تلفن زدند سوال کرد، آقاي موسوي، اسم يک قاضي را برد. گفت آن آقا را مي شناسيد؟ گفتم؛ بله. سوال کردم؛ حاج احمد آقا قضيه چيست؟ گفت؛ آن قاضي امام را احضار کرده است. گفتم؛ چطور؟ گفت؛ متن احضاريه را فرستاده اند. ظاهراً شخصي عليه امام شکايت کرده است و آن قاضي نوشته متهم سيدروح الله فرزند سيدمصطفي راس فلان ساعت در فلان شعبه از دادگاه حضور پيدا کند. بعداً معلوم شد يکي از سلطنت طلبان در آبادان، آن زماني که سينماي رکس آبادان را آتش زدند، ايشان يکي از کساني بود که در آنجا آسيب ديده بود، آمده بود شکايت تنظيم کرده بود عليه امام و گفته بود منشاء اين آتش سوزي امام خميني است، بنابراين ايشان بايد بيايند دادگاه. آقاي موسوي مي فرمودند که من به قاضي گفتم شما اين متهم را مي شناسيد؟ گفت؛ بله. ايشان آقاي سيدروح الله، فرزند آقا مصطفي هستند و الان هم رهبر انقلاب هستند. شاکي دارند، من قاضي هستم، قاضي مستقل است، حق دارم به شکايت رسيدگي کنم. بنابراين با توضيحاتي که عرض کردم اگر مشروعيت را به معناي ديني بگيريم، هماني مي شود که توضيح داده شد اما زماني که مي گوييم دين يک امر خدايي است، در همان جا ادامه مي دهيم که حکومت يک امر بشري است، کمااينکه سياست هم يک امر بشري است. اگر ما حکومت ديني را بپذيريم معنايش اين نيست که دين يک سيستم خاصي از حکومت را از بالا نازل کرده و در اختيار بشر قرار داده است. نه، چنين چيزي نه مبناي قرآني و نه مبناي علمي و نه مبناي تاريخي دارد و برخلاف نصوص قرآني و برخلاف جملاتي است که اميرالمومنين به کار مي بردند. به همين دليل وقتي در نوفل لوشاتو از امام سوال کردند شما که مي خواهيد بگوييد سلطنت نباشد، جمهوري اسلامي باشد، جمهوري اسلامي يعني چه؟ فرمودند جمهوري اسلامي يعني جمهوري به همان شکلي که در جاهاي ديگر مردم با راي خود روي کار مي آيند، در جمهوري اسلامي هم مردم با راي خود کسي را روي کار مي آورند اما اسلامي چرا؟ به خاطر اينکه مردم مسلمان هستند. طبيعي است مردم تقيدشان چون به اسلام است، انتظارشان از حاکم اين است که مسائل اسلامي را مدنظر قرار دهد. بنابراين جمهوريت در اينجا با جمهوريت در غرب، شرق، خاورميانه و جاهاي ديگر فرقي ندارد و محتواست که با بقيه نظامات متفاوت است. حالا که حکومت معناي بشري پيدا کرد يعني اينکه مردم اگر بخواهند کسي بر آنها حکومت کند، مردم اين حکومت و حاکميت را بايد بفهمند، بايد بدانند، بايد بشناسند و بايد بپذيرند. اگر معناي حکومت اين شد امام هم اصرارش اين است، مي گويند شما فکر نکنيد ولايت فقيه يک ولايت و منصب خدايي است. چه کسي مي گويد ولايت فقيه يک منصب خدايي است؟ ولايت فقيه يعني حکومت فقيه، حکومت فقيه يعني حکومت کسي که دين شناس و صاحب نظر در شرايط مختلف باشد. بنابراين ولايت به معناي سياسي يک امر مقدس آسماني نيست. اگر شما مشروعيت را به معناي قانونيت گرفتيد، طبيعي است در جايي که مردم مسلمانند، حکومت مشروع شان حکومتي است که تقيد و مفاهيم ديني دارد. اينجاست که مشروعيت مي شود قانونيت. قانونيت و مقبوليت هر دو يکي هستند. براي اينکه معناي قانونيت يعني مردم بپذيرند و قبول کنند. پذيرفتن و قبول داشتن يعني مقبوليت. پس آنهايي که آمدند بين مقبوليت و مشروعيت فرق گذاشتند، آنها خيال مي کنند حکومت ديني يک سيستم خاصي از حکومت است جدا از حکومت هاي رايج بشري، ما چنين چيزي نداريم. در نظام جمهوري اسلامي مشروعيت و مقبوليت نه تنها جداي از هم نيستند بلکه مکمل همديگر هستند. معنايش اين است که وقتي مردم قبول کردند، شارع هم قبول مي کند، کمااينکه اگر مردم قبول نمي کردند، شارع هم قبول نمي کرد و شاهد قضيه اين است، الان فرض بفرماييد امام خميني زنده هستند، همه فقهاي بزرگواري که غير از امام خميني(ره) بودند مگر مجتهد نبودند؟ مگر عادل نبودند؟ همه شان عادل بودند، همه شان نمازخوان بودند، مگر مقلد نداشتند؟ اما چون مردم امام را به عنوان ولي معرفي کرده بودند به صورت طبيعي غير از امام خميني(ره)، ولي فقيه شخص ديگري نبود، شرايط ولايت را داشت اما ولي فقيه نبود. پس اگر کسي بگويد در دوران 25 سال اميرالمومنين(ع)خليفه بود يا نه، مي توان گفت بود. حق خلافت را داشت. صلاحيت واقعي را از آن خود کرده بود. اما عملاً نشد و به همين دليل در آخر خطبه شقشقيه، اميرالمومنين(ع)مي فرمايد؛ «اگر مردم حاضر نبودند و اگر حجت را تمام نکرده بودند با حضورشان، من اين خلافت را نمي پذيرفتم.»
-پس، از اين منظر يعني حاکميت سياسي پيامبر و اميرالمومنين هم نيازمند بيعت مردم است؟
بله. اگر اميرالمومنين(ع) منصوب براي حکومت بود چرا يک بار ديگر مي گفت اگر مردم نمي آمدند من نمي آمدم؟ اگر خلافت و ولايت سياسي امري الهي و فوق بشري بود، مگر دست او بود که قبول نکند؟ اين آقاياني که توجه نمي کنند، اشتباه شان همين جا است. اگر اميرالمومنين براي حاکميت و خلافت سياسي منصوب بود، چرا مي فرمايد که من مشاور باشم بهتر از اين است که در صحنه کار مستقيم باشم؟ پس او امامتش منصوب است کمااينکه نبوت پيامبر منصوب است اما حاکميت سياسي پيامبر و حاکميت سياسي اميرالمومنين دقيقاً بيعت مردم را مي خواهد. لذا رسول اکرم در مکه نبي بود و حق الولايت را هم داشت، اما حاکميت سياسي براي او بالفعل نبود. وقتي که وارد مدينه شد و مردم بيعت کردند علاوه بر اينکه نبوتش بود و شئون ديگر را داشت با بيعت مردم شد حاکم سياسي و اگر وقتي مردم بيعت شان را از کسي بردارند و بروند سراغ کسي ديگر، صلاحيت او از بين نمي رود اما ولايت سياسي خود به خود از بين خواهد رفت. دقيقاً فرمايش امام(ره) هم پيرامون اينکه «ميزان، راي ملت است» به واسطه توجه ايشان به همين مطلب بود. بنابراين مشروعيت در اينجا به معني قانوني بودن است و به عبارت ديگر يعني منظور از حاکم و حکومت مشروع، آن حکومتي است که قانوني است و اسلام هم او را امضا کرده است. يعني اگر مردم کسي را نپذيرند تبع قضيه است که حاکميت او زير سوال خواهد رفت.
-حضرتعالي فرموديد حکومت را امري بشري مي دانيد، در بين فقهايي که الان داريم چند درصد فکر مي کنيد اين نظر را قبول دارند، يعني اکثريت قبول دارند؟
من بعيد مي دانم فقيهي باشد که قبول نداشته باشد اما فقيه؛ براي اينکه ذهن شما روشن شود خوب است مثالي را ذکر کنم. از يکي از بزرگان سوال کردند شما خودتان را مجتهد مي دانيد؟ گفت؛ تعريفي از مجتهد به من بگوييد. اگر منظورتان از مجتهد کاشف الغطا است من نيم مجتهد هستم. اگر منظورتان فلاني است من دو مجتهد هستم. من فقيه به کسي مي گويم مانند سيدمرتضي، امام خميني. من فقيه به کسي مي گويم مثل ملا احمد نراقي، شيخ مرتضي انصاري. يعني کسي که مجموعه فقه را دارد، کليات فقه را دارد، قواعد فقه را دارد، فهم فقه را دارد، در کنار اين قضيه من فقه که مي گويم معنايش اين نيست که صرفاً حلال و حرام است يعني فقه به معناي فقه اصغر و فقه اکبر يا هر دو. هم فقه اصغر را مي داند و هم فقه اکبر را. يعني اين فرد همان طوري که عقل را حجت مي داند، شرع را هم حجت مي داند. اين آدم همان طور که وحي را حجت مي داند عقل را هم حجت مي داند. همان طور که انبيا را حجت مي داند، عقل را هم حجت مي داند. اين عين عبارت امام موسي بن جعفر است. اگر اين جور باشد هيچ فقيهي نمي توانيد پيدا کنيد که بگويد اسلام يک شيوه خاصي از حکومت آورده است و اين براي ما روشن است. بنابراين منظور از ولايت که اين آقايان مي گويند ولايت سياسي است، ولايت سياسي يعني چه؟ امام صراحتاً مي گويد ولايت فقيه عيناً مثل ولايت يک مادر است. مادري که بر فرزندانش ولايت دارد، ولايت چه؟ ولايت حضانت، يعني حق شير دادن اين فرزند بر عهده چه کسي است؟ مثل ولايت پدر است. پدر وقتي بر بچه هاي خودش ولايت دارد يعني چه؟ اين ولايت معنايش اين است که اين اولويت نسبت به او دارد. بله خدا ولايت او را امضا کرده است. من هميشه اين را عرض کردم که ولايت سياسي عيناً مثل خريد و فروش است. ما خريد و فروش آسماني نداريم. ما در عالم نداريم که در لوح محفوظ در آنجا مثلاً بيع بايد اين طور باشد. بنابراين هيچ فقيهي در عالم نمي توانيد پيدا کنيد که بگويد حکومت فقيه حکومتي است با شکلي خاص، يداً بيد، از رسول اکرم به ما رسيده است. پس حکومت چه اسلامي باشد و چه نباشد، در همان معناي متفاهم عرض اش، عرفي است منتها اسلام در حاکم شرايطي را مدنظر قرار داده کمااينکه از حيث مقررات هم روي احکام الهي تاکيد ورزيده است.
-بنابراين خلافت به همان معني عرفي است؟
بله. ولايت در اينجا به معناي ولايت تکويني نيست بلکه به معناي ولايت عرفي، اجتماعي، عقلايي است. يعني همان حاکميت است بنابراين حاکميت همان تعريف خود را دارد و شما در عبارات فقها نمي توانيد عبارتي پيدا کنيد که دقيقاً براي ولايت يک معناي ويژه يي کرده باشند. شما به کتاب مرحوم آقاي ناييني هم نگاه کنيد آنجا هم به همين معنا است. ايشان وقتي بحث ولايت را مطرح مي کنند براي ائمه به همين معنا تعريف مي کنند. بنابراين ولايت به اين معنا يک امر عقلايي، اجتماعي است منتها طبق معناي گذشته، اگر ولايت فقيه عادل، مجتهد جامع الشرايط و امين محقق شد و طرف، متصدي امور مسلمانان شد، شارع آن را امضا کرده است. اين مثل بيع است. در خريد و فروش اگر فروشنده مالک باشد و شرايط ديگر صحت معامله را داشته باشد و بفروشد، شارع امضا کرده است اما معناي بيع همان بيع عرفي است. و آن را نقد کنند.
-اخيراً مباحثي در جامعه مطرح شده است. آيا تلقي هاي متفاوت از بحث ولايت فقيه آن هم در ميان کساني که خود پايه گذار اين امر در کشور بوده اند موجب نشده است اين مباحث شکل بگيرد؟ به طور مثال تلقي متفاوت ديدگاه ميان رئيس و نايب رئيس مجلس خبرگان رهبري يا حتي ديدگاه هاي متفاوت برخي مراجع معظم تقليد در کشور نسبت به اين مساله.
سوال جالبي است. ولايت فقيه اگر با همان تعريفي که گذشت و در قانون اساسي هم آمده است و موسس نظام روي آن تاکيد کرده است، طرح شود و به صورت عيني لباس عمل بپوشد، علاوه بر اينکه بحران زا نيست زمينه هاي بحران هاي زيادي را هم مرتفع مي سازد ولي اگر آمديم من عندي، حکومتي را مطرح کرديم که براي بشر امروز ناشناخته است، ولايت فقيه را يک امر ماورائي و انتصابي آن هم فوق درک بشر، معرفي کرديم و باب؛ «النصيحه لائمه المسلمين» را که مورد تاکيد رسول خدا(ص) و اهل بيت(ع) را به روي مردم بستيم و در عمل اجازه سوال، اظهارنظر، تفکر و انديشه ورزي را نه تنها نداديم بلکه نوعي کفر و زندقه شناختيم و برخلاف اصل ولايت فقيه که متکي بر معرفت و فهم بشر و عقلاي عالم برنامه ريزي شده، به صورت يک امر دست نيافتني به جامعه معرفي کرديم، به طور طبيعي تلقي ها مختلف به وجود خواهد آمد و وجه مشترک بين اين تلقي ها قابل تعريف نخواهد بود و به مرور يک اصل پذيرفته شده مورد قبول مردم، زير سوال خواهد رفت و جامعه گرفتار بحران خواهد شد.
-پس مساله فصل الخطاب بودن نظر ولي فقيه در جامعه ديني چه مي شود؟
قبل از پرداختن به پاسخ اين سوال نکته يي که در اينجا براي ما مهم است و لازم است مورد تاکيد قرار گيرد عبارت از اين است که ما گاهي مساله را به صورت بخشي، گاهي به صورت يک واحد و گاهي يک قسمت کوچک را به صورت يکپارچه و به هم پيوسته ملاحظه مي کنيم و هر کدام از اين لحاظ ها و نگاه ها، اثرات و لوازم و تبعات و نتايج خاص خودش را خواهد داشت. خبرگان قانون اساسي که دوران ستم شاهي را ديده بودند، بيرون از ايران رفته بودند، نظامات مختلف سياسي را تجربه کرده بودند. اينها بلد بودند چگونه تنظيم کنند. مي دانستند اين سيستم حکومت، اولين بار است که در جمهوري اسلامي دارد پياده مي شود. طبعاً در تجربه ممکن است خيلي چيزها رو شود ولي در قبل روشن نبود. ممکن است خيلي از تغييرها ظاهر شود ولي قبلاً ظاهر نبود. پس اين نکته را هم بايد توجه داشته باشيم که ما به مرور نقايص را کشف مي کنيم و نواقص را درک مي کنيم. با توجه به اين نکته، ما مي آييم به اينجا مي رسيم و مي گوييم اگر سيستمي در جاي خودش حاکم باشد، يعني چه؟ يعني اگر ما رابطه خبرگان و رهبري را يک رابطه منطقي تصوير کنيم، نه رابطه مطيع و مطاع. ما اگر رابطه رهبري را با خبرگان مثل رابطه دولت و مجلس مشخص کنيم آن وقت موضوع فرق مي کند، چرا؟ براي اينکه مشروعيت دولت با مجلس است. در جايي که قوه قضائيه با رهبري، قوه قضائيه با قوه مقننه، قوه قضائيه با مجريه دعوا داشته باشد آنجا فصل الخطاب کيست؟ رهبر. اما در جايي که در رابطه با خود رهبري بحث مي شود رهبري عملکردش چقدر است؟ خودش بايد بيايد و بگويد من خوب هستم؟ خير، اينکه «دور» است. پس منافاتي ندارد ولي فقيه فصل الخطاب باشد در رابطه با زيرمجموعه خودش اما وقتي خودش زيرمجموعه خبرگان است چي؟ آنها هستند که مي توانند بگويند اين شرايط را داريد يا نه.
-اين زيرمجموعه، شامل مردم هم مي شود؟
خير، تمام حرف اين است که مردم نه زيرمجموعه رهبري هستند، نه زيرمجموعه قوه مجريه هستند، نه زيرمجموعه قوه مقننه هستند بلکه اصل مشروعيت نظام با مردم است. يعني مردم اگر خدايي نکرده روزي روزگاري از اصل نظام روي گردان شوند هيچي نمي ماند. مردم را ما نمي توانيم زيرمجموعه بدانيم. بله اگر آحاد مردم تخلف کردند مطابق قانون اساسي اگر شاکي داشته باشند، دستگاه هاي قضائيه مي تواند پيگيري کند ولي اين دليل بر اين نيست که مردم را مثلاً زيرمجموعه قوه قضائيه بدانيم. يا دقيق تر اينکه وقتي مردم به صورت عام يک چيزي را مي خواهند قانون اساسي يک شيوه هايي را براي ابراز اين خواسته هايشان اعلام کرده است و به همين دليل است که مردم دقيقاً بر طبق نص قانون اساسي با رعايت موازين اسلامي حق دارند حتي بيرون بيايند، حق دارند تظاهرات کنند، حق دارند اظهارنظر کنند، حق دارند تجمع کنند و حق دارند از اصلاحات يا تغييرات دفاع کنند يا مخالفت کنند. قانون اساسي تشکيل اجتماع و راهپيمايي ها بدون حمل سلاح به شرط اينکه مخل مباني اسلام باشد را مجاز مي داند. معني اين حرف چيست؟ معني اين است که وزارت کشور موظف به دادن جواز است نه اينکه مي تواند مجوز بدهد يا ندهد. او اگر اجازه ندهد تخلف به شمار مي رود. يک مانع وجود دارد و آن اينکه مخل قوانين اسلام باشد، که اين هم کاملاً معين و روشن است؛ به همين دليل در اينجا وزارت کشور موظف به همکاري است. متاسفانه برخي آمده اند و اين اصل را تفسير مي کنند که البته حق ندارند تفسير کنند چراکه تفسير در جايي است که ابهام وجود داشته باشد. با توضيحاتي که داده شد نتيجه يي که ما مي گيريم فصل الخطاب بودن رهبري، در رابطه با قواي سه گانه زيرمجموعه رهبري است، فصل الخطاب در رابطه با دولت، مجلس است؛ فصل الخطاب در رابطه با آحاد مردم قوه قضائيه است آن هم در موردي که شاکي وجود داشته باشد و فصل الخطاب در رابطه با شخص رهبري، خبرگان رهبري است و نکته مهم اينکه فصل الخطاب در ارتباط با اصل نظام و تغيير و تثبيت آن با ملت است. در اينجا من نبايد خيلي ريز وارد قضيه شوم. اينجا درباره جريانات اخير من حرف براي زدن دارم، من ناچارم بگويم که مجموعه اين قضايا برمي گردد به يک انحرافي که بعد از ارتحال امام به وجود آمد. ما هميشه گفته ايم نظارت استصوابي نمايندگان، مجلس را وکيل الدوله مي کند، نه وکيل المله، وکيل نه ملت بلکه وکيل شش نفر فقهاي شوراي نگهبان مي کند که نه نماينده دولت است و نه نماينده مجلس. نتيجه اش اين مي شود که ما يک مجلس بدون اثر خواهيم داشت که نه مي تواند ناظر باشد نه مي تواند رئيس جمهور را کنترل کند و نه مي تواند توانايي هاي اجرايي ك سياسي را محقق کند. کما اينکه اگر خبرگان از ميان علماي بلاد انتخاب مي شد به گونه يي ديگر بود، اگر صلاحيت خبرگان را حوزه ها تعيين مي کردند اگر صلاحيت خبرگان به صورت «دوري» توسط شوراي نگهبان تعيين نمي شد در خبرگان ما آدم هايي پيدا مي کرديم که آنها علماي بلاد هستند و متکي به مردم و بالاتر از مردم، متکي به اعتقاد دروني هستند.
-يکي از دلايلي که خواستيم اين موضوع را با شما آغاز کنيم اين بود که ما به عنوان نسل جوان يک نگراني احساس کرديم نسبت به مجادله کلامي که بين برخي سران نظام شکل گرفته و به گونه يي تعبير شده که يک شکافي بين روحانيت به وجود آمده، شما با اين تحليل موافق هستيد که اين نوع شکاف شکل گرفته و اخيراً شدت يافته است و در اين صورت، راه برون رفت از اين وضعيت چيست؟
اين داستان شکاف بين روحانيت را هم نقمت مي دانم هم نعمت؛ واقعاً نعمت مي دانم چرا که اگر اين نعمت نبود ما با اين حوادث اخير بايد مجلس ترحيم بزرگي در ميدان آزادي تهران تشکيل مي داديم و يک مراسم خداحافظي با اصل کيان روحانيت برگزار مي کرديم. اما اين شکاف باعث شد مردم بدانند روحانيت همه يک جور نمي انديشند کما اينکه در جريان انشعاب روحانيون از جامعه(روحانيت) هم همين بود. يادتان هست آن موقع وقتي راجع به انشعاب هم صحبت کرديم، خيلي ها مخالف بودند. حضرت امام نه تنها شفاهي، بلکه مکتوب فرمودند جدايي بخشي از روحانيت به معناي انشقاق نيست، اين جدال نيست بلکه معنايش اين است که دو ديدگاه وجود دارد. البته من در حال حاضر داستان به وجود آمده را انشعاب بين روحانيت نمي دانم بلکه درگيري بين تفکر امام و مخالف تفکر امام مي دانم. جمهوري اسلامي با قرائت امام با جمهوري اسلامي با قرائت ديگران فرق مي کند؛ امام نگاهش نگاه امامت بود، در نگاه امامت همه نقش دارند و صلاحيت ها مربوط به قبل از به قدرت رسيدن فرد است و قدرت در نگاه امامت، تقدس نمي آورد و اين نگاه، دقيقاً در تقابل با نگاه خلافت است. در انديشه خلافت اهل حل و عقل بايد نظارت کنند، اين نظارت استصوابي که آقايان مي گويند از مظاهر تفکر خلافت است. وقتي ما مي گوييم همه بايد صاحب نظر باشند اين يعني چي؟ نخبگان در نگاه امامت نقش هدايت دارند ولي در نگاه خلافت نخبگان نقش انتصاب دارند؛ آنها طرف را نصب مي کنند اما در نگاه امامت آن را معرفي مي کنند، خصوصيات را مطرح مي کنند . شما سه تفکر مقابل تفکر امام علي(ع) را نگاه کنيد. در يکي همسر رسول اکرم(ص) و دو نفر از ياران رسول اکرم(ص) هستند، يک تفکر ديگري داريم که تفکر خارجيگري است و تفکر سوم را هم معاويه رهبري مي کند و نتيجه اين فکر، بر سر نيزه رفتن قرآن مي شود. هر سه هم مسلمان اند؛ اينجا هم همين طور است. اينجاست که شناخت صحيح، انسان را از گمراهي ها نجات مي دهد. در جريان صفين، هم مالک اشتر و هم ابن عباس بودند، ابوموسي اشعري هم بود ولي مالک و ابن عباس فرمايش امام را فهميدند ولي ابوموسي نفهميد و نتيجه اش آن چيزي شد که در تاريخ هم ديده ايد. اينجا هم روحاني خط امام با روحاني که نه امام را مي شناسد و نه به او اعتقاد دارد، در همين جا مشخص مي شود. اينجا شاخص را آن کسي مشخص مي کند که امام را خوب شناخته است، صاحب تحليل است، قدرت تشخيص دارد و مي تواند حرف و عمل امام را ملاک عمل قرار دهد. آقاياني که امروز از امام زمان(عج) حرف مي زنند و مدعي پيروي از ايشان هستند دنباله رو تفکر حجتيه اند بنابراين امروز دعواي ما دعواي تفکر حجتيه است با تفکر حضرت امام(ره). تفکر حجتيه امام و پيشوايش بريتانياست به همين دليل در پي تخريب چهره هاي تيزبين و باهوش هستند. وقتي مي گويم ماجراهاي اخير نعمت هم بود به اين دليل است، چرا که همين جاست که روحاني خط امام(ره) از غير آن مشخص مي شود. شما ببينيد اين افرادي که امروز سنگ امام را به سينه مي زنند، در دوران آن بزرگوار چندين بار مورد تشر قرار گرفتند. چرا ما روي تشرهاي امام حساب باز نمي کنيم؟ آنجايي که امام تشر زده پس معلوم است که نقطه ضعف وجود داشته. آنهايي هم که يک بار مورد تشر قرار نگرفتند به اين علت بوده که از اول در راه مستقيم بودند. درست است که ميزان حال فعلي است اما حال فعلي با چه ملاکي؟ ملاک حال فعلي را در صدر اسلام با چه مي سنجيده اند؟ با آن چيزي که الان مي سنجند؟ به نظر من شاخص هايي وجود دارد و به همين خاطر ما نمي توانيم همه شاگردان امام و همه اعضاي خانواده امام را ناديده بگيريم. الان افرادي مورد بي مهري قرار گرفته اند که مطمئن باشيد اگر امروز هم امام زنده بود اينها مورد علاقه امام بودند. اين شوراي نگهبان چند بار مورد تشر امام قرار گرفت؟ اين افرادي که الان در قم هستند و ايدئولوگ اين قضايا هستند اصلاً با امام نبودند.
-پس چرا مراجع معظم در قم وارد اين قضايا نمي شوند و ميدانداري نمي کنند؟
با کمال تاسف يک دست هاي مرئي و نامرئي تلاش کرد جايگاه مرجعيت را متزلزل کند؛ مرجعيتي که از نظر اقتصادي متکي به وجوهات مردم بود و ملاک تاييد مرجعيت در حوزه ها حداقل هزار سال تجربه شده بود و توسط حوزه انتخاب مي شد و کسي مي توانست مرجع را معرفي کند که خودش صلاحيت علمي و تقوايي را داشته باشد يا اينکه از نظر علمي و تقوا به جايگاهي رسيده باشد که همه او را قبول داشته باشند. متاسفانه تمام تلاش ها شد که مرجعيت با ديدگاه هاي سياسي تعيين شود اما با اين وجود من معتقدم در جريانات اخير مراجع تا حدود زيادي خودشان را حفظ کردند و شما شاهد هستيد کلام مراجع قم در قضاياي اخير بر ملاک هايي تاکيد کرده است که فقاهت اقتضا مي کرد و در جريانات انتخابات شتابزده درباره برخي مسائل موضع نگرفتند بلکه گفتند مردم خوب عمل کردند و اگر تبريکي هم گفته شد، به مردم گفتند اما نگفتند نتيجه انتخابات مورد تاييد ما هست يا نيست بلکه دغدغه خودشان را به شوراي نگهبان ابراز کردند. اينکه چرا شوراي نگهبان به توصيه هاي مراجع عمل نکرد را بايد از خودشان پرسيد اما يک مرجع پيدا کنيد صراحتاً يا تلويحاً تذکر نداده باشد. با کمال خوشبختي مراجع در خصوص وقايع اخير خوب عمل کردند و مواضع شان عجولانه نبود بلکه منطبق بر اصول و منطق بود. راجع به کشته شدن مظلومانه برخي از هموطنان يا پيرامون همين دادگاه ها سوالاتي شد و جواب هايي را آقايان دادند. بزرگاني وارد شدند و محکوم کردند. آنهايي که توجه نکردند بايد خودشان در روز قيامت و در پيشگاه خداي عالم پاسخگو باشند.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بیانیه شدید الحن جوانان حامی موسوی و خاتمی در ستاد 88

خاتمی،موسوی و کروبی آخرین خط قرمز ما هستند/کوچک ترین آسیبی متوجه آنان شود، عواقب ناگوار این اقدام دامان خودشان را نیز تر خواهد کرد
کرمان نما:جوانان حامی موسوی و خاتمی در ستاد 88 با صدور بیانیه ای تصریح کردند:"برای ما بسی جای تعجب است که احمدی‏نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود، با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه‏ای بر زبان نراند، چه شده‏است که دوباره بلبل‏وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه، می‏خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند."
به گزارش کرمان نما متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن ارحیم افامن الذین مکرو السیئات ان یخسف الله بهم الارض اویاتیهم العذاب من حیث لایشعرون آنان که بر کردار زشت خود مکرها می‏اندیشند، آیا از این بلا ایمنند که خدا ناگاه همه را به زمین فرو برد، یا از جایی که پی‏نبرند عذابی به آنان رسد؟ ما در میثاق با میرحسین، شرافت خود را در گرو گذاشته‏ایم مردم آزاده کشور عزیزمان متاسفانه دستگاه قدرت نامشروع دولتی و آدمک های زر و زور و تزویر با برگزاری دوباره دادگاهی زشت و ناپسند، پرده ای دیگر از کودتای مخملین خود را کنار زدند تا پاک ترین فرزندان ایران را به محکمه ای برند که کوس رسوایی آن در نهایت دامان خودشان را فرا خواهد گرفت.
دادگاه فعالان سیاسی اصلاح طلب که تنها گناهشان تلاش در جهت برگزاری هرچه باشکوه تر انتخابات دهم ریاست جمهوری بود با حربه اعترافات ساختگی، داستانی تکراری است که بارها برای بسیاری دیگر تکرار شده است و هربار آنانکه در فضای تنگ و تاریک زندان و محکمه ناعادلان، مجبور می شدند دیکته ای را که برایشان تقریر شده بخوانند، اندک زمانی پس از آنکه از فضای دهشتناک زندان رهایی می یافتند، نه تنها تمام گفته های زندان را نفی می کردند بلکه گاهی اوقات بسیار تند و تیز تر نیز به انتقاد می پرداختند.
توگویی این برنامه دستگاه قضا و نهادهای امنیتی موازی است که به جای آنکه مخالفان را به موافقان تبدیل کنند، تمام هم و غم خود را بر این گذاشته اند که از موافقان نظام و انقلاب، فرزندان بهمن 57 و جنگ هشت ساله و مدیرانی که 30 سال سابقه خدمت برای جمهوری اسلامی دارند، مخالفانی بسازند که علیه نظام خود شورش می کنند. زهی خیال باطل که برچسب آن بر تن اصلاح طلبان راستین، ناجور است و وصله ای است که بر تن ما قرار نخواهد گرفت.
اعترافات ساختگی که از دوستان دربند ما در زندان و بیدادگاه ناعادلان گرفته می شود مادام که شرایط، بر همان اقتضای گذشته زندان باشد و عهد زندان بان همان عهد پیشین قرار گیرد نه مورد قبول ما و نه مورد قبول اکثریت قاطبه مردم آزاده کشورمان است. ما از دوستان و بزرگان اصلاح طلب حمایت می کنیم و ملاک هر فعل و عملی از آنان را گذشته پر افتخار و شفاف آنها در دوران آزادی شان می دانیم.
گذشته ای که از هر دو سعید، حجاریان و شریعتی، پیش از این دیده بودیم و در کلام و قلم عطریان فر و ابطحی نیز سراغ داریم. در عین حال حمایت ما به طور خاص شامل جوانان برومند حاضر در این بیدادگاه فرمایشی، سید شهاب الدین طباطبایی، محمدرضا جلایی پور و حمزه غالبی است که جوانی خود را فدای جمهوریت نظام نمودند. این جوانان برای ما نمادی از انسانهایی مبارز و در عین حال متدین و جوانمرد هستند که هر دوست و دشمنی و حتی رقیبان جوان اصول گرایمان نیز بدان اذعان دارند.
ما اعضای ستاد 88، این گفته رئیس ستاد، شهاب عزیز، که مسئولیت تمام کارهای ستاد را جوانمردانه به عهده گرفته است، مورد قبول نمی دانیم و همانگونه که از روز اول از این برادر عزیزمان آموخته ایم که تمام کارها را با شراکت جمعی و نظر و رای اکثریت می خواست، با تمکین به رای و نظر جمع می گوییم که مسئولیت شهاب همانند مسئولیت تک تک اعضای ستاد است و اگر قرار باشد سهمی از این مسئولیت مستوجب مجازات توسط نااهلان قرار گیرد تمام اعضای ستاد به نسبتی مساوی سهم دارند و حاضرند آن را ادا کنند.
در عین حال ما، اعضای ستاد 88، به تمام فعالیت هایی که در حمایت از رئیس جمهوری دوران اصلاحات، محمد خاتمی و رئیس جمهوری منتخب، میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری انجام دادیم افتخار می کنیم، ما با خود عهد بسته بودیم که برای دفاع از جمهوریت نظام وارد صحنه شویم و بر این عهد ثابت قدم بودیم و هستیم.
ضمن آنکه شرافت سیاسی خودمان را هیچ گاه با اندک شک و شبهه ای نیز لکه دار نکردیم و حتی حاضر نشدیم کمک های مالی افرادی را که در صداقت آنان اندک شکی وجود داشت بپذیریم. (احتمالن اسناد موارد اینچنینی در دستگاه‏های شنود امنیتی باید موجود باشد) گروهی با این حد توافق تشکیلاتی و تعهد ملی نمی تواند و نباید به گذشته پرافتخار خود نبالد. گذشته ای که سرتاسر و بی اجر و منت در راستای پاسداری از حقوق ملت، انقلاب و ایران عزیز است.
ما، اکثریت اعضای شورای مرکزی و هیات اجرایی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)، در آخرین جلسه ای که به دور از وهم و خیال زندان در شب انتخابات دهم ریاست جمهوری تشکیل داده بودیم هم قسم شدیم که پایاپای میرحسین موسوی در حمایت از او برای دفاع از حق ملت، هیچ تلاش و کوششی را از جانب میرحسین و ملت بی پاسخ نگذاریم و خوشحالیم که رئیس جمهوری منتخب ما در احساس وظیفه ای که نسبت به حقوق ملت دارد تا این حد ثابت قدم و استوار است.
ما این میثاق را دوباره به میرحسین عزیز یادآوری می کنیم و باز هم با او برای دفاع از آرمان هایی که وارد صحنه انتخابات شد بیعت می نماییم و سند تعهد این بیعت را نیز شرافت خود می دانیم که قابل خرید و فروش و معامله نیست. در عین حال ما از اینکه منتسب به خاتمی و حمایت از وی هستیم خدا را شاکریم و از اینکه رئیس جمهوری اصلاحات نیز در حمایت از میرحسین و دفاع از آرمان های انقلاب، از پرداخت هزینه های بسیار و شنیدن ناسزاهای اصحاب قدرت و ارباب نخوت، ابایی ندارد شادمان و خوشنودیم.
در نهایت برای ما بسی افتخار است که مهدی کروبی، که در معرفت و صفای او میان اصلاح طلبان تردیدی وجود ندارد حاضر است در وسط میدان نبردی که اقتدارگرایان تدارک دیده اند صف شکن اردوگاه اصلاح طلبی باشد. برای ما این صفت کروبی که در دیدار با ایشان در اردیبهشت ماه 88 مبین و بارز بود، بیانگر اصلاح طلبی است که علی وار از حقوق قاطبه اعضای ملت دفاع می کند و حاضر نیست آبروی ظاهری خود را که به تظاهر از سوی دیکتاتورمآبان تقدیم می شود، فدای عزت و آبروی واقعی خود نماید. دست مریزاد بر این روحانی اصلاح طلب و شیخ اصلاحات که به واقع شیخوخیت برازنده وی هم هست.
در نهایت هشدار ما، خطاب به کسانی است که این روزها، همچو طوطی نااهل به تکرار صحبت های درگوشی محافلشان در دستگیری و محاکمه خاتمی، موسوی و کروبی می پردازند و به رسم کیهان نویسان از بیان هرگونه ادبیاتی مبتنی بر زشتی و پلشتی به این مردان استوار اصلاح طلبی دریغی ندارند. آنها البته جرات این را ندارند که کوچک ترین آسیبی متوجه رهبران اصلاحات کنند، چون به واقع از نتیجه آن هراسانند و می توانند پیامدهای ناگوار آن را حدس بزنند.
اما بدانند و آگاه باشند که این بزرگان آخرین خط قرمز ما هستند و اگر قرار باشد کوچک ترین آسیبی متوجه آنان شود، عواقب ناگوار این اقدام دامان خودشان را نیز تر خواهد کرد. تکرار عباراتی چون "براندازی سفید و سرخ و سیاه" که یادآور عبارت شاه پیشین ایران در تقبیح "ارتجاع سرخ و سیاه" بود و همچنین شوخی کودکانه اینکه "باید با سران و عوامل اصلی ماجرا برخورد جدی شود" از سوی محمود احمدی نژاد تنها به تندتر شدن آتش اختلاف دامن می زند.
چه، کیست که نداند اگر قرار باشد عناصر اصلی ناامنی مورد برخورد قرار گیرند، این محمود احمدی نژاد و روسای نهادهای مجری و ناظر انتخابات هستند که باید تحت تعقیب باشند. آنها انتخابات را در مسیر تقلب برده، بر ناامنی دامن زده و خون عزیزان بسیاری در پرتو همین ادبیات آقای احمدی نژاد و همفکرانش، همبستر خاک وطن شد.
برای ما بسی جای تعجب است که احمدی نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه ای بر زبان نراند، چه شده است که دوباره بلبل وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه می خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند. برای ثبت در تاریخ به او و آنانی که قرار است ما را عفو کنند یادآور می شویم که ما به مرحمت و رافتی که دولت وعده اش را می دهد نیازی نداریم که در مکتب تشیع علوی و انقلاب اسلامی یاد گرفته ایم چگونه حق خود بستانیم و امیدمان به خدایی است که وعده حق داده و ارحم الرحمین. ان وعدا.. الحق.
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شورای هماهنگی جبهه اصلاحات:مظالمی كه به نام مقابله با وقوع انقلاب مخملی صورت گرفت، عملا با خواسته و مطامع بیگانگان همسویی دارد


پارلمان‌نیوز: شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با صدور بیانیه‌ای ضمن ابراز تاسف شدید از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات و نیز همردیف شدن بازداشتگاه کهریزک با زندان گوانتانامو و ابوغریب تاکید کرد:«ما براین باوریم كه همه این مظالمی كه به نام مقابله با وقوع انقلاب مخملی و قطع نفوذ بیگانگان صورت گرفته است بیشترین ضربه را به حیثیت، مشروعیت و مقبولیت مردمی نظام جمهوری اسلامی وارد آورده و عملا با خواسته و مطامع بیگانگان همسویی داشته است.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
حلول ماه مبارك رمضان و ورود به ضیافت الهی را به شما تبریك می‌گوییم. امروز كه مصادف با شهادت شهیدان رجایی و باهنر است ضمن بزرگداشت یاد عزیزان كه متاسفانه مثل بسیاری دیگر از ارزش‌ها و اسوه‌های انقلاب مورد سوءاستفاده كج‌اندیشان و تحریف‌كنندگان حقایق قرار گرفته‌اند دور هم جمع آمده‌ایم تا با تاكید بر منش و ایده‌های انقلابی و مردم‌گرایانه آنها، بر تداوم راهشان پیمان بندیم.
اینك كه حدود دو ماه و نیم از برگزاری انتخابات پرماجرای دهمین دوره ریاست جمهوری می‌گذرد، كشور عزیزمان ایران همچنان با چالش‌ها و بحران‌های عظیمی روبه‌روست و جریانی كه عامل بروز بی‌اعتمادی‌های ژرفناك در برگزاری انتخابات بوده است به جای اتخاذ مشی مناسب برای كاهش بی‌اعتمادی و پاسخگویی منطقی به اعتراض‌های مردمی، مستمرا بر این زخم نمك می‌پاشد و درد و سوز را دوچندان می‌كند. آنان كه به هنگام طراحی اقدامات مسئله‌آفرین خود هرگز تصور چنین حجمی از اعتراض‌های مردمی را نداشتند، اینك نیز با درك نادرست خود، استراتژی رعب‌آفرینی و دروغ و افترا را در مواجهه با اعتراضات، پیشه خود ساخته‌اند و هر روز در تمنای درآوردن چشم فتنه و كوبیدن سر مخالفین به سنگ، پرده‌ای دیگر از نمایش نابخردی ناشی از سرمستی احساس قدرت و بیمناكی از اضمحلال آن را، به نمایش می‌گذارند. مجموعه این اقدامات است كه بخش عظیمی از سرمایه‌های انسانی، شخصیت‌های موثر در خلق دستاوردهای انقلابی و ملی و از همه مهم‌تر بنیان‌های ارزشی و اعتقادی ترسیم‌كننده، چهره زیبای اسلام رحمانی را هدف گرفته است.
این كج‌اندیشان برخلاف باور و تحلیل‌های موجود صاحبنظران، بنیان اعتراض‌های گسترده مردمی به اقدامات خود را به اجرای پروژه انقلاب‌های مخملی در ایران منتسب نموده و در مسیر اثبات این ادعای ناموجه، خشونت‌ورزی‌ها و حرمت‌شكنی‌های گسترده‌ای را موجب شده‌اند كه اجمال آن بدین شرح است:
1- حمله به ستادهای انتخاباتی و دفاتر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی رقیب و ضبط اسناد و مدارك و مهر و موم بسیاری از این دفاتر بدون اعتنا به قوانین و حقوق به رسمیت شناخته شده قانونی و عرفی
2- دستگیری و بازداشت و تحمیل رنج‌های روحی و جسمی نسبت به كثیری از فعالان و چهره‌های شناخته شده با سوابق روشن انقلابی و خدمات مدیریتی و اجرایی در مسیر اعتلای نظام جمهوری اسلامی به اتهام ایفای نقش موثر در مدیریت به اصطلاح پروژه انقلاب مخملی.
3- دستگیری و ضرب و شتم بسیاری از مردم عادی و جوانان بیگناه كه بعضا حتی در فرآیند اعتراضات مردمی نیز نقشی نداشتند ولی بسیاری از آنها حتی قبل از آنكه بتوانند اصل دستگیری خود را به خانواده و بستگان خود اطلاع دهند، با سهمگین‌ترین اعمال خشونت‌ها مواجه گردیدند كه بعضا به مرگ و شهادت آنها منتهی شده است و افشای ماجرای معدودی از موارد این خشونت‌های اعمال شده، رسوایی‌های بزرگی را موجب شده است.
4- حمله به كوی دانشگاه تهران، دفتر مركزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها و بعضی دیگر از اماكن و تجمعاتی كه تصور می‌شد نوعی مركزیت برای بروز اعتراض‌های عمومی دارند و انجام اقدامات و جنایت‌های متعددی كه فاقد هرگونه توجیه حقوقی و قانونی است.
5- عدم اجازه برگزاری راهپیمایی و تجمعات قانونی به معترضین و حمله خشونت‌آمیز به تجمعات و راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز مردم و ایجاد آشوب‌های هدایت شده یا بسترسازی منجر به بهره‌برداری گروه‌های آشوبگر و فرصت‌طلب.
6- بستن و توقیف روزنامه‌ها و ایجاد محدودیت‌های جدی برای سایت‌ها و رسانه‌های منتقد و معترض بدون اعتنا به قوانین و در مغایرت آشكار با حقوق و آزادی‌های مصرح در قانون اساسی به نحوی كه عملا ارجاء و اقبال مردم به رسانه‌های بیگانه را تشدید كرده است.
7- برگزاری دادگاه‌های نمایشی بدون رعایت موازین حقوقی و طرح اتهامات سنگین و كیفرخواست غیرمستند به ادله و مدارك معتبر حقوقی در جهت براندازی و تهدید امنیت ملی، ارتباط و جاسوسی برای بیگانگان درخصوص افرادی كه بسیاری از آنها خود در برپایی نظام جمهوری اسلامی نقش‌های موثری داشته‌اند.
8- تلاش در جهت واداشتن متهمین و دستگیرشدگان به طرح مطالب و اعترافات بی‌مبنا كه فاقد هرگونه وجاهت شرعی و قانونی است. جالب اینكه حتی این قبیل اعترافات نیز نوعا ارتباط وثیقی با اتهامات مطروحه نداشته و بیش از آنكه جرمی را برای متهمین اثبات نماید، در مسیر طرح اتهامات جدید برای اشخاص و نهادهای ثالثی است كه فرصت دفاع نیز به آنها داده نمی‌شود و متاسفانه اینگونه اتهامات به نحوی مكرر از رسانه‌ها منعكس می‌شود.
9- ضمن آنكه اینگونه برخوردها و تحمیل‌ها به نحوی گسترده درخصوص شهروندان عادی و نخبگان سیاسی و فرهنگی ایرانی دستگیر شده اعمال می‌گردد، متاسفانه شاهد اعمال نوعی حق كاپیتولاسیون و تبعیضات آشكار درخصوص متهمین و دستگیرشدگان از اتباع بیگانه یا مرتبط با سفارتخانه‌های بیگانه نیز هستیم كه برخلاف مواضع و شعارهای دهان پركن پاره‌ای مقامات، از احساس حقارت یا سازش‌های پشت صحنه آنان حكایت می‌كند.
10- سوء استفاده از تریبون‌ها و رسانه‌های عمومی در جهت طرح اتهامات و توهین یا طرح نسبت‌های ناروا به شخصیت‌ها، مراجع و چهره‌های شناخته شده و با سابقه‌ای كه به نحوی آشكار یا تلویحی، اقدامات ناروای آنها را نقد یا افشاء می‌كنند. دامنه اینگونه اتهامات و هتاكی‌ها تا بدانجاست كه حتی شامل بسیاری از چهره‌ها و شخصیت‌های به اصطلاح اصولگرا كه همسویی كامل با تخریب‌گران نشان نمی‌دهند نیز می‌شود. از همه مضحك‌تر آنكه طی روزهای اخیر، جریاناتی كه جنایات و فاجعه‌های دردناكی چون حمله به كوی دانشگاه تهران و رسوایی‌های بازداشتگاه كهریزك را در مسیر سركوب معترضین به وجود آورده‌اند، این جنایت‌ها را به خود معترضین، نسبت می‌دهند.
مجموعه این شرایط و اقدامات افراطی است كه كشور را در وضعیت خطرناكی قرار داده و حیثیت و اعتبار بین‌المللی متهمان را نیز به شدت در معرض آسیب قرار داده است.
ما امروز بسیار متاسفیم كه نام بازداشتگاه كهریزك در ردیف زندان گوانتانامو و ابوغریب قرار گرفته و چهره رحمانی اسلام و نظام حكومتی برآمده از آن، كه می‌توانست ارائه دهنده الگویی جذاب و قابل دفاع از نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی به جهانیان عرضه كند، به خشونت ورزی و سلب حقوق و آزادی‌های مردم منتسب می‌شود.
ما امروز بسیار متاسفیم كه ظرفیت‌های عظیم قانون اساسی در تامین حقوق و آزادی‌های مردم یا تمسك ناموجه به بعضی اصول این میثاق ملی معطل مانده است و ایده انسداد سیاسی در ساختار نظام جمهوری اسلامی تقویت شده است و تاسف بار‌تر اینكه جمهوریت نظام به بهانه دفاع از اسلامیت آن تضعیف شده است. ما براین باوریم كه همه این مظالمی كه به نام مقابله با وقوع انقلاب مخملی و قطع نفوذ بیگانگان صورت گرفته است بیشترین ضربه را به حیثیت، مشروعیت و مقبولیت مردمی نظام جمهوری اسلامی وارد آورده و عملا با خواسته و مطامع بیگانگان همسویی داشته است.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در شرایطی كه با محدودیت‌ها و تهدید‌های گسترده جریان تمامیت‌خواه مواجه است و احزاب با سابقه و قانونی آن همچون حزب مشاركت ایران اسلامی و سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی در معرض بیشترین فشارها قرار دارند و بسیاری از اعضا و فعالان گروه‌های سیاسی آن با اتهامات ناروا تحت بازداشت‌های غیرقانونی قرار دارند: اعلام می‌دارد كه اینگونه فشارها ما را از تعقیب اهداف و آرمان‌هایی كه در مسیر تعالی ایران اسلامی و تامین حقوق و آزادی‌های مردم داشته‌ایم بازنمی‌دارد.
ما براین باوریم كه هرچند رخدادهای چند ماهه اخیر خسارت‌های سنگین و غیرقابل جبرانی به كشور و نظام جمهوری اسلامی ایران وارد نموده است ولی هنوز مسیر اصلاح و بازگشت را بسته نمی‌دانیم.
امیدواریم ریاست جدید قوه قضائیه با اقدامات اساسی و شجاعانه خود بخشی از این مسیر را محقق گرداند با همین نگرش است كه آزادی بی‌قید و شرط زندانیان سیاسی بی‌گناه، رفع محدودیت‌های به وجود آمده برای روزنامه‌ها، سایت‌های خبری و رسانه‌های منعكس كننده اعتراضات عمومی، رفع تهدید احزاب و گروه‌های قانونی و ایجاد بستر مناسب برای تداوم فعالیت‌های قانونی آنها و از همه مهم‌تر تشكیل دادگاه برای شناسایی و مجازات عاملین جنایت‌های اخیر بویژه جنایات كوی دانشگاه، بازداشتگاه كهریزك، قتل و ضرب و شتم مردم بی‌گناه درخواست می‌گردد.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کلاف سردرگم تعداد کشته شدگان حوادث اخیر

سرمایه: در حالی که فرمانده کل سپاه با ارائه آماری تازه کشته شدگان حوادث اخیر را 29 نفر اعلام کرده بود، دبیرکل فراکسیون خط امام(ره) مجلس تاکید کرد آمار کشته شدگان بیش از این رقم هاست.» در حالی که بیش از یک ماه از فروکش کردن ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری می گذرد، هنوز درباره تعداد کشته شدگان این حوادث، اختلافات زیادی وجود دارد. شنبه گذشته سردار محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی یک کنفرانس مطبوعاتی با اشاره به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، تعداد کشته شدگان را 29 نفر اعلام کرد.
به گفته وی از این تعداد 13 نفر بسیجی، هفت نفر نیروهای مردمی حامی بسیج و 9 نفر معارضین بوده اند.وی افزود: «مقایسه تعداد شهدای بسیجی که حدود 13 نفر بودند و حدود 6، 7 نفر از نیروهای مردمی عادی که بعضاً سابقه بسیجی داشته و برای کمک به صحنه آمده بودند و به وسیله ایادی دشمنان و منافقین با ترورهای کور به شهادت رسیدند با 9 نفر کشته نیروهای معارض و عواملی که به مقرهای نظامی حمله و به تخریب اموال عمومی پرداختند، نشان می دهد به رغم گستردگی زیاد این فتنه، نیروهای امنیتی و انتظامی نظام و بسیج توجه خاصی به مردم و حفظ جان مردم و ایجاد آرامش و امنیت داشتند و تلفات نیروهای خودی نیز به خاطر توجه ویژه نیروهای امنیتی و بسیج به این مهم بود.»در حالی سردار جعفری تعداد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را 29 نفر اعلام می کند که به گفته وی از این تعداد 9 نفر بسیجی بوده اند، اما مقایسه آمار ارائه شده توسط وی با آمارهای قبلی، نشان از افزایش تعداد کشته شدگان دارد.پیش از این حجت الاسلام طائب فرمانده نیروی مقاومت بسیج تعداد بسیجیانی که در حوادث پس از انتخابات کشته شده بودند را هفت نفر اعلام کرده بود. سایت «جهان»، ارگان رهپویان انقلاب اسلامی که زیر نظر علی زاکانی مسوول سابق بسیج دانشجویی فعالیت می کند نیز تعداد کشته های پس از انتخابات را 33 نفر اعلام کرده بود.این در حالی است که علیرضا حسینی بهشتی که نماینده میرحسین موسوی در هیات ویژه آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات است پیش از این گفته بود فهرستی شامل نام 69 نفر از کسانی که در نا آرامی های پس از انتخابات کشته شده اند و حدود 220 نفر از بازداشت شدگان را به مجلس ارائه کرده است. مقام های دولتی ایران نیز تعداد قربانیان ناآرامی های پس از انتخابات را حدود 30 نفر اعلام کرده بودند.نگاهی به آمارهای متناقضی که طی روز و هفته های اخیر به اشکال گوناگون ارائه شده و موجبات تشویش اذهان عمومی را نیز فراهم کرده است یک بار دیگر سبب شده ضرورت اطلاع رسانی شفاف در این موضوع بیش از پیش احساس شود. در صورتی که آمار 20 نفر کشته بسیجی و حامی بسیجی را مبنا قرار دهیم، اعلام اسامی آنها می تواند در کاهش تلفات و التهاب جامعه موثر باشد؛ موضوعی که مورد توجه نصرالله ترابی نماینده مجلس قرار گرفته بود. وی پرسیده بود: «اگر کشته شدن 9 نفر نیروی بسیجی در انتخابات صحت دارد، چرا فقط نام یک نفر از آنها که اهل شهرری بوده، اعلام شده است؟»بسیجی مورد اشاره این نماینده، مرحوم کبیری است که در درگیری های پس از انتخابات در شهرک غرب کشته شد و افرادی چون غلامحسین الهام هم در مجلس بزرگداشت وی شرکت کردند.از سوی دیگر دیروز عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس در واکنش به اظهارات فرمانده سپاه و آمار او از کشته شدگان که بیشتر آنها بسیجی بوده اند، گفت: «شواهد با آنچه که سردار جعفری مطرح کرده جور در نمی آید.»علی اکبر اولیا در پاسخ به این سوال که فکر می کنید آماری که سردار جعفری در مورد تعداد کشته شدگان و شمار بیشتر بسیجی ها ارائه کرده موثق است، به «پارلمان نیوز» گفت: «به زعم ایشان موثق است اما با شواهد جور در نمی آید.»وی تاکید کرد: «به نظر می رسد یک مرجع دقیق تری باید مساله را پیگیری کند.»اولیا تصریح کرد: «احتمالاً جمعی از نمایندگان، تقاضای طرح تحقیق و تفحص از حوادث پس از انتخابات را ارائه خواهند داد که تعداد کشته شدگان نیز می تواند یکی از محورهای آن باشد.»عضو فراکسیون خط امام خاطرنشان کرد: «طرح تحقیق و تفحص کمک می کند تا به صورت رسمی از آنچه که گذشته اطلاع داشته باشیم.»در همین رابطه محمدرضا تابش دبیرکل فراکسیون خط امام(ره) گفت: «اجازه بدهید کمیته مجلس در مورد تعداد کشته شدگان و حوادث پس از انتخابات اظهارنظر کند.» وی تاکید کرد: «شواهد و قرائن حاکی از این است که آمار کشته شدگان بیش از این رقم هاست.»
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هرگز از مرگ نهراسیده ام

هرگز از مرگ نهراسیده ام شعر و صدای احمد شاملو موسیقی فریدون شهبازیان کاشفان فروتن شوکران

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

توضيحات کروبي درباره بازداشت قوچاني!

کروبي با اشاره به مطالبي که برخي از روزنامه ها درباره اظهارات محمد قوچاني در زندان نوشته اند، گفت؛ «برخي روزنامه ها مطالبي را درباره آقاي قوچاني نوشتند که يکي از روزنامه ها نيز با آب و تاب نوشته بود قوچاني گفته برويد و کروبي را بازداشت کنيد. من در اين باره توضيحاتي دارم. آقاي قوچاني سردبير روزنامه توقيف شده اعتماد ملي است و کارمند، مشاور و همکار من است که به علت نامه يي که من نوشتم او را بي دليل بازداشت و اکنون نيز بي جهت او را نگه داشته اند.»به نوشته اعتماد وي افزود؛ «من نامه يي را نوشتم و بنا بر اينکه آقاي قوچاني مشاور مطبوعاتي بنده و سردبير روزنامه اعتماد ملي است به ايشان دادم تا آن را براي حروفچيني و ويراستاري به روزنامه ببرد و از آنجا که اعتماد ملي روزنامه بنده است اين امري طبيعي است. همان شب ايشان نامه را قبل از آنکه منتشر شود تلفني با بنده هماهنگ کرد و به نظر من براي آنکه امضاي بنده پاي نامه است، قوچاني مسووليتي نسبت به مطالبي که در نامه آمده بود و ايشان تنها آن را ويراستاري کرد ندارد و ليکن همان شب او را به دليل همين نامه بازداشت کردند.» وي گفت؛ «من بارها به مسوولان قضايي گفته ام بازداشت ايشان بي دليل بوده و البته مسوولان نيز مدتي است که حکم آزادي ايشان را با قرار وثيقه صادر کرده اند ولي يکي از مسوولان وقت از آزادي ايشان ممانعت کردند و او را بي دليل نگه داشته اند که اميدوارم با مساعدت مسوولان قضايي وي را هرچه سريع تر آزاد کنند.»وي گفت؛ «خود محمد قوچاني نيز در آخرين ملاقاتي که با همسرش داشته اظهار کرده انتظارش اين بود که آزاد شود و افطار را نزد خانواده اش باشد وليکن يکي از مسوولان قضايي وقت مانع از اجراي حکم صادر شده براي وي شد.»

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سفارش نادرشاه به آیندگان ایران

در مورد انتخاب بزرگان کشور دقت کنید و کسانی را که نیرنگ کار – جاه طلب و خودخواه هستند به حضورتان راه ندهید .
برگرفته شده از : زندگی نادرشاه – تالیف جونس هنوی – ترجمه اسماعیل دولتشاهی . صفحه 238

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

علت مرگ روح الامینی بیماری و مننژیت نبود / جزئیات نظریه پزشک قانونی

پزشکی قانونی کشور هر گونه ابتلای مرحوم محسن روح الامینی به مننژیت را رسما نفی و طی گزارشی رسمی دلایل فوت وی را اعلام کرده است.
یک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار سیاسی مهر ، افزود: کمیسیون پزشکی قانونی کشور در تاریخ 25/5/88 نتیجه نهایی و نظریه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامینی را به مراجع قانونی و طرفین ذیربط ارائه نموده است.
وی افزود: بر اساس این گزارش ، مرگ ناشی از استرس های فیزیکی ، شرایط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت عنوان شده و قویا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بیماری و مننژیت نفی شده است.
این منبع آگاه در خصوص محل حادثه نیز گفت: مرحوم محسن روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک زندانی بوده و در شرایط نا مناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوین بوده که با توجه به تشدید حالت بد جسمانی در انتهای مسیر و قبل از پذیرش با تاخیر 70 دقیقه ای به بیمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدین ترتیب وی اصولا در زندان اوین پذیرش نشده بود.
در حالی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر دانشجویان با ایشان ، تاکید فرمودند که با تخلفات و جنایات صورت گرفته در جریان بازداشتها از جمله در بازداشتگاه کهریزک بدون هر گونه مماشاتی برخورد قانونی و عوامل آن شناسایی و مجازات خواهند شد ، امروز برخی رسانه های رسمی دلیل فوت محسن روح الامینی را ابتلا به بیماری عنوان کرده اند!
منبع فوق به مهر گفت: با توجه به حساسیت های ارزنده مسئولان عالی رتبه نظام در پیگیری تخلفات صورت گرفته ، هر گونه پیش داوری و انتشار اخبار کذب می تواند تلاشی برای انحراف از واقعیت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزیابی شود. وی خواستار پیگیری این خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.

مرحوم محسن روح الامینی



به گزارش مهر ، رهبر معظم انقلاب در پی اولین گزارشاتی که از برخوردهای غیر قانونی با بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک منتشر شد ، دستور تعطیلی آن بازداشتگاه و برخورد با عوامل خودسر و خاطی را صادر کردند. در این راستا کمیته های ویژه ای از سوی مجلس و شورای عالی امنیت ملی نیز طی ملاقاتهای مختلف با آسیب دیدگان در حال پیگیری موضوع هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای شب گذشته نیز در دیدار اساتید دانشگاه تاکید کردند که نظام اسلامی در برخورد با تخلف و جنایت مجامله و گذشت نخواهد داشت.


منبع: " خبرگزاري مهر "
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مسیح احمد نژاد

قسمت دوم

قسمت سوم



قسمت چهارم



قسمت پنجم



قسمت ششم

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مقصد او پیداست


این مقاله ای است که برای شماره دوشنبه اعتماد نوشته ام روزنامه نگاران ايراني در اين سال ها اگر کمتر فايده يي داشته باشند اين نيست که به طفيلرسانه هاي جديد جهانگير توانسته اند سريع تر از هميشه؛ آزادتر و راحت تر پيام خود را به مخاطبان برسانند، بلکه به نقشي است که در شناسايي ماي ايراني به خودمان داشته اند، مي گذرم از آنجا که وقتي ويگن خواننده مي ميرد در صفحه سوگواره هاي روزنامه گاردين سهمي دارد، يعني که روزنامه نگاران ايراني دامنه کار را به معتبرترين رسانه هاي جهاني هم کشانده اند.اين نشاني که با غرور از حرفه روزنامه نگاري دادم، ديروز با يک مثال عمده در ذهن آمد. کاري که سيروس علي نژاد در شناساندن همايون صنعتي کرد. و البته هم علي دهباشي در نشريه اش بخارا و مجتبي ميرطهماسب در فيلم مستندي که از آن اعجوبه ايراني گرفت و بر جاي گذاشت. پيش از اينها چنين کارنامه يي باقي نمانده است از ما روزنامه نگاران در شناساندن سازندگان اين سرزمين. آيا همين کوتاهي است که موجبي شده است تا ايرانيان سازندگان اين سرزمين را از ياد بگذارند و هي نام عده يي قدرت شعار و سياست پيشه را در ياد بسپارند و از آنان به عنوان هاي دوران ساز ياد کنند. يکي به اين نسل نگفت اول کس که صنعت خودروسازي در ايران آورد که بود. يکي نگفت اولين تن که صنعت فولادسازي را در اين ملک احيا کرد که بود. کسي نشاني از صنيع الدوله نداد که ده ها صنعت را نه فقط به فکر خود، بلکه با کار خود بنيان نهاد. هم اکنون که کبريت سازي تبريز از معدود کارخانه ها است که به همت خانواده خوئي و خويلو هنوز برپاست، چرا يادي بزرگ نمي کنيم از بنيادگذار اين فن. جز همان هزاران نفري که در کارخانه کفش ملي زندگي مي کنند و صدها هزار نفري که از قبل همت حاجي تقي ايرواني زندگي رانده اند کيست که مي داند مرد بزرگ چه ها کرد. نسل جديد کجا مي شناسد بچه نه ساله يي را که در وسط مشروطيت با کمک يک معلم زبان فرانسه نامه يي نوشت براي يک شرکت کاغذسازي دانمارکي و نمونه خواست. و همان دو کارتون که به تبريز رسيد شد اساس بزرگ ترين ثروت زمانه و بنيادگذار ماد - مرکز اعتباري دانشگاه - که به هزاران بي بضاعت در شصت سال گذشته وام داده تا از تحصيل دانشگاه نمانند، یعنی علی وکیلی.و اين سطور را مي توان تا فرازها ادامه داد از يادآوري نام ها و نشان ها و حتي احتياط کرد و هيچ نگفت از عبدالرحيم جعفري بنيانگذار بزرگ ترين انتشارات در خاورميانه که اميرکبير را بدان سختي ساخت و به آن آساني از او گرفتند.اما مي گذريم به وصف همايون صنعتي که دو روز پيش جهان را و گل هاي سرخ کويري خود را و پاتيل هاي گلاب را واگذاشت و رفت. راهي که همه مي روند. همان روزي که اعتماد از مرگ همزمان عبدالعزيز حکيم در تهران و ادوارد کندي در ايالات متحده خبر داده بود، اما ستارگان کوير و همان ساعت ستاره يي اردکان يزد شاهد است که همايون صنعتي از هر دو آن آقازادگان بر زماني که در آن زيست و بر خاکي که از آن برآمد بيشتر اثر گذاشت.همايون صنعتي فراتر از آنکه نام پدربزرگش بر صدها کرماني است که در پرورشگاه او بزرگ شدند و در مدرسه صنعتي وي صنعت آموختند، فراتر از آنکه دايي اش حاجي ميرزا يحيي دولت آبادي صاحب «حيات يحيي» بود، خودش با همان جثه کوچک، سر بزرگ و همت استثنايي، راست نوشته است علي نژاد اعجوبه بود و يگانه بود. به ساليان کتاب ها درباره اش نوشته خواهد آمد.از نسل امروز خبري ندارم که هزاران منبع در اختيارشان هست، اما نسل گذشته که ما بوديم با خواندن کتاب هاي جيبي آدم شديم -اگر شده باشيم-. همان کتاب ها که همت صنعتي پشتش بود. بيشترمان جهان را در زماني که جست وجوگر گوگل در کار نبود از دايره المعارف مصاحب يافتيم و ابعادي از آن در ذهن مان تجسم کرديم که اگر همايون صنعتي نبود پا نمي گرفت. اين کتاب هاي درسي که هنوز در زمان اعجاب صنعت چاپ هم ساماني چنان ندارد که بچه هاي بندر هرمز روز اول سال بدانند چه بخوانند و چي بخوانند، فقط در چند سالي بسامان بود که همايون صنعتي سازمان کتاب هاي درسي را بنيان گذاشت و همت جعفري اميرکبير موتورش شد. سازمان کتاب هاي درسي، چاپخانه افست، کاغذسازي پارس، سازمان مبارزه با بي سوادي به وجود او برپا شد. و چنان که به کارآفريني رفت از کشت مرواريد کيش، تا کارخانه رطب زهره، از شهرک خزرشهر تا گلاب زهرا همه را او ساخت. در ميان کار فراوان ترجمه کرد و شعر سرود. چه کسي گفت عمر کوتاه است و مجال چندان نيست. همايون صنعتي و زندگي اش شاهد است که آدمي مي تواند همين عمر کوتاه و مجال را به کيفيتي که بدان مي بخشد به اقيانوسي انگار بي نهايت بدل کند.بد به دل راه ندهيد در بدرقه همايون صنعتي که چرا چهار سال موجودي چنين در محبس بود، چرا که در همان جا که حبس بود اثرش هست که چطور طرح ريخت تا زندان آدم ساز باشد و چطور بدکاران زنداني کاري بياموزند. و کتابخانه ساخت. چند سالي قبل يکي از روزنامه نگاران افغان از من پرسيد چگونه مي توان همايون صنعتي را يافت. او در خيال بود تا کتابي از نامداران افغان تهيه کند، پرسيدم اين کتاب را چه کار به همايون صنعتي کرماني نيمه اصفهاني، گفت سامانه کتاب هاي درسي افغان از اوست. هيچ اين را نمي دانستم و همان رفيق افغان گفت که اين سامانه حتي در سال هايي که طالب ها تاختند هم ترک نخورد.نام هر يک از کارآفرينان معتبر جهاني را جست و جو کنيد. زندگينامه و آثارشان را بدانيد. در مثال؛ فورد، واندربيلت، هرست، مورگان، گروپ، مرسدس، دايملر، هوندا، گتي، هيوز، هيلتون و... هيچ يک به تنوع همايون صنعتي اثرگذار نبوده اند، اين همه نساخته اند. آنگاه به ياد آوريم همه اين بنيانگذاران و کارآفرينان در هر جاي جهان که زاده شده اند نام شان بر بنايي رفيع است و مجسمه هايشان بر بلندجاها.مردمان به چنين قدرداني ها، خود را سامان مي دهند، خود را مي سازند، ورنه آن نامداران رفته اند و خبر از اين عالم شان نيست.سال پيش در نقد اثر معتبر و ماندني «نامداران ايراني» تاليف دکتر عباس ميلاني پرسيدم جاي همايون صنعتي کجاست. دکتر ميلاني به فروتني عالمانه يي که دارد درباره دو تن پاسخ داد که بايد برايشان کتاب ها نوشت جدا، يکي همايون خان بود. همان که ساکنان کوير کرمان مهربان تر از وي پدري براي خود نمي شناسند، پدري کاردان که مي آموخت. وقتي رفت به کشاورزان منطقه آموخت که گل بکارند و گفت گل تان را مي خرم تا گلاب کنم و به دنيا بفرستم که خشخاش نکاريد، کاري کرد که سازمان عريض و طويل ملل متحد در انجامش در افغانستان درمانده است اما همت همايوني او سنگ ها را شکست، خاک را شکافت، در رگ بياباني که جادوانه تشنه مانده بود آبي دواند و آن گاه به نظاره نشست. همان که گفت «از پدربزرگم آموختم که بزرگ ترين سرمايه بشر، مشکلات اوست.»باري اگر در آرشيو اصلي، فهرستي باشد از کساني که به «همت بلند به جايي رسيده اند» نام همايون صنعتي ثبت است که الگوي همت بود و بايد اين الگو را، همچنان که ديگر الگوها را، نگاه داشت تا نسل ها، از روي آن خود را بسازند. و هرازگاه يادي کنند از آن که در خواب نازک گل هاي سرخي بود که در کرمان روياند. و در همان خواب رفت. مقصد همايون صنعتي ناگفته پيداست.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

روی صحنه راوی درستی خواهیم بود

سرمایه: بعد از نامه 12 کارگردان شاخص سینما و هشت نمایشنامه نویس صاحب سبک تئاتر حالا نوبت 34 تن از بازیگران سینما و تئاتر است که در نامه ای همراهی خود را با جریان مردمی که از خرداد امسال و بعد از انتخابات به راه افتاده است، اعلام کنند.جریان حوادثی که پیش از انتخابات ایران آغاز شد و به وقایع بعد از آن رسید همچنان ادامه دارد. در این میانه هنرمندان رشته های مختلف نشان داده اند همراه مردم هستند. چند هفته پیش 12 تن از کارگردانان سرشناس سینما در نامه ای با استناد به برخی از اصول قانون اساسی خواستار رسیدگی نمایندگان به موارد نقض آن شدند.بعد از این کارگردانان نیز هشت تن از شاخص ترین نویسندگان تئاتر با انتشار بیانیه ای ضمن همراهی با حرکت های مردمی اعلام کردند راوی اتفاقات روی داده خواهند بود. چندی پیش نیز بعد از تحریم دوسالانه کاریکاتور ایران توسط بیش از 100 کاریکاتوریست جمعی از مستندسازان به دلیل آنکه محروم از به تصویر کشیدن وقایعی که در این روزها در ایران رخ داده هستند؛
اعلام کردند در جشنواره سینما حقیقت شرکت نمی کنند.حالا 34 تن از بازیگران سینما و تئاتر که در میان آنها چهره های جوان و شاخصی به چشم می خورد با انتشار نامه ای گفتند آنچه را که نمایشنامه نویسان از واقعیت های جامعه بنویسند بازی خواهند کرد. در این نامه که امضای بازیگرانی چون بهزاد فراهانی، ترانه علیدوستی، پانته آ بهرام و حبیب رضایی پای آن است آمده است: «ما می خواهیم راستی را روایت کنیمغ...ف.پرده کنار می رود. روشنایی...ما می خواهیم چشمان بسته بر آنها را باز کنیم، گفته های آنان را بر زبان مان جاری کنیم و جان ببخشیم شان بر صحنه، جاودانه شان کنیم؛ هرچند گام آنان بر خاک سرزمین بود و گام ما بر خاک کهن صحنه- خانه کوچک مان؛ همه آنچه که داریم. ما صدا می زنیم شما را قلم زنان و نمایش نویسان، که بنگارید روایت صادقانه این روزگار را، و بدانید ما بازیگران به واژه واژه تان وفادار خواهیم بود و پاسداری خواهیم کرد از نقش هایی که از امروز برای امروز و آیندگان می نویسید. خون نقش های ما اینک در جوهر قلم شماست که باید بر صفحه سپید کاغذ- تاریخ- نقش ببندد و اکنون ما درخواست می کنیم از دیگر همکاران مان و کارگردانان و صحنه گردانان، که به احترام عشق مان به هنر، در برابر آنچه هرروز در پیش چشمان مان است، همچون همیشه، صداقت و راستی را به صحنه بیاورند تا هنرپیشگی مان، صداقت پیشگی را یادآور شود. ما می خواهیم راوی صداقت باشیم؛ راوی راستی و درستی.»حمید ابراهیمی، خسرو احمدی، پانته آ بهرام، مهدی پاکدل، جواد پورزند، امیر جعفری، بهناز جعفری، بابک حمیدیان، رویا دعوتی، سحر دولتشاهی، پیام دهکردی، ریما رامین فر، مریم رحیمی، لیلی رشیدی، حبیب رضایی، بهاره رهنما، علی سرابی، مهدی سلطانی، سهراب سلیمی، سهیلا صالحی، مهرداد ضیایی، ترانه علیدوستی، عباس غفاری، بهزاد فراهانی، مریم کاظمی، باران کوثری، آیدا کیخایی، علا محسنی، داریوش موفق، رحیم نوروزی، افشین هاشمی، هدایت هاشمی، کاظم هژیرآزاد و هوشمند هنرکار.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

انقلاب سبز: سایت توکلی: موسوی دوبرابر احمدینژاد در دانشگاهها رای داشت!


هرچند روز گذشته احمدینژاد به گفته احمد توکلی دست به تحریف و دادن نسبت ناروا به رئیس مرکز پژوهشهای مجلس کرد، اما این نماینده تهران همانگونه که امروز در مجلس به این اقدام رئیس دولت اعتراض کرد در سایت خود نیز موارد مهمی را در خصوص نقش احمدینژاد در حوادث بعد از انتخابات و محبوبیت میرحسین موسوی در دانشگاهها را بیان کرد.به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلماننیوز»، الف نوشت:درباره پاسخ آقای رییس جمهور به اظهارات نماینده مردم تهران در مجلس، تذکر چند نکته ضروری است:1. نظر سنجیهای معتبر در ایام تبلیغات انتخابات دهم ریاست جمهوری نشان میداد آقای موسوی از اوایل خردادماه در تهران از آقای احمدینژاد پیشی گرفت و این برتری را تا 22 خرداد در پایتخت حفظ کرد و در دانشگاهها نیز آقای موسوی تقریباً حدود 2 برابر آقای احمدینژاد رای دارد. در واقع همان نظر سنجیهایی که از برتری آقای احمدینژاد «در کل کشور» حکایت میکرد، برتری آقای موسوی را در«تهران» و برتری محسوس ایشان را در «دانشگاهها» نشان میداد.در حال حاضر و با گذشت نزدیک به سهماه از ایام انتخابات، بسیاری از رای دهندگان به آقای موسوی درباره سلامت انتخابات قانع نشدهاند و با تعلل سوال برانگیز رسانه ملی در پاسخگویی به شبههها از یک سو و جنگ روانی بیسابقه رسانهها ضد انقلاب از سوی دیگر، تهمت سنگین تقلب به تدریج برای سنجش از طرفداران آقای موسوی باور شده است.2. برخورد آقای احمدینژاد با طرفداران نامزد رقیب که در تهران و بخصوص محافل دانشگاهی اکثریت هستند، معمولاً توام با نادیده انگاری و کوچک شماری بوده است. تردیدی نیست که این نوع برخورد رییس جمهور محترم در سخنرانی احساسی 24 خرداد در میدان ولیعصر در تحریک هواداران نامزدهای مخالف به اردوکشی خیابانی و نمایش کثرت در راهپیمایی انبوه 25 خرداد موثر بوده است.حال با توجه به تلاش عوامل ضد انقلاب به تحریک دانشجویان و ایجاد بلوا و آشوب و حرکتهای رادیکال در دانشگاهها، تداوم نادیدهانگاری و کوچک شماری مخالفان و منتقدان دانشگاهی از سوی رییس جمهور منطقی و موجه نیست.3. طرفداران نامزدهای مغلوب در انتخابات 22 خرداد هر چند اغلب عصبانی هستند و طی 3 ماه در بمباران شدید تبلیغات مسموم، شانتاژ و انواع ابزارهای جنگ روانی برای باورپذیر کردن تقلب در انتخابات بودهاند، اما اغلب افرادی منطقی و اهل استدلال هستند. با این دسته از شهروندان، به ویژه در محافل و محیطهای دانشگاهی باید با تدبیر، منطق و از روش «اقناع» عمل کرد نه «قلدری» و «گردن کلفتی». بسیاری از طرفداران نامزدهای مغلوب به ویژه در محیطهای دانشجویی چنانچه به مناظره و استدلال و مقایسه شواهد و ادله دعوت شوند، تایید خواهند کرد که برای اثبات ادعای تقلب در انتخابات، هیچ دلیل قانع کنندهای وجود ندارد.نادیدهانگاری و کوچک شماری طرفداران نامزد مغلوب آن هم در محیطهای دانشجویی، آنها را به سمت اوباش و طرحان حرکت های خشن و رادیکال سوق میدهد. اتفاق شومی که با بیتدبیریهای بعد از انتخابات شکل گرفت و متاسفانه علایمی از اصلاح این روند خطرناک و ناصواب، به ویژه در رفتار و گفتار رییس جمهور محترم دیده نمیشود.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دستغیب: ورود محافظان احمدی نژاد به صحن علنی مجلس غیرقانونی بوده است

پارمان نیوز: عضو هیات رییسه فراكسیون وفاق ملی در واكنش به حضور محافظان محمود احمدینژاد در صحن علنی مجلس در اولین روز بررسی كابینه دهم، گفت:« ورود هر نوع سلاح به صحن علنی مجلس مطلقا ممنوع است.»احمدرضا دستغیب در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان نیوز»، تاكید كرد:«البته آقایان مدعی بودند كه محافظان آقای احمدینژاد در صحن علنی سلاح به همراه نداشتهاند اما به هر حال ورودشان در صحن غیر قانونی بوده است.»وی ادامه داد:«طبق آییننامه داخلی مجلس فقط مقامات اجرایی و قضایی آن هم با اجازه هیات رییسه میتوانند در صحن علنی حاضر شوند و محافظان مقام اجرایی و قضایی محسوب نمیشوند و حضور شان غیرقانونی است.»نماینده شیراز افزود:«رییس مجلس و هیات رییسه نیز اجازه نداشتهاند كه به محافظان اجازه حضور در صحن علنی را بدهند.»روز گذشته اقبال محمدی نماینده مریوان در تذكری آییننامهای نسبت به حضور محافظان احمدینژاد در صحن علنی اعتراض كرده و خطاب به احمدینژاد گفته بود خانه ملت جای امنی است نیاز به حضور محافظ نیست.پس از آن محمدی به «پارلماننیوز»، گفت كه پس از تذكر او علی لاریجانی توسط یكی از اعضای هیات رییسه پیغامی برای محافظان فرستاد و خواستار ترك صحن علنی از سوی آنها شد.اما محسن كوهكن عضو هیات رییسه مجلس در تذكری آیین نامهای در ابتدای جلسه علنی امروز حضور محافظان احمدینژاد در صحن را تكذیب كرد.كوهكن گفت:«دیروز به دنبال تذكر یكی از دوستان، خوراك عمده سایتهای ضدانقلاب مبنی بر حضور رییسجمهور با كادر نظامی جور شد كه باید عنوان كنم كه ما اعضای یك خانواده هستیم و اعضای خانواده نباید مقابل بیگانگان چنین مواردی را مطرح كنند.»لاریجانی این تذكر را وارد دانست و عنوان كرد كه چنین بحثی روز گذشته درست نبوده است.جای سئوال اینجاست که اگر این مسئله صحت نداشته چرا نه رئیس مجلس و نه سایر اعضای هیات رئیسه و نه حتی احمدینژاد که در نطق خود به همه انتقادها و موارد مطرح شده در جلسه روز گذشته پاسخ داد هیچ واکنشی نسبت به تذکر محمدی ندادند؟!
تاریخ انتشار: ٩ شهريور ١٣٨٨
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مرتضوی باید محاکمه شود

برکناری سعید مرتضوی از سمت داستانی تهران و انتقال وی به معاونت دادستانی کل کشور بحث ها و واکنش های زیادی را در پی داشته است. برخی کارشناسان معتقدند سمت دادستانی تهران یک شاهرگ حیاتی در قوه قضائیه بود که از دستان مرتضوی خارج شد و در پست جدید هرچند که ارتقا مقام یافته اما قابل کنترل خواهد بود اما برخی دیگر اعتقاد دارند این جابجایی، به دلیل ساختار فعلی دستگاه قضا، چندان تغییری ایجاد نخواهد کرد. با محمد سیف زاده و عبدالفتاح سلطانی، دو حقوقدان سرشناس ایرانی که خود بارها چه به عنوان وکیل و چه به عنوان متهم با مرتضوی رودررو بوده اند، در این مورد گفت و گو کرده ایم.یک قدم مثبتعبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری و حقوقدان برجسته ایرانی معتقد است باید سعید مرتضوی را به پای میز محاکمه کشاند و از هر پست و مقامی کنار گذاشت.سلطانی که به تازگی و با قرار وثیقه از بند 209 زندان اوین آزاد شده است، به روز می گوید: به شخصی مثل مرتضوی که به هیچ عنوان پایبند به قانون نبوده و در عمل به کرات قانون را نقض کرده است نباید سمتی داده شود و باید او را به پای میز محاکمه کشانید.وی با بیان اینکه پست جدید مرتضوی نشانگر این است که نمی خواهند با او برخورد کنند، در عین حال می افزاید: باید توجه داشت همین اقدامی که شد، یعنی برکناری مرتضوی از دادستانی تهران و گماردن او به عنوان معاون دادستان، یک قدم مثبت است چرا که سمت معاونت دادستان کل کشور به اندازه دادستانی تهران حائز اهمیت نیست.این عضو کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه توضیح می دهد: دادستان تهران هم می تواند خدمات بیشتری ارائه دهد و هم می تواند ضربه های بیشتری به جامعه بزند اما سمت معاونت دادستان کل بیشتر یک نقش نظارتی است. لذا من معتقدم مرتضوی الان قابل کنترل تر است و فکر میکنم وضعیت به نسبت سابق برای مردم تهران و همچنین مردم سایر شهرها بهتر خواهد شد.سلطانی سپس در ارزیابی عملکرد سعید مرتضوی در ریاست شعبه 1410 دادسرای کارکنان دولت و همچنین دادستانی تهران می گوید: متاسفانه نه در شعبه 1410 و نه در دادستانی تهران، مرتضوی کارنامه خوبی از خود برجای نگذاشت. در دوره ایشان، صد ها نشریه تعطیل شد و محاکمات جنجالی بسیاری صورت گرفت. مرتضوی از نقض قانون هیچ ابایی نداشت و با سوء استفاده از مقام خود معاونت امنیت را در دادستانی تهران ایجاد کرد که با مخالفان و منتقدان با شدیدترین وجه برخورد کند.به گفته سلطانی، نام مرتضوی در خاطره هر شهروند ایرانی معادل نقض قانون و برخوردهای خارج از چارچوب قانونی است: این وضعیت برای هیچ قاضی ای که به دنبال عدالت باشد مطلوب نیست و چند سال دیگر اگر خود مرتضوی به عملکرد خود نگاهی بیندازد قطعا خواهد دید که عملکردی خارج از چارچوب قانونی و غیر قابل توجیه داشته است.سلطانی که از مرتضوی به دادگاه انتظامی قضات شکایت کرده است تصریح می کند: اگر قاضی قانون را نادیده بگیرد بزرگترین خیانت به کشور را مرتکب شده است.وی می افزاید: بنده در یک پرونده ای که از سوی معاونت دادستان و با نظارت مستقیم مرتضوی ساخته شد با 4 اتهام سنگین از جمله جاسوسی و افشای اسناد به زندان رفتم که در نهایت تبرئه شدم اما 217 روز در سلول های انفرادی و دو نفره، به خاطر اتهاماتی واهی و بدون دلیل به سر بردم.سلطانی با بیان اینکه زدن اتهام ناروا به افراد معادل دروغگویی است، چنین ادامه می دهد: حتی مجموعه ای که با مرتضوی کار میکرد هم او را قبول نداشت و علنی نمی توانستند بگویند اما در خفا به ما می گفتند.سلطانی سپس ضمن ابراز این امیدواری که مرتضوی از عملکرد خود پشیمان شود، می گوید: امیدوارم مسولان قضایی جلوی این گونه گستاخی ها را بگیرند و در دادن پست و مقام ها به افراد دقت کنند و هر سمتی را به هر کسی ندهند.دادستانی دست مرتضوی استمحمد سیف زاده، وکیل دادگستری و دیگر حقوقدان برجسته ایرانی نیز یکی از شاکیان مرتضوی است که از او به دادسرای انتظامی قضات شکایت کرده بود.سیف زاده که خود سابقا قاضی بوده معتقد است تغییرات روبنایی، هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. او به روز می گوید: دادستانی تهران شغل مهم تری است اما حوزه جغرافیایی معاونت دادستان کل کشور، تمام ایران است. البته باید توجه داشت مرتضوی دادستان تهران هم که بود هر کسی را در هر گوشه ای از کشور که میخواست دستگیر میکرد و پایبند به حوزه کاری خود نبود.وی می افزاید: مشکلات دادگستری و دستگاه قضایی ساختاری است و با تغییر افراد حل نمی شود و اگر صالح ترین افراد را هم در راس قوه قضائیه بگذارند با این ساختار فعلی، قوه قضائیه اصلاح نخواهد شد و این گونه تغییرات روبنایی هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد.این عضو کانون مدافعان حقوق بشر با بیان اینکه امثال مرتضوی در دستگاه قضا زیاد هستند، تاکید می کند: چه از لحاظ پرسنل و چه از لحاظ ساختاری و چه از لحاظ قوانین موجود، این گونه تغییرات هیچ مشکلی را از مردم حل نخواهد کرد.سیف زاده نیز که چون سلطانی، بارها به عنوان وکیل و همچنین به عنوان متهم با مرتضوی رودرو بوده، بارها با دستور او به زندان رفته است. او به نمونه هایی از تخلفات مرتضوی اشاره می کند و می گوید:مرتضوی وقتی به تهران آمد من وکیل سازمان گسترش بودم و به عنوان وکیل یکی از کارخانه های زیر پوشش این سازمان، از 6 نفر شکایت کرده و پی گیر بودم که در مورد 5 نفر شواهد و مدارک داشتیم و ارائه کرده بودیم اما در مورد نفر ششم هیچ مدارک و دلیلی نداشتیم و موضوع را به دستگاه قضا محول کرده بودیم. به یکباره مرتضوی دادرس شعبه 34 دادسرای کارکنان دولت شد و حکم پرونده را که صادر کرد ما دیدیم همه 6 نفر را به 5- 6 سال حبس و استرداد اموال محکوم کرده در حالیکه درباره نفر ششم هیچ مدرک و دلیلی وجود نداشت و این شروع کار مرتضوی در تهران بود.این حقوقدان سپس به بازداشت شمس الواعظین اشاره می کند: این امر توسط مرتضوی در حالی صورت گرفته بود که طبق قانون آن زمان، سردبیر تحت تعقیب قضایی قرار نمی گرفت و فقط مدیر مسول در این زمینه پاسخگو بود اما مرتضوی کاری به قانون نداشت و وقتی آقای شمس الواعظین در جلسه تفهیم اتهام اعلام کرد که به استناد قانون از دادن پاسخ خودداری میکند مرتضوی مقاله آقای باقرزاده را از ما خواست به او ارائه کردیم اما شمس الواعظین را به جعل اسناد متهم کرد و ما حیرت کردیم که خود آقای باقرزاده نامه داده و گفته مقاله متعلق به اوست و برگه فاکس اش هم موجود است اما مرتضوی گفت که باقرزاده منافق است و حرفش قابل قبول نیست و کارشناس گفته این برگه جعل است اما وقتی ما نوشته کارشناس را دیدیم متوجه شدیم که مرتضوی دروغ می گوید و کارشناس نوشته که جعل نیست و وقتی اعتراض کردیم من و شمس الواعظین را بازداشت کرد.سیف زاده سپس به پرونده روزنامه نشاط و بازداشت اکبر گنجی، عمادالدین باقی و صفری و شمس الواعظین اشاره می کند و می گوید: هر کدام از این افراد 2 - 3 سال در زندان ماندند اما شعبه 35 دیوان عالی کشور اعلام کرد که رای صادره اصلا رای نیست و آن را نقض کرد. در مورد روزنامه توس هم همین اتفاق افتاد و احکام صادره توسط مرتضوی در بسیاری موارد مطابق قانون نبود و نقض می شد.وی با اشاره به پرونده سازی برای عبدالفتاح سلطانی می افزاید: هر کسی تبرئه می شد مرتضوی او را رها نمیکرد و پرونده دیگری برای او می ساخت و متاسفانه از قانون و شرع و اخلاق تبعیت نداشت و هیچ ابایی از زیر پا گذاردن قانون و اخلاق و شرع نداشت.این وکیل دادگستری سپس به پرونده وبلاگ نویسان اشاره می کند وبا بیان اینکه «در کیفرخواست صادره برای 4 نفر از متهمان پرونده وبلاگ نویسان، نوشته شده بود که اینها وقاحت را به جایی رسانده اند که در وبلاگشان نوشته اند مرگ بر دیکتاتور» تاکید می کند: مرتضوی حتی در نوشتن کیفرخواست هم موازین حقوقی را رعایت نمیکرد و از سویی حفظ ظاهر هم نمیکرد. به طور مثال در مورد خانم فرشته قاضی ما رفتیم پیش او و از بازجو به خاطر طرح مباحث غیراخلاقی و شکنجه و ضرب و شتم و شکستگی بینی شکایت کردیم، در حضور خود من زنگ زد به پزشکی قانونی و گفت که اینا رو می فرستم و این خانم قبلا جراحی زیبایی کرده و حالا میگه شکنجه ام کردن و بینی ام شکسته اما دروغ میگه تو بنویس که در عمل زیبایی بوده و گزارش را بده. من شدیدا اعتراض کردم اما هیچ توجهی نکرد. یعنی اصلا برای او مهم نبود حداقل در حضور من به عنوان وکیل، ظاهر را حفظ کند و ابایی هم نداشت.سیف زاده با بیان اینکه این نمونه ها تنها نمونه های کوچکی از تخلفات مرتضوی است تصریح می کند: اکنون خیلی از رسانه ها به موضوع تغییر پست مرتضوی می پردازند در حالیکه این گونه تغییرات در دستگاه قضا معمول است و از اول انقلاب تاکنون بیش از 20 دادستان تغییر کرده و این عملی غیر مترقبه نیست.این عضو کانون مدافعان حقوق بشر تاکید می کند: با پرسنلی که در داسرا و دادستانی است مشکل دادسرای تهران حل نخواهد شد و سالهای متمادی این دادسرا در دستان مرتضوی خواهد بود چه او در دادستانی باشد و چه نباشد.به گفته سیف زداه، تاکنون 36 بار علیه مرتضوی در دادگاه انتظامی قضات کیفرخواست صادر و حکم تعلیق و انفصال او نیز صادر شده است اما اجازه ندادند که شاهرودی به این حکم عمل کند .
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دهمین روز درگیری های مسلحانه در کردستان


سامناک آقایی

به دنبال ده روز درگیری های مسلحانه در مناطقی از استان های آذربایجان غربی و کردستان بین نیروهای احزاب کرد مخالف و نیروهای سپاه پاسداران، بار دیگر علاوه بر این دو استان، فضای استان های کرمانشاه و ایلام نیز نظامی و امنیتی شده و تردد در محورهای پرتردد این استانها به سختی صورت می گیرد.از تعداد قربانیان این درگیری ها اطلاعات متفاوتی منتشر شده است.
طرف های درگیر در کردستان طی روزهای اخیر آمار های متفاوتی از میزان تلفات نیروهای خود ارائه داده اند. مقامات سپاه پاسداران شمار تلفات جانی احزاب کرد در این درگیری ها را 45 کشته و بیش از 50 زخمی اعلام کرده و تنها کشته شدن یک تن از اعضای سپاه را مورد تائید قرار داده اند. اما احزاب کرد از دست دادن 11 تن از اعضای خود را تائید و شمار تلفات سپاه پاسداران تنها در یک درگیری را 55 کشته و بیش از 30 زخمی عنوان کرده اند.

آغاز درگیری ها
این درگیری ها اول هفته گذشته با درگیری خونین بین یک تیم از نیروهای حزب کومه له با نیروهای سپاه پاسداران در اطراف کامیاران شروع شد که بر اساس ادعای کومله طی آن 5 تن از اعضای این حزب کشته و 55 تن از اعضای سپاه و عناصر محلی کشته و بیش از سی تن دیگر نیز زخمی شدند،اما سپاه پاسداران تا روز گذشته هیچ آماری از تعداد تلفات این درگیری ارائه نداد.
دو شب بعد از این حادثه، در اطراف مریوان تنی از چند از نیروهای حزب دمکرات با نیروهای سپاه پاسداران درگیر شدند که در این درگیری دو تن از نیروهای این حزب کشته شدند.
همزمان با این درگیری، نیروهای حزب دمکرات کردستان ایران ـ یکی از دو شاخه حزب دمکرات ـ نیز در منطقه فیض الله بیگی از توابع سقز با نیروهای سپاه درگیر شدند که در نتیجه این درگیری طبق خبرهای منتشره از سوی این حزب، چهار تن از اعضای آن جان خود را از دست دادند.
در ادامه، این درگیری های خونین از استان کردستان به استان آذربایجان غربی کشیده شد و نیروهای حزب کومه له در چند نقطه در استان آذربایجانی غربی با نیروهای سپاه پاسداران درگیر شدند که طی این درگیری ها هم تعداد نامشخصی از نیروهای طرفین کشته و زخمی شدند. حزب کومه له در مورد تعداد تلفات این درگیری ها آماری ارائه نداده اما ادعا کرده است که نیروهای این حزب دراین درگیری ها متحمل هیچ نوع تلفاتی نشده اند.
با این حال هر سه حزب درگیر در زدخوردهای مسلحانه هفته گذشته در کردستان، در مجموع جان باختن یازده تن از اعضای خود را تائید و تصویر و هویت اعضای از دست رفته خود را منتشر کرده اند. اما مقامات نظامی، به ویژه مقامات بلند پایه سپاه ضمن تائید وقوع درگیری های مسلحانه با نیروهای این سه حزب کردی، شمار تلفات نیروهای احزاب کرد را بیشتر اعلام کرده اند.

آمارهای متفاوت از کشته ها و زخمی ها
دو روز پیش سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در گفتگوئی خبری با اعلام اینکه استان های غرب و شمالغربی هم اکنون در تسلط کامل نیروهای سپاه و بسیج هستند، میزان تلفات جانی احزاب کرد در درگیرهای اخیر را 45 کشته و بیش از 50 زخمی اعلام کرد.
نکته جالب در گفتگوی خبری فرمانده سپاه پاسداران این بود که وی به درگیری سپاه پاسداران با نیروهای حزب پژاک در استان آذربایجان غربی اشاره کرد، در حالیکه هر سه حزب درگیر در این درگیری ها یعنی کومه له، حزب دمکرات و حزب دمکرات کردستان ایران در گزارش و اطلاعیه های خود حضور حزب پژاک در این درگیری ها را تکذیب کرده اند. علاوه بر این پیش از گفتگوی خبری فرمانده کل سپاه پاسداران، مقامات نظامی دو استان آذربایجان غربی و کردستان تعداد تلفات جانی هر سه حزب کردستان را 27 کشته و تعداد نامشخصی زخمی اعلام کرده بودند.
فرمانده سپاه پاسداران همچنین در بخش دیگری از گفتگوی خود تلفات جانی سپاه پاسداران طی درگیرهادر مناطق مختلف کردنشین را تنها یک کشته اعلام کرد.در حالیکه سایت خبری خورهه لات نیوز، یکی از منابع خبری معتبر کردستان ضمن تائید جانباختن یازده تن از اعضای سه حزب عمده کردستان در درگیری های دو هفته اخیر، اعلام کرده تنها در درگیری اول هفته گذشته بین نیروهای کومه له با نیروهای سپاه پاسداران در اطراف کامیاران که طی آن پنج تن از اعضای این حزب جان خود را از دست دادند، دست کم 55 تن از نیروهای سپاه و عناصر محلی کشته و حداقل سی تن دیگر زخمی شدند.این منبع خبری در ادامه از تلاش سپاه پاسداران برای مخفی کردن اجساد کشته شدگان خبر می دهد و می نویسد: نیروهای سپاه پاسداران و عناصر محلی آن در کردستان برخلاف سایر مناطق ایران برای مقابله با نیروهای احزاب کرد از لباس فرم نیروهای احزاب کرد[لباس فرم پیشمرگ]استفاده می کنند. فرماندهان سپاه پاسداران دراستان کردستان در چند روز گذشته جسد کشته شدگان خود را که لباس فرم پیشمرگه ها را به تن داشته اند به مردم نشان داده و گفته اند این اجساد متعلق به پیشمرگه های سه حزب کردی هستند که در درگیری های اخیر کشته شده اند. از سوی دیگر فرماندهان سپاه پاسداران برخلاف همیشه از انتقال بیش از سی تن دیگر از زخمی های خود به بیمارستان های وابسته به سپاه خودداری کرده و همگی آنها را به یکی از بیمارستان های اصلی سنندج انتقال داده و با مستقر کردن شمار زیادی از نیروهای خود در بیمارستان به مردم وانمود می کنند که این زخمی ها، از اعضای احزاب کرد هستند.

فضای امنیتی و نظامی
درگیری های مسلحانه بین سه حزب عمده کردستان و سپاه پاسداران دقیقا در سالروز فتوای آیت الله خمینی برای جهاد در کردستان شروع شد. هر سال در چنین روزی علاوه بر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در داخل شهر های کردستان، نیروهای سپاه و بسیج نیز به منظور جلوگیری از اعتراضات مردمی و فعالیت های تبلیغی اعضای احزاب کرد، همه مناطق کردنشین غرب کشور را نظامی و از هر بهانه ای برای دستگیری شهروندان کرد استفاده می کنند.طبق خبرهای تائید نشده امسال هم در سالروز فتوای آیت الله خمینی و همزمان با درگیرهای خونین مسلحانه در مناطق مختلف، در شهر هایی مثل مهاباد، بوکان سرشت، سقز،مریوان،سنندج، کامیاران، کرمانشاه و حتی ایلام،ده ها تن از شهروندان کرد دستگیر و روانه زندان شده اند.
این در حالیست که منابع محلی می گویند محورها تردد در شهر هائی که طی دو هفته گذشته شاهد درگیری بین احزاب کرد و سپاه پاسداران بوده، از سوی نیروهای سپاه و بسیج کنترل شده و از سوی دیگر توپخانه نیروی زمینی سپاه بار دیگر مناطق مرزی را زیر آتش گرفته و هم اکنون بخشی از جنگل های مرزی در استان کردستان در سوختن است.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

انتقاد شدید مخالفان، دفاع‌ ضعیف‌ موافقان

نسرین وزیری:شاید احمدی‌نژاد انتظار نداشت که در نخستین روز از بررسی کابینه‌اش با چنین هجمه‌ای از سوی نمایندگان منتقد و مخالف رو‌به‌رو شود. مخالفتی که با انتقاد به عدم ارائه برنامه دولت دهم پیش از سخنان وی در جلسه دیروز آغاز شد. در این جلسه شش بار نسبت به این موضوع تذکر داده شد و حتی داریوش قنبری خواستار تعویق در بررسی کابینه تا زمان ارائه این برنامه شد. درخواستی که اگرچه با موافقت رئیس مجلس روبه‌رو نشد اما هربار علی لاریجانی این تذکرات را تأیید کرد و از رئیس‌جمهور خواست تا در سخنانش نسبت به این مسئله توضیح دهد. محمود احمدی‌نژاد اگرچه در نوبت سخنرانی صبحگاهیش بی‌اعتنا به این تذکرات از کنار آن گذشت اما در نهایت در سخنرانی بعد از ظهر ناگزیر از آن شد که به استناد استعلام از اداره کل قوانین بگوید: تاکنون فقط دولت‌های پنجم و نهم برنامه مستقل ارائه داده‌اند. در دوره قبل هم من داوطلبانه برنامه دادم وقتی هنوز دولتی شکل نگرفته چگونه برنامه بدهیم؟
فارغ از این تذکرات که پاسخی شگفت یافت، ترکیب مخالفان و موافقان با کابینه دهم حائز توجه بود. در حالیکه ژنرال‌های اصولگرای مجلس به مصاف با کابینه پیشنهادی احمدی‌نژاد رفتند، حامیان پرنفوذ دولت در مجلس سکوت اختیار کردند. چه آنکه در غیاب چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب مجلس، باهنر، توکلی و مطهری انتقادات تندی را نسبت به کابینه و شخص احمدی‌نژاد مطرح کردند که البته از جانب رئیس‌جمهور بی‌پاسخ نماند. اما در میان موافقان کابینه، تنها مرتضی آقاتهرانی از چهره‌های شاخص فراکسیون انقلاب وارد عرصه شد و نمایندگانی همچون حسینیان و زارعی موضع‌گیری نکردند و حداکثر فعالیت رسایی نیز به ارائه چند تذکر، محدود شد. هرچه مخالفان کابینه بر عدم کارآمدی وزرای معرفی شده تأکید داشته و از عدم تخصص و تجربه مرتبط وزرای انتقاد می‌کردند؛ موافقان در عوض به لزوم همگرایی وزرا با رئیس‌جمهور تأکید می‌کردند.
البته نمایندگان اصولگرای منتقد دولت اصرار داشتند که مخالفتشان به منزله مقابله با دولت دهم نیست. کما اینکه باهنر از اشکال آیین‌نامه سخن گفت که بخش خاکستری ندارد و تنها می‌توان مخالف یا موافق با موضوعی بود. او اگرچه کوشید با بیان اینکه به برخی وزرای دولت رأی‌اعتماد می‌دهد، از تلخی کلامش بکاهد اما باز هم مورد غضب نمایندگان حامی دولت (ستار هدایت‌خواه، احمدرضا دستغیب، هادی قوامی و کریم شهرزاد) مواجه شد و سخنانش با چندین تذکر قطع گردید. تذکراتی که معتقد بودند او از اصل موضوع که بررسی کابینه و برنامه دولت باشد خارج شده است. اما لاریجانی با اشاره به اینکه رئیس‌جمهور برنامه‌ای به مجلس نفرستاده که بتوان آن را نقد کرد این تذکرات را نپذیرفت. علی مطهری و احمد توکلی هم از گزند این تذکرات در امان نماندند اما باز هم حمایت رئیس مجلس شامل حال آنها شد که اعتراض دوباره نمایندگان معترض را به دنبال داشت. همچنانکه محمدعلی بزرگواری نماینده کهکیلویه به لاریجانی با طعنه گفت: شما هنگام نطق مطهری جلسه را چنان ساکت نگه داشتید که همه توجه کنند اما هنگام نطق موافقان نظم جلسه رعایت نمی‌شود!
جلسه صبح دیروز با نطق‌های مخالف پر چالش نمایندگان و جلسه عصر هم با پاسخ‌های جانانه احمدی‌نژاد نشان از مواجهه‌ای دیگر میان مجلس و دولت بود. هرچند رئیس مجلس در ابتدای جلسه ابراز امیدواری کرد که در بررسی کابینه، با نگاهی عمیق و دوستانه، همه نمایندگان و همه مهمانان دولت با متانت و بردباری به مطالب یکدیگر توجه کرده و بحث‌ها شکل واکاوی برادرانه داشته باشد.
البته احمدی‌نژاد هم علی‌رغم تمامی انتقادات نمایندگان، در پایان جلسه دیروز با بیان اینکه «ما مخلص شما هستیم»، خطاب به نمایندگان گفت: این حق شماست که بحث و گفت‌وگو کنید. هرچند وزیر از مجلس بیرون آمدند ما دولت را تشکیل می‌دهیم. البته او با بیان اینکه «دولتی کامل و قوی» ضرورت امروز کشور است، بار دیگر از نمایندگان خواست تا به تمامی وزرای معرفی شده رأی اعتماد دهند و گفت: باور کنید این وزرا هم وزرای خوبی هستند. آدم‌های مؤمن، مردمی و انقلابی هستند. او خطاب به «همه‌ دنیا» ادامه داد: بدانید در جمهوری اسلامی، رئیس‌جمهور، دولت، مجلس، قوا، ملت همه در یک سنگر واحدند و در برابر همه‌ توطئه‌های دشمن می‌ایستند و در این دوره لااقل هیچ‌کس پیدا نمی‌شود که از اصول و آرمان‌ها سر سوزنی عقب‌نشینی کند.

در این جدول​ نظرات مخالفان کابینه دهم، پاسخ​های رئیس​جمهور به مخالفان و مواضع موافقان کابینه دهم را بخوانید.

» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

خداحافظی آقای خودکفایی

اسکندری از گندم برای سال اول شروع کرد. بعد به سراغ جو در سال دوم رفت. وعده خودکفایی در برنج را برای سال سوم حتمی دانست.
کامران ملک پور: کشاورزی ایران تا چند روز دیگر با پر حاشیه‌ترین وزیرش خدا‌حافظی می‌کند. مردی که با وعده‌های بسیار آمد اما دست خالی این وزارتخانه را ترک می‌کند. همه چیز از همان جلسه اول مطبوعاتی چهار سال پیش شروع شد. نشستی خبری که آن روزدهها خبرنگار جوان را ذوق زده از طبقه بیستم ساختمان شیشه‌ای وزارتخانه راهی روزنامه‌ها کرد والبته از فردایش علامت تعجب کارشناسان خبره این حوزه را بر انگیخت. آن روز وزیر تازه از راه رسیده در پوست خود نمی‌گنجید. آنقدر خوشحال و سر حال بود که حتی فکر نکرد اعلام شماره شخصی‌اش در پشت صفحه تلویزیون اشتباهی بزرگ است. تلفن همراهی که علیرغم وعده داده شده تنها چند ساعت روشن ماند. اما وعده‌های آن روز محدود به ارائه خط تماس مستقیم با وزیر نبود. اسکندری همان روز اعلام کرد که ایران را چهار ساله در چهار محصول استراتژیک خودکفا می‌کند. او از گندم برای سال اول شروع کرد. بعد به سراغ جو در سال دوم رفت. وعده خودکفایی در برنج را برای سال سوم حتمی دانست و قول داد که در سال پایانی دولت نهم بی‌نیازی کشور از روغن را اجرایی کند. اما صحبت‌های طولانی آن روز وزیر جهادکشاورزی محدود به وعده‌های این مجری سابق طرح خودکفایی گندم نبود. او در همان گفتمان نخست آب پاکی را روی دست اسلاف خود ریخت. عملکرد قبلی‌ها را زیر سئوال برد و آنها را به اتلاف وقت وهزینه متهم کرد. او حتی با دست اتاق‌های طبقه زیرین را نشان داد وگفت که تمامی مشاورانی را که فقط پول گرفته‌اند وطرح‌های بی‌مصرف نوشته‌اند به خانه می‌فرستد.
وزیری شبیه رئیس‌جمهور در روزی که نشست دوم وزیر جدید برگزار شد اغلب معاونان، رؤسای سازمان‌ها ومدیران کل تعویض شده بود. از همان آغاز کار مشخص شد که وزیر جهاد کشاورزی علاقه زیادی دارد که مشابه رئیس دولت نهم مدیریت کند. همانطور که محمود احمدی‌نژاد در آخرین روز کاری دولت نهم وزیر اطلاعات را برکنار کرد. وزیر جهاد کشاورزی هم تا آخرین روزهای کاری‌اش تغییرات در مدیران زیرمجموعه را ادامه داد. او در واپسین روز وزارت هم مدیر‌کل جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی را جابه‌جا کرد تا نشان دهد که همه باید تا آخرین لحظه گوش به فرمان باشند. در واقع همانطور که عزل و نصب‌ها در دولت نهم با انتقادهای بسیاری مطرح بود در مجموعه‌ای کوچکتر یعنی وزارت جهاد کشاورزی همان روند برقرار بود. در چهار سال گذشته انتقادهای مشابهی نیز از وزیر جهاد می‌شد. او همچون رئیسش در دولت نهم چندان توجهی به این موضوع نداشت. در این میان شاید اصلی‌ترین برکناری مربوط به معاون اقتصادی و برنامه‌ریزی بود. معاونی که در همان جلسه نخست مطبوعاتی اسکندری وی را به خبرنگاران معرفی کرد. او آن روز صادق خلیلیان را فردی دانشگاهی و برنامه‌ریز دانست که می‌تواند به وی کمک‌های زیادی بکند. خلیلیان هر چند سه‌سال‌و‌اندی در کنار وزیر بود اما یکباره معزول و یا شاید به قول برخی از دوستان آماده برای وزیر شدن شد. هرچند بسیاری براین عقیده‌اند که با حضور وی چندان تغییری در برنامه‌های آتی وزارتخانه رخ نمی‌دهد.
خودکفایی‌ها؛ سراب یا رویامحمدرضا اسکندری امروز بر خلاف چهار سال قبل صحبت می‌کند. صحبت‌های او حتی با یک سال قبل هم فرق کرده است. وزیر جهاد کشاورزی هر چند در ابتدای کار وعده خود‌کفایی در چهار محصول اساسی را مطرح کرد اما خود نیز امروز معترف است که نتوانسته آن‌ها را محقق کند. او گناه را به گردن مدیران پیش از خود می‌اندازد و می‌گوید که آنها آمارهای اشتباه جمع‌آوری کرده بودند و براساس همان اعداد و ارقام هم وی وعده‌های خود‌کفایی را اعلام کرده است. به هر حال آنچه امروز برهمگان آشکار است نه تنها عدم تحقق خودکفایی بلکه گرایش بیشتر کشور به واردات محصولات کشاورزی است. اکنون دیگر دیدن برنج هندی و پاکستانی در بازار‌های برنج رشت و آمل امری عادی به حساب می‌آید، در عوض شالیکاران در حال تغییر دادن کاربری مزارع خود هستند. آنها ترجیح می‌دهند تا زمین‌های خود را برای ویلا‌سازی به کار بیندازند. گوشت منجمد برزیلی دیگر پای ثابت یخچال اغلب فروشگاههای مصرف کشور است. محموله‌هایی که حتی شرکت‌های مرتبط به وزارتخانه همچون زیرمجموعه صندوق بازنشستگی وزارت جهاد هم دست‌اندرکار واردات آن هستند. دامداران هم دیگر آنقدر اعتراض کرده‌اند که خسته شده‌اند و بنابراین راه ساده‌تر یعنی گران کردن محصول خود را پیش گرفته‌اند. مرغ وارداتی هم هر چند به نظر می‌رسد کیفیت تولید داخل را ندارد اما در عمل مشتریان خود را پیدا کرده است. تشکل‌های مرغداران در این میان هنوز امیدوارند تا این صنعت بزرگ را سرپا نگهدارند. انبارهای شکر وارداتی هم به قول وزیر آنقدر ذخیره استراتژیک دارند که حتی با عدم تولید داخل یا حتی واردات بتوانند تا چند سال کام مردم کشور را شیرین کنند. در مورد گندم هم واردات سال گذشته به رقمی بیش از 6 میلیون تن رسید. این حجم واردات در نوع خود یک رکورد طی چند سال اخیر به حساب می‌آید و نشان از فقدان برنامه‌ریزی کافی در زمینه تولید این محصول دارد. در واقع خشکسالی موجب افت شدید تولید شده و این رخداد میزان نیاز کشور به واردات گندم را یکباره چندین برابر کرده. شاید در همان روزهای اول که اسکندری مشاوران را از طبقه زیرین بیرون می‌راند فکر نمی‌کرد که تحقیق‌های آنها روزی می‌تواند گره‌گشا باشد. خسارات ناشی از خشکسالی در دو سال گذشته آنقدر زیاد بودکه برای جبران آن تنها یکبار بیش از پنج میلیارد دلار پول به این حوزه تزریق شد. خشکسالی در هر صورت آثار و عواقب خود را به جای می‌گذاشت اما در صورت پیش‌بینی و برنامه‌ریزی می‌شد تا حد زیادی مشکلات ناشی از آن را کاهش داد اما بیرون راندن همه مشاوران خبره صدمات خود را اینگونه بر جای گذاشت.
سرکوب منتقدان در مورد نوع مواجهه وزیرکشاورزی با منتقدان هم می‌توان شباهت زیادی بین وی و رئیس دولت نهم پیدا کرد. محمدرضا اسکندری همچون محمود احمدی‌نژاد در اغلب موارد سعی کرد تا منتقدان را متهم به رانت و رشوه کند. او همچون رئیس خود در دولت در بسیاری موارد هم گناه گرانی کالا یا کمبود عرضه را به گردن همین منتقدان می‌انداخت. سر سخت‌ترین منتقد اسکندری وزیر اسبق و دوازده ساله کشاورزی بود. عیسی کلانتری در کسوت دبیر‌کل خانه کشاورز از همان روز نخست که این مدیر استانی زیر دست سابقش برنامه‌ها را اعلام کرد لب به انتقاد گشود. در کنار وی بهزاد قره‌یاضی معاون قبلی وزارتخانه هم در صف اول انتقاد‌کنندگان قرار گرفتند. اسکندری هر بار که آنها طرح و برنامه یا فعالیتی در وزارتخانه را زیر سؤال می‌بردند در عوض کار را به پرونده‌های تخلفات این دو نفر می‌کشاند. او بارها اعلام کرد که وزیر اسبق و معاون سابق چون به بازی گرفته نشده‌اند لب به انتقاد گشوده‌اند. اسکندری حتی یکبار هم انتقاد‌ها را وارد ندانست و حتی هر بار موضع شدیدتری نسبت به قبل گرفت. او آخرین بار قره‌یاضی را به صراحت فردی حقه‌باز دانست که از وی تقاضای شغل و مقام داشته اما چون او زیر بار این حرف‌ها نرفته بنابراین هر روز دست به تخریب می‌زند. اسکندری رکورددار شکایت از رسانه‌ها در طول تاریخ این وزارتخانه است. او در عین حال رکورد دیگری هم به ثبت رسانده است. تعداد شکایت‌های این چهار ساله وزارتخانه چند برابر مجموع شکایت‌های دهها سال گذشته است. هرچند این شکایت چندین بار به دلایل‌ مختلف همچون دستور رئیس‌جمهور صرف نظر شد اما در عمل موجب شد تعداد روزنامه‌نگاران منتقد این حوزه که در سال اول دهها نفر بود به کمتر از تعداد انگشتان یک دست در سال پایانی برسد. اسکندری در عین حال روش تقابل با این خبرنگاران را هم سرلوحه کار قرار داد. بایکوت خبری این افراد در کنار محروم کردن آنها در هر نشست خبری این مجموعه دولتی از جمله این اقدامها بوده است.
استیضاح و رأی اعتمادمشکلات محمدرضا اسکندری تنها با منتقدان و خبرنگاران نبود، او حتی با نمایندگان مجلس هم مسئله داشت. یکبار زمانی که نمایندگان مجلس هفتم سؤالی از وی مطرح کردندوخواستار آن شدند که وزیر در صحن علنی پاسخ بگوید او آنقدر از کوره در رفت که لب به انتقاد گشود و گفت که این سؤالات غیرتخصصی فقط باعث گرفتن وقت وی می‌شود. وزیر جهاد کشاورزی آنقدر همین گونه کار را پیش برد تا باعث شد که نامش به عنوان اولین وزیر کشاورزی که در تاریخ ایران استیضاح شد ثبت شود. اسکندری هر چند آن روز از مجلس دوباره رأی اعتماد گرفت اما در ادامه مدیریت خود چندین بار باز هم تا پای میز استیضاح پیش رفت. نامه استیضاح او در روزهای واپسین سال گذشته به هیأت‌رئیسه مجلس هشتم تقدیم شد اما با پا در میانی علی لاریجانی موضوع با گفت و گو رفع و رجوع شد. به هر حال استفاده از عملکرد وزیر همواره در بین اعضای کمیسیون کشاورزی مطرح بود.
پایان کار محمد‌رضا اسکندری در روزهای پایانی خرداد ماه امسال خود را بازنشسته کرد. او خود بهتر از هر فردی می‌دانست که حتی در صورت تشکیل کابینه بعدی توسط محمود احمدی‌نژاد در آن حضور ندارد. بر همین اساس هم سه ماه قبل اعلام کرد که به دوران بازنشستگی رسیده است. محمد‌رضا اسکندری که کار را از جهاد خوزستان آغاز کرده بود حالا در ساختمان وزارتخانه بلوار کشاورز به پایان می‌برد. هر چند همکاران و دوستان سابق وی همچون معاون امور وزارتخانه در امور دام قرار است هنوز به فعالیت دولتی خود ادامه دهند. اسکندری پیش از این چندین بار عنوان کرده که مایل است تا به عنوان یک مدیراجرایی به کار ادامه دهد. شاید او پس از بازنشستگی دولتی به سراغ مدیریت در یکی از مجتمع‌های کشت و صنعت در خوزستان برود. شاید اینگونه تجربیات مدیریت چهارساله اسکندری بر سکان وزارت بتواند به کار آید. با رفتن وزیر فعلی، معاون دیروز سکان را در دست می‌گیرد. او هر چند سه سال با مدیران فعلی همکار بوده اما به نظر می‌رسد باز هم مدیران جدیدی برای ادامه کار برگزیند تا اینگونه فعالیت چهار ساله بعدی مثل دوره قبل نباشد.
» ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

طراحی شده توسط ندای ایران زمین